دعا و توکّل 2009/04/25

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد سوم

دعا و توکل

یکی از بشارت‌های عظمیه قرآن مجید، اجابت دعای دعاکننده است. خداوند تبارک و تعالی به پیغمبر خود (ص) می‌فرماید «وَ اِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی»: ای حبیب من هنگامی که بندگانم درباره من از تو سؤال کنند، در پاسخ ایشان بگو «فَاِنّی قَریبٌ»: همانا من نزدیکم؛ ای بنده من، من بر تو از هرچیز دیگر نزدیکترم. «اُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ»: دعای دعا کننده را اجابت می‌کنم به شرط این که «اِذا دَعانِ»: مرا بخواند و از من بخواهد. «فَلْیَسْتَجیبُوالی وَلْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»: پس باید دعوت مرا اجابت نمایند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند.

در آیه شریفه فوق مطالب حکمتی عمیقی نهفته است. دعا نوعی عبادت و خداپرستی بوده و یکی از نعمت‌های بزرگ الهی است. چه، خدای تبارک و تعالی در ذیل آیه شریفه «اُدْعُونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ»: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، پس از امر به دعا چنین می‌فرماید «اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»: کسانی که از عبادت من تکبر می‌ورزند، به خواری و ذلت وارد آتش دوزخ خواهند شد. در روایت نیز آمده که دعا مغز عبادت است.

حضرت امام باقر (ع) فرمود: کسی که از عبادت خدا تکبر کند و آنچه نزد اوست نخواهد، از همه مبغوض‌تر است. حضرت صادق (ع) فرمود: دعا بهترین وسیله برای نزدیکی به خداست، و نیز فرمود: درخواست چیز کوچک را به جهت کوچکیش رها نکنید، زیرا دارنده کوچکی‌ها همان صاحب بزرگی‌هاست. خداوند متعال در حدیث قدسی فرمود: ای موسی تمام احتیاج خود را از من بخواه، حتی نمک نانت را. بنابراین افرادی که از دعا اعراض و تکبر می‌ورزند، خواسته و نیازشان مورد پذیرش حق تعالی واقع نمی‌گردد.

البته تنها استکبار سبب عدم دعا نمی‌شود، بلکه گاهی شبهات شیطانی نیز مانع این عبادت بزرگ می‌گردد. امروزه دشمنان اسلام، بعضی آیات قرآن و نهج‌البلاغه و مطالب حکمتی را حفظ کرده و برای رسیدن به منافع خود آنها را به کار می‌برند. آنان می‌گویند خداوند تبارک و تعالی هرچیزی را به وسیله اسباب و وسایل عادی به وجود می‌آورد، پس انسان هم باید بکوشد و به آن اسباب و وسایل دست یابد تا به آرزوها و مقاصد خود نایل آید.

گرچه این سخن ظاهراً حکمتی است که لازمه رسیدن به مقاصدی، فراهم نمودناسباب است اما این حکم، کلی نیست بلکه در مرتبه‌ای از مراتب صحیح است نه در تمام موارد. آنان برای اغفال دیگران و رعایت منافع خود چنین می‌گویند، در حالی که اعتقادی به آن ندارند و یا عقیده ایشان از طریق ایمان به خدا نیست.

ما نیز معتقدیم در اغلب موارد، بدون فراهم نمودن اسباب و وسایل عادی، مقبولیت دعا ممکن نیست «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللهِ تَحْویلاً» سنت الهی تحویل و تبدیل نمی‌پذیرد. در بعضی روایات نیز آمده که خداوند تبارک و تعالی ابا دارد که بدون اسباب و وسایل چیزی را به وجود آورد.

همچنین دشمنان اسلام و افراد ضعیف الایمان اظهار می‌کنند که دعا وسیله‌ای از وسایل تخدیری بیگانگان و استعمارگران است تا مردم را به جای فعالیت و مجاهدت و مبارزه به دعا وادار نمایند. این هم در مرتبه‌ای از مراتب صحیح است و آن عده از علمای ظاهری که آثاری از ایمان در آنها نیست، تعلیماتشان چنین است که می‌خواهند مسلمانان را به کلی از دعا منصرف کنند.

