شهود ، سرّ عبادت 2009/04/09
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد سوم
شهود، سرّ عبادت
هدف انسان در نظام تشریع، تکامل عبادی و رسیدن به خداست. اگر انسان روح مجرد عقلی خود را شکوفا سازد و به کمال برساند، بدین هدف والا نایل میگردد.همانطور که در قوس نزول نخستین صادر عقل است، در قوس صعود نیز کاملترین بازگشت کننده، جوهر عاقل است. یعنی مدار عالم امکان از جوهر عقل شروع شده و در جوهر عاقل ختم میگردد. اگر این عقل شکوفا نشود و تفکر و تعقل به مرتبه کمال نرسد، عبادت نیز در حقیقت به مقام تحقق نخواهد رسید.
عبادات را درجاتی است: عبادات ابتدایی، عبادات انتهایی. عبادات ابتدایی در حقیقت، اهداف ابتدایی هستند و عبادات انتهایی، هدفهای انتهاییاند. عبادتهای ابتدایی محدودند و عبادتهای انتهایی غیر محدود. عبادتهای عملی اگرچه آثارشان باقی است، ولی خود آنها هدفهای ابتدایی و محدودند، لکن عبادات شهودی، هدفهای انتهایی و غیر محدودند.
سرّ محدود بودن عبادات عملی آن است که قلمرو تکلیف پس از انتقال انسان از دنیا به آخرت پایان مییابد، لکن منطقه شهودی باقی است. قرآن مجید نیز هدفهای انتهایی و کمال را در رسیدن به منطقه شهودی و سرّ عبادت میداند. نیل به این مقام منیع الهیه، معلول علم حضوری است و بهرهمندی هر فردی از علم حضوری به نسبت معرفت اوست. گرچه علم حصولی و یقین استدلالی در نوبت خود از کمالات علمی به شمار میآید، لکن در قبال علم حضوری و یقین شهودی، وسیله محسوب میگردد، این است سرّ عبادت «وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتّی یَأْتِیَکَ الْیَقینُ».
سرّ عبادت نصیب صاحبان تعقل و تفکر است و نتیجه آن، حصول یقین عابد است نسبت به معبود: عبادت کن پروردگارت را تا به مقام شامخ یقین شهودی برسی. البته تعلیق حکم بر وصف، مشعر بر علیت آن وصف است. کسانی که اهل تفکر و تعقل نیستند، به هدف انتهایی نخواهند رسید. آنان علاوه بر ستم بر دیگران، بالاترین ستم را به خویشتن میکنند.
قرآن مجید مدام انسانها را دعوت به تفکر و تعقل میکند و تحصیل علم و حتی تلاوت آیات الهی را بدون تفکر بیثمر میداند. تلاوت قرآن وقتی سودمند است که انسان در اثر تفکر و تعقل، متکلم را در کلامش مشاهده کند و صاحب سخن را در بین سخن، زیارت نماید. حضرت علی (ع) فرمود: خداوند متعال در قرآن مجید بر بندگانش تجلی کرد، ولی ایشان آن خدای متجلی را مشاهده نمینمایند.
یکی از ظریفترین تعابیر در فرهنگ اسلامی، تجلی است. وقتی خدای تبارک و تعالی یک معنای عالیه و بلند آسمانی را نازل و تبیین میفرماید، از آن تعبیر به تنزل یاتجلی مینماید. البته تنزل غیر از تجافی است، بارش باران به صورت تجافی است، یعنی وقتی در بالا است در پایین نیست و وقتی در پایین است، در بالا نیست. اما تنزل یا تجلی قرآن بدین معنا نیست که وقتی پیش خداست، نزد ما نیست یا وقتی پیش ماست، نزد او نیست. چنان که یک فقیه کامل که مطلب منقول یا معقولی را در عاقله خود پرورده وقتی به دیگران ارائه میدهد، بدان مفهوم نیست که این معنا از عاقله او رخت بر میبندد، بلکه درک این تجلی و ادراک این تنزل به سبب تفکر و تعقل الهی است.
