معرفت به آفات قدرت 2009/03/09
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد سوم
معرفت به آفات قدرت
فیض الهی در هر آنی جاری است و هرگز گسسته نمیشود. وجود حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء و واردات قلبی از آثار فیض بی پایان الهی است.
در هر دوری مظاهر امر و نهی حق و مردان حق وجود دارند، و حق بر دل خاصان خود در هر دور و زمانی تجلی میکند و رابطه حق با خلق هرگز منقطع نمیشود، لکن شرط استفاده از این فیض، طلب راستین و استعداد و آمادگی باطنی است.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: خوشا به حال آن که مرا دید یا کسی را دید که مرا دید. باید دانست که مقصود از رؤیت حضرات انبیاء و اوصیاء علیهم السلام، ادراک معانی و اوصافی است که خداوند متعال بر ایشان افاضه فرموده، و سپس تحقق یافتن به آن معانی و اوصاف، و مراد رؤیت حسی نیست.
حدیث «طُوبی لِمَنْ رَآنی» نیز ناظر به این حقیقت است، وگرنه بسیاری از کفارصورت محمدی (ص) را به رؤیت حسی بیشتر و پیشتر از بسیاری از صحابه دیده بودند. بی گمان از دیدن روی آن بزرگوار، منکران را هیچ ذوق ایمان در دل حاصل نمیشود. نظر به این حقیقت است که خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید «وَ تَریهُمْ یَنْظُرُونَ اِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ»: ای محمد (ص) میبینی منکران را که برتو مینگرند، ولی ترا آنچنان که توئی نمیبینند.
هریک از انبیاء در رتبت باطنی و درک علوم غیبی در حد کمالند که در ادوار مختلف، به امر الهی ظاهر میشوند. حضرت سلیمان آفات قدرت را دریافته بود، از این جهت از خدای خواست که این سلطنت و جاه و جلالی را که او دارد، به کسی دهد که در رتبت باطنی و درک حقیقت و دریافت آفات قدرت، همپایه او باشد تا در دام غرور نیفتد و دین و دانش و حقیقت و بینش خود را به دست عجب و خودبینی نسپارد. لفظ «مِنْ بَعْدی» در آیه شریفه، صفت است برای «لِاَحَدٍ» و مفاد آیه شریفه، تأخر مقام معنوی است نه تأخر مقام زمانی.
از جهت باطن، سلیمان مجموع اوصافی است که پسر داوود بدان تحقق یافته و هرکس که بدان اوصاف متحقق گردد، او خود سلیمان دیگر است که در صورت، مختلف است و به حقیقتْ متحد. این است معنی آیه شریفه «رَبِّ اغْفِرْلی وَهَبْ لی مُلْکاً لا یَنْبَغی لِاَحَدٍ مِنْ بَعْدی اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ».
حضرت سلیمان از خدای خویش میخواهد سلطنتی بر وی عطا کند که کسی در خور آن نباشد. بعضی ندانسته حضرت سلیمان را به بخل و حسد متهم کردهاند، در صورتی که پیامبران حسد نمیکنند و بخل نمیورزند. چه، این دو صفت از نقص و تنگنظری برخیزد، و حضرات انبیاء از آن منزهند.
مقصود حضرت سلیمان این بود که: الهی مرا سلطنتی ده که به ارث و سایر علل و اسباب انتقال به دیگری نرسد. معنی درخواست او مزید قرب بود، زیرا پرهیز از خوشیهای دنیا با وجود قدرت، کار هرکسی نیست و مطلوب او این بود که با وجود قدرت و پرهیزکاری، مستحق قرب بیشتر گردد.
لذات دنیا نقد است و لذات آخرت نسیه، و گذشتن از لذات نقد کار هرکسی نیست. حضرت سلیمان میخواهد که قدرت دنیوی او را از امور اخروی منصرف نسازد. ملک و قدرت این جهان دیر نمیپاید ولی غافلان به حصول آن دل بستهاند. حضرت سلیمان میخواهد که قدرت او عبرتآموز غافلان گردد.
تحمل قدرت و توانایی بیحساب، آنچنان که حضرت سلیمان داشت، در حد هرکسی نیست. زیرا میل و قدرت که یکی عامل و محرک درونی و دیگری محرک خارجی است، آدمی را گمراه میکند. ورطهای است که صاحبان پرهیز و تقوی و عفت در آن غرق شده و رهائی نیافتهاند. خطری است که به صور گوناگون ظهور میکند، مردم صاحب قدرت از بیم جان برخود میلرزند و آسوده نمیخسبند و از روی اطمینان نمیخورند و نمیآشامند، در زندان خوف و نگرانی محبوسند، ظاهری تمام نعمت و باطنی همه تشویش و نقمت.
مال و منال و تجمّل و زر و سیم آدمی را به خود مشغول میسازد و از تحصیل کمالات باز میدارد. متملقان و چاپلوسان به طمع مال و جاه به گرد صاحبان آن جمع میشوند، و خطا و اشتباهشان را به ستایش دور از حقیقت و به صورت صواب جلوه میدهند و به تدریج به آنان شخصیتی تلقینی و غیرعادی میدهند تا برخطاکاری و هویپرستی جریتر سازند.
کسی که همقدم و همپایه سلیمان است از جاه و جلال او را زیان نمیرسد، ولی ضعیف همتانی که از اوصاف سلیمانی محرومند در خور آن نیستند. آری ناقص و کامل در مباشرت امور دنیوی و اداء تکلیف شرعی تفاوت دارند.
حلیت و حرمت غالباً در مورد اشخاص متفاوت است و بستگی دارد به آثاری که از آن در نفس حاصل میشود. چنان که ثروت و طاعت و عبادت در مرد ریاکار و فاسد، سبب دوری و بعد از کمال ربوبی است ولی در مرد کامل، سبب مزید اتصال است. ناقص، آب قلیل را ماند که به اندک پلیدی، حکم پاکی خود را از دست میدهد، ولی مرد کامل دریای بیکران را ماند که ناپاک نمیگردد.
این دعا به الهام خدا بود و حضرت سلیمان از پیش خود نخواست. او به حد کمال رسیده بود، سلطنت و جاه و جلال و قدرت، او را از راه بدر نمیبرد و ملک و جلالش بر استغراقش میافزود. لکن عقول اکثر مردم به واسطه دخول در عالم طبیعت، مکدر و از درک دقایق مکائد جند شیطان و طریق غلبه بر ایشان قاصر است. پس طالبان را در این مرحله از رجوع به استاد کامل چاره نیست و الاّ قدرت، سبب ضلالت و هلاکت آنان خواهد شد.
ای همسفران سلک حقیقت و صفا و پویندگان راه خلوص و وفا «اُمْکُثُوا اِنّی آنَسْتُ ناراً لَعَلّی آتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ اَوْ جَذْوَهً مِنَ النّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ»: بایستید من آتشی را احساس کردم،شاید از آن برای شما خبری آورم یا آتشگیرهای بیاورم شاید گرم شوید.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.