قرآن مجید با این که در مواردی اجابت دعا را وابسته به وسایل می‌کند، لکن این را یک حکم کلی نمی‌داند، زیرا خود به ذکر مواردی می‌پردازد که برای اجابت دعا به کلی ابواب وسایل و اسباب عادی مسدود بوده، لکن در اثر دعا مطلوب به امر پروردگار حاصل شده است. چنان که حضرت ابراهیم (ع) در سن پیری و ضعف و سستی از خدا خواستار فرزند صالحی شد، و خدای تبارک و تعالی از همسر عقیم او فرزند کرامت فرمود. چون همسرش این بشارت الهی را شنید، از فرط تعجب به صورتش می‌زد که چگونه من و شوهرم با این شرایط می‌توانیم فرزنددار شویم! فرشتگان گفتند «قالُوا اَتَعْجَبینَ مِنْ اَمْرِ اللهِ»: آیا از امر خدا تعجب می‌کنی؟!

حضرت زکریا نیز با این که پیری و سستی او را فرا گرفته بود، از خدا فرزند صالحی را خواستار شد و حق‌تعالی دعای او را پذیرفت و فرزند شایسته‌ای به نام یحیی به او عطا فرمود. در جنگ بدر مسلمانان هم از حیث نفرات، هم از لحاظ توشه و غذا و هم از لحاظ وسایل جنگی، ضعیف بودند و به خدا پناه بردند «اِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ اَنّی مُمِدُّکُمْ بِاَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُرْدِفینَ» و خدای تبارک و تعالی دعای آنان را پذیرفت و با هزار فرشته آنان را یاری رساند و مسلمانان پیروز گشتند.

به درخواست حضرت عیسی (ع) و حواریّون خداوند برای آنان مائده آسمانی نازل فرمود. حق تعالی گاهی به اسباب عادی و گاهی بدون آن، بیماران را شفا می‌دهد، چنانکه مریضان بسیاری در اثر توسل به حضرات پیشوایان الهی شفا یافته‌اند.

بنابراین اجابت دعا بدون مدخلیت اسباب عادی از سنت‌های تغییرناپذیر خدای تبارک و تعالی است. همان‌طور که خاموش شدن آتش با آب، منافاتی با سوزاندن آن ندارد، ایجاد پدیده‌ای بدون علل و اسباب عادی نیز موجب تغییر سنت الهی نیست، لذا دعا موجب حصول مطلوب بوده و منافاتی با اسباب و علل عادی ندارد.

در مواردی که باید اسباب و وسایل فراهم شود، مسلماً دعا جای کوشش و فعالیت را نمی‌گیرد، و الاّ منافقین که به علت ترک جهاد مورد ملامت بودند، می‌توانستند بگویند که ما به عوض جهاد، دعا کردیم! اصولاً سهل‌انگاری نسبت به اسباب و وسایل عادی و مهمل دانستن آنها، امری حکمتی نیست. مؤثر حقیقی اوست و مؤمن واقعی حاجات خود را از او می‌طلبد، هرچند در بعضی موارد برای اطاعت امر الهی و انجام وظیفه، پی اسباب می‌رود ولی بدان‌ها اعتنایی ندارد. و در صورت عدم دسترسی به اسباب، می‌داند که ذات اقدس احدیت قادر است حاجات او را بدون اسباب و وسایل ظاهری هم برآورده نماید.

پاسخ دیگر به شبهه فوق این است که سوء استفاده دشمنان و استثمارگران منحصر به موضوع دعا و توکل نیست، بلکه آنان هرچیزی را در جهت منافع خود به کار می‌گیرند. اما نکته مهم آن است که هیچ چیزی مضرتر نسبت به انسان و نافع‌تر به دشمنان، از این نیست که رابطه انسان از خدا قطع شود و روح بندگی و تسلیم و ایمان به غیب، رو به ضعف و سستی گراید. چه، در این صورت رهرو الهی دیگر نمی‌تواند از احکام و آیات قرآن مجید استفاده نماید، که شرط برخورداری از آنها تقوی و ایمان به غیب است.

