صعود به عالم جبروت و لاهوت 2009/04/15

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد سوم

صعود به عالم جبروت و لاهوت

سالک چون به توفیق الهی در مجاهده کبری پیروز شود و از چنگ علایق و عوایق مادی برهد و عالم طبیعت را بدرود گوید، وارد عالم اسلام اعظم می‌گردد. سالک در این حال از عالم طبیعت مرده و حیات تازه‌ای یافته، گرچه به ظاهر در عالم ملک و ناسوت است ولی هر چیز را با صورت‌های ملکوتی می‌نگرد و هرچیز او را روی آورد، به صورت ملکوتی مشاهده کند و بسی امور خفیه او را ظاهر شود.

اما سالک در این حال آنچه از خود مشاهده می‌کند، اگر عنایت الهی یاری نکند ممکن است اعجاب و انانیت دامن‌گیر او شود و کفر اعظم او را در برگیرد. به همین کفر اشاره شده که «اَلنَّفْسُ هِیَ الصَّنَمُ الْاَکْبَرُ» و حضرت ابراهیم علیه‌السلام از این بت و کفر به خدا التجاء نموده که او را از آن دور دارد «وَاجْنُبْنی وَ بَنِیَّ اَنْ نَعْبُدَ الْاَصْنامَ». معلوم است که پرستش حضرت ابراهیم بر اصنام مصنوعه غیر متصور است و همچنین حضرت رسول اکرم (ص) از این بت و کفر به خدا پناه برده و عرض می‌کند «اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُبِکَ مِنَ الشِّرْکِ الْخَفِیِّ». پس سالک باید تصدیق و اذعان به نیستی خود نموده و اذعان به عجز و مملوکیت خود نماید تا کفر اعظم دامن‌گیر او نشود و به اسلام اعظم موفق آید.

عالیتر از اسلام اعظم، ایمان اعظم است و آن شدت ظهور اسلام اعظم می‌باشد.در این حال سالک از عالم ملکوت ارتحال نموده و قیامت کبرای انفسیه بر او قائم و در مشاهده علام ملکوت، به معاینات عالم جبروت فائز آید.

آری وقت آن است که سالک صعود بر عوالم عالیه لاحقه کند. از اینجا سفر اعظم او آغاز می‌گردد که از عالم نفس و روح گذشته و وارد عالم جبروت و لاهوت می‌گردد. در این مقام او در ردیف عارفان کامل است، عارفی که دلش آئینه و جام دوست‌نماست، آنچه در این آئینه صافی جلوه‌گر است، جمال معشوق می‌باشد. چنین عارفی، وجود عالم را در وجود خدا می‌بیند.

افرادی که وجود حق را در وجود عالم می‌بینند، هنوز از اثر پی به مؤثر می‌برند اما عارف کامل، آثار را در مؤثر می‌بیند. اگر قبلاً از معلول به علت پی می‌برد، اینک معلولات را در علت الهی مشاهده می‌کند. اگر در قبل از استدلال به وجود چیزی علم حاصل می‌کرد، اینک از استدلال گذشته و علم او از سنخ دیدن است نه دانستن، یقین است نه برهان. آنان که در برهان مانده‌اند، ناقص‌اند مانند گنج‌جویی که پشت به گنج کرده به جوانب و اطراف رود، که هرچه پیش رود از مراد خود دور می‌گردد؛ یا مانند کسی است که در صحرای وسیعی، شمعی به دست گرفته و در جستجوی شمس باشد!

بعد از این سالک باید از وجود خود سفر کند و بالمره آن را رفض کند تا وارد عالم وجود مطلق گردد، و اشاره به این است از جهت دنیا «فَادْخُلی فی عِبادی وَادْخُلی جَنَّتی» که «وَادْخُلی جَنَّتی» پس از «فَادْخُلی فی عِبادی» آمده و «یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ» خطاب به نفسی است که از جهاد اکبر فارغ شده و در عالم فتح و ظفر که مقر اطمینان است، به سر می‌برد. ولی هنوز از وجود او باقی است که غایت اضمحلال آن موقوف به جهاد اعظم است، ولی سالک در این حال در مضمار ملیک مقتدر جای دارد «فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ».

پس باید سالک با این وجود ضعیف خود نیز مجادله کند تا بالمرّه او را ریشه کن سازد تا بتواند در بساط توحید مطلق قدم گذارد. چنین سالک از جهاد اعظم گذشته و به عالم «اِنّا للهِ وَ اِنا اِلَیْهِ راجِعُونَ» درآمده، از همه اجسام و ارواح و تعینات در گذشته و فانی شده و از سلطه عالم «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ» بیرون می‌رود.

جایی که آشیانه سیمرغ را مکانی نیست، کی صید او توان کرد مگر این که لطفش رهنمون گردد و گمگشتگان وادی محبت و عاشقان جمال لایزالی را به وادی توحید و فناء رهبری نماید.ای سالک طریق حق! بدان تاکنون هرچه دیده‌ای به دیدگان ظاهر دیده‌ای. اکنون اولی این است که چشم ظاهر را فروبندی چه، رسم مکتب الهی این است که هر طالبی که بدان قدم نهد، دیدگان ظاهر را فرو بندد که گذشتگان نیز چنین کردند.

آری ای طالب حق و حقیقت، دیدگان ظاهر فرو بند و دیدگان دل بگشا. با دیدگان دل به آن جایگاه مقدس، به محبوبین درگاه حق بنگر، صورت ملکوتی آنان را در آن بزم مقدس مشاهده نما. البته صور ملکوتی ماوراء صور مادی است و مسلم که با دیدگان قلب پاک، صورت ملکوتی فداکاران و از جان گذشتگان راه‌حق را خواهی دید. صورتی که خداوند تبارک و تعالی فرمود: آدم را به صورت خویش آفریدم و نیز در شأن و مقام او فرماید «مِنْ رُوحی» یا «مِنْ اَمْرِ رَبّی».

ای سالک طریق حق! گوش فرادار و به گوش دل، تلاوت آیاتی از قرآن مجید را که از لسان هاتف غیبی جاری است، بشنو که «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبّی». لکن باید بدانی که «مِنْ رُوحی» و «مِنْ اَمْرِ رَبّی» و صورت حق، در اصل متعلق به عالم خاکی نیست. از این عالم درگذر و وارد عالم ملکوتی شو. این کلام را در آن عالم مطالعه کن تا دریابی که معانی آن، ماوراء معانی عالم خاکی است.

سالکا ! موقعی که از این حروف و کلام عالم خاکی در گذشتی و وارد عالم ملکوتی شدی و آنجا را مشاهده کردی، بر توست که از این عالم ملکوتی و لاهوتی نیز درگذری تا ببینی که «مِنْ رُوحی» نیز تبدیل به اسم «مِنْ اَمْرِ رَبّی» می‌شود. لکن بر توست که از این عالم اسماء هم درگذری و بدانی که اسماء نیز دام‌هایی است برای سالکین طریق حق و بیشتر دانشمندان در این مرحله متوقف شده‌اند. این مراحل را باید طی کنی و به مسمّی رسی و با دیدگان دل آن مسمّی را ببینی و باز باید تلاش کنی و خود در آن مسمّی مستهلک گردی.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.