کسی که با دقت و تعقل و تعمق قرآن را تلاوت کند، میداند که سرآغاز نعمتها چیست. سوره مقدسه «الرَّحْمن» که فهرست نعمتهای الهی است، سرآغاز همه نعمتهای هستی را تعلیم و فهم قرآن میداند «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» و در مراحل بالاتر رسیدن به سرّ عبادت.
پس شرط اول عبودیت، طی مراحل خودسازی است و سپس وقوف بر این حقیقت که دل وابسته به سرچشمه خورشید لایزالی است. سالک طریق با نیل به سرّ عبادت، عالیترین پدیدههای عالم علوی را بدست آورده آرزو مینماید که تمام عمر را با این حال سپری کند.
خداوند تبارک و تعالی با لسان تشویق در قرآن مجید میفرماید «اَوَلَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللهُ مِنْ شَیْءٍ» آیا در ملکوت آسمانها و زمین و آنچه خدا آفریده ننگریستهاند؟ چرا بندگان من به باطن جهان نمینگرند؟ چرا این گنجینه بزرگ را باز نمیکنند؟
مراد از ملکوت، پدیده فیزیکی آسمانها و زمین نیست، بلکه آن فروغ تابناک و عظمت جلالی و جمالی حق است که بر عالم دل میتابد. چنین نظر و مشاهده از آن کسانی است که ایمان و یقینشان به حد اعلی رسیده، آنانند که به حد اعلای مقام عین الیقین، بلکه حق الیقین نایل گشتهاند. آن حالت انکشاف موضوعی که همه سطوح روانی انسان را به خود مجذوب میکند؛ مانند خورشید بیغروب بر همه زوایای تاریک وجود انسان میتابد و حیات آدمی را با الگوها و معیارهای پایدار نظم و انسجام میبخشد، حس کمالجویی بینهایت انسان را در حد اعلی اشباع میکند. چنین ایمان و یقین، عنصر اساسی شخصیت انسان است، عنصری که مراتب شخصیت حال و آینده مطلوب او را مشخص و قابل وصول میسازد.
اما فرو رفتنهای وسوسهانگیز در مفاهیم ساختگی از جهان هستی و کاوشهایحرفهای در ماوراء محسوسات و معقولات، و این شطرنج بازیهای مغزی، جز تباهی عقل و قلب و قرار دادن انسان در بن بستهای پندار و خیالات، نتیجهای در بر نخواهد داشت.
باید دانست که گفتنیها و شنیدنیها و خواندنیهایی که به غیر مبنای علمی است، مشمول شدیدترین توبیخات قرآنی است. چه سخنان زیبا و آراسته ولی بیمحتوی که انسانها را به تباهی کشیده، حقها را ناحق، و ناحقها را حق نموده است و چه کشتارها به راه انداخته است.
آری نظر کردن به باطن آسمانها و زمین، بدون تفکر و تعقل الهی امکانپذیر نیست. البته نظر غیر از رؤیت است و نگاه غیر از دیدن، بعضی نظر کنند ولی به رؤیت نرسند، نگاه کنند و نبینند. همچنان که به گاه استهلال، چشمان کمسو بنگرند و هلال را در نیابند، اما صاحبان چشم قوی بنگرند و هلال را ببینند.
نظر در ملکوت عالم، عاقبت به رؤیت ختم میگردد. چه اگر چنین نظر و رؤیت امکانپذیر نبود، خداوند تبارک و تعالی ما را به آن دعوت و توصیه نمیفرمود. این سؤال تشویقی، دلیل بر آن است که همه انسانها میتوانند ملکوت آسمانها و زمین را مشاهده کنند و این مشاهده، اختصاص به افراد معدودی ندارد. راهیان واصل کیفیت نظر و رؤیت را تشریح و تبیین نمودهاند.
بزرگان فرمودهاند قلب انسان دارای دو در است: یکی به سوی عالم ملکوت، دیگری به سوی عالم ظاهر و حواس. فرق علوم حضرات انبیاء و اولیاء با حکماء و علماء در این است که علوم دسته اول از درون دل حاصل میشود، از راه متصل به عالم ملکوت؛ و علم دسته دوم از درب متصل به عالم ظاهر. روح از یک سو اسیر تن است و از سوی دیگر متصل به عالم ملکوت، به هر سو که متوجه شود از دیگری محروم میماند.