آیا ایمان مؤمنین به ضرر دشمنان است یا به نفع آنها؟ آیا لازمه خلع سلاح دشمن این است که بگوییم شرط مقبولیت دعا، فراهم نبودن اسباب و وسایل عادی است؟ یا این که دعا وسیله‌ای از وسایل تلقین به نفس است؟ یا علل و اسباب تنها راه رسیدن به هدف می‌باشد؟ یا با وجود دعا دیگر نیازی به تلاش برای تحصیل علل و اسباب نیست؟!

علت چیست که خداوند تبارک و تعالی اتصالاً ما را به کوشش امر نموده و می‌فرماید «وَأتُوا الْبُیُوتَ مِنْ اَبْوابِها»؟ زیرا در این تلاش و فعالیت، هزاران آزمایش و کشف وسایل تکامل در پیش است. هرچه تلاش بیشتر، شرایط برای تکامل انسان، افزون‌تر.حتی امر است در موقع دعا به مقربین الهی توسل جوییم و آنان را شفیع قرار دهیم. این درخواست شفاعت از آن بزرگواران در مرتبه‌ای از مراتب، آزمایشی است که میزان بندگی و فروتنی انسان به آن سنجیده می‌شود.

شبهه دیگر برای ایجاد سستی در دعا این است که برخی گویند تا حال دعای ما مورد قبول واقع نشده است. این موضوع در زمان حضور پیشوایان آسمانی نیز مطرح شده، اما بالاترین پاسخ را خود قرآن می‌فرماید که «اُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ اِذا دَعانِ»: دعای دعاکننده را می‌پذیرم آنگاه که مرا بخواند و حقیقتاً از من بخواهد. از اینجا معلوم می‌شود که بسیاری از دعاها، دعای حقیقی نیست، بلکه یا لقلقه زبان است یا مشروع نیست یا مقبولیت آن به مصلحت نمی‌باشد. قسم اخیر مانند این که کسی مال و منال بخواهد که به رضای حق در راه خدا صرف کند اما به مصلحت او نباشد. در این صورت چون حق‌تعالی قبولی دعا را ضمانت کرده، آثار آن دعا چه در دنیا و چه در عالم آخرت به او عاید می‌شود، لذا هیچ‌گاه دعا در پیشگاه محبوب ازلی، بدون اجابت نمی‌ماند.

آری اتصالاً این ندای آسمانی به سمع دل عارفان می‌رسد که ای بنده، ای نیازمند! خداوند تبارک و تعالی قبولی دعای ترا ضمانت می‌کند. این ندای آسمانی هر آنی جاری است و توقفی بر آن جایز نیست، لکن این ندای حق را بیدار دلان و صاحبدلان می‌شنوند. از اینرو اولی است که سالک الهی در حضور اهل حق، در سفر و حضر، بکلی حب جاه و مال حتی علاقه به اولاد و خویشان و اقربا و دوستان را از خود دور کرده و تنها حب الهی و محبوبین درگاه او را در دل داشته باشد. یا اگر رهروی به توفیق الهی به محافل حقه راه یابد، در موقع رهسپار شدن بدان و طی مراحل آن کوی، حب ماسوی را از دل بیرون کند و جز حق هدف دیگری نداشته باشد، زیرا چنان محافل و مجالس و مسافرت‌ها در حقیقت ملاقات با حق است.

الهی ترا به مقربین درگاهت به ما قلب بیدار، گوش شنوا، چشم بینا کرامت فرما تا سمع دلمان حقایق را بهتر بشنود و دیدگان دلمان حقایق را بهتر مشاهده نماید تا از صمیم دل روی به تو آریم و توکل ما تنها بر تو باشد.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.