شرافت نفس در اعراض از عالم تن یا عالم ظاهر است. نفس در اثر کمال توجه به عالم پاک، علومی اخذ مینماید و صور حقایق در خواب و بیداری در آئینه قلبش نقش میبندد. جان آدمی تجلیات ذاتی، صفاتی و افعالی الهی را دفعتاً دریافت نموده و به ظهور میرساند.
اشراق، تجلی آنی روح و نفس ناطقه در باطن آدمی، و انکشاف و شکفتن آنی حقایق در ذات اوست. در آن حال، حضرت احدیت قریب مؤمن عارف شده، قلب او رانشیمنگاه خود قرار میدهد و آن را آئینه خدایی میکند. البته حصول این موفقیت بدون درک مکتب واقعی و استاد الهی ممکن نیست.
خدای تبارک و تعالی در حق خلیل خود میفرماید «کَذلِکَ نُری اِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ»: بدینسان ملکوت آسمانها و زمین را بر ابراهیم نشان میدهیم تا از دارندگان یقین باشد. این مشاهده در حد اعلای عین الیقین است.
با تفکر و تعمق الهی میتوان تا حدی با معانی بطونی آیه فوق آشنا شد. مقام مشاهده ملکوت که نصیب حضرت ابراهیم (ع) گردید، اگر حصول آن بدون علت باشد، برای او امتیازی نیست. زیرا امتیازات هرکسی به نسبت اعمال الهیه اختیاریه اوست، واگر این موفقیت در اثر علل و عواملی است، باید راز آن درک کرد.
بر طبق آیه شریفه فوق و مقدمات و مؤخرات آن، توفیق مشاهده ملکوت نصیب کسانی است که در زندگی از عهده آزمایشهای الهی به خوبی برآیند. حضرت ابراهیم(ع) چون از امتحانات الهی موفق برآمد، این امتیاز و مقام معنوی از پیشگاه خالق لمیزلی به او اعطاء گردید. ما نیز هر روز بلکه در هر آنی در معرض امتحان الهی هستیم. خوشا بر حال طالبی که با موفقیت در آزمایشهای الهی بتواند همچون ابراهیم خلیل ملکوت آسمانها و زمین را مشاهده نماید.
البته ملکوت اعلی، امری با مشخصات خاص نیست، زیرا عظمتهای الهی که ملکوت نیز یکی از پدیدههای آن است، بینهایت میباشد. اهل حق همواره ملکوت آسمانها را میبینند، لکن کیفیت و کمیت مشاهده آنان یکسان نیست. هرکس به نسبت مراتب علم و عمل و تقوی و رشد و کمال خود میتواند ملکوت آسمانها و زمین را مشاهده کند.
مشاهده ملکوت اعلی، مستلزم ریاضت و مجاهدت، تزکیه نفس و تصفیه دل و عمل است، عملی که ناشی از علم الهی باشد. کسی که فاقد علم الهی است، چگونه میتواند عملش الهی باشد؟ علم باید بر عمل نشیند وگرنه حجابی است روی حجاب، و هرچه بر مراتب چنین علمی افزوده شود، حجاب غلیظتر خواهد بود. علم باید از درون بجوشد تا چراغ هدایت بر دل نورافکن گردد و آن دل را از تاریکی نجات بخشد، چه دشمن در تاریکی نفوذ میکند. وقتی شبستان جان از چراغ توحید روشن است و صاحب دل بیدار است، نه بیگانه درونی میتواند بر آن دل نفوذ کند و نه بیگانه برونی.
پس از طی مراحل خودسازی و ورود به عالم ملکوت است که حقیقت، چهرهزیبای خود را به سالک نشان داده و حکم خود را برای او قابل درک مینماید. در این مقام سالک از ظواهر عالم به بواطن عالم امر نفوذ پیدا میکند و میتواند نور را از ظلمت و حق را از باطل تشخیص دهد. آری فطرتهای پاک و وجدانهای سالم و بیدار و عقول حکمت طلب که تجلیگاه جمال و جلال ابدیاند، میتوانند فساد را از صلاح تمیز دهند.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.