معرفت ، مبدأ همه کمالات 2009/02/11
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد سوم
معرفت، مبدأ همه کمالات
مبدأ همه کمالات، معرفت به حق و ترک هویهای نفسانی است، و مبدأ تمام نقائص خدانشناسی، ضعف ایمان و حب نفس است. بنابراین راه اصلاح تمام مفسدهها, معرفت به حق و ترک هویهای نفسانی است. خداوند متعال میفرماید: هرچه از نیکی و حسنه به تو رسد از خداست و آنچه از بدی به تو رسد، از نفس توست «ما اَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللهِ وَ ما اَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ».
معرفت به حق، حب و دوستی خدا را میآورد. چون این حب و دوستی کامل شود، انسان را از خود منقطع میکند. چون از خود منقطع شد، از همه عالم منقطع گشته و چشم طمع بر خود و سایرین بربندد و از رجس طبیعت پاک و پاکیزه شود. آنگاه نور ازل از باطن قلب طلوع نموده و تمام اعضاء و قوای او الهی گردد.
اما خودبینی، رؤیت نفس و حب نفس انسان را از حق منقطع کند، جنبههای نفسانی را تقویت نموده و قلباً مشتاق لذایذ نفسانی شود. بنابراین آن علم و عملی که انسان را از هویهای نفسانی و صفات شیطانی دور نماید، علم نافع الهی و عمل صالح و مطلوب است. اما علم و عملی که انسان را از اهواء نفسانی پاک و مبرّی ننماید، نه علم و عمل خدائی که تصرف شیطانی است.
گرچه علم به معارف اطلاق شود، اما وقتی عمل صالح نیست، چنان علمی برای روح سازگار نیست، ولو صاحب آن جامع شرایط فقهی باشد. میزان در سیر و سلوک، قدم حق و تفکر الهی است. حضرت مولیالموالی علی (ع) میفرماید: ای طالبان علم، علم دارای فضایل بسیار است، اول آن تواضع و آخرش برائت از حسد است.
امر است به تفکر و تعقل، از اینرو صاحب علم و عمل باید احوال و ملکات نفسانی خود را به دقت تحت نظر قرار دهد، ببیند در رشته علمی و تخصصی خود تا چه حدّ از ملکات آن علم به او ارث و بهرهای رسیده است.بر سالک الی الله است که بررسی نماید آیا نور معرفت الله قلب او را روشن کرده، آیا به حق و مظاهر جلال و جمال حق، محبت پیدا نموده است؟ یا این که به خاطر چندی ممارست در اصطلاحات، به همه به نظر حقارت که نظر ابلیسی است، نگاه کرده! حکما را قشری دانسته و با اتکاء به مشتی الفاظ و مفاهیم، سایر علما و دانشمندان را به حساب نیاورده! او باید دریابد که آن اصطلاحات بیمغز، حجاب معرفت الله و نقاب رخسار جانان است.
علم که باید انسان را از علایق دنیوی نجات دهد و از اسارت نفس وارسته نماید، خود عاملی شده که او را در زندان طبیعت محبوس و در تحت تسلط شیطان قرار داده است. بیچاره داد از منازل ایمان و عشق و محبت میزند، ظاهراً از معارف الهی صحبت میکند، اما خود گرفتار زنای نفس و بت خودپرستی است. ابلیس با آن موقعیت به علت تکبر بر آدم از مقام قرب دور شد، او چگونه میخواهد با این کیفیت به معارف الهی راه یابد، هیهات، صد هیهات!
علمی که به جای خاکساری و فروتنی، سرکشی و خودبالی ایجاد کند، آن علم نه افاصه رحمان که پسمانده شیطان است. بیچاره گرفتار مشتی مفاهیم و سرگرم پارهای اصطلاحات شده، عمر گرانمایه خود را صرف فرو رفتن در چاه طبیعت کرده و از خواب غفلت بیدار نشده است.
حکیم یا فقیه، محدّث یا مفسر باید ببیند که از این علوم چه یادگارهایی در قلب او باقی مانده و چه ثمراتی در شجره وجود او حاصل شده است. اگر حاصل آن علم در او تواضع و فروتنی و شکرگزاری است، در حفظ آن بکوشد و فریب شیطان نخورد که به هلاکت افتد و از سرمنزل قرب دور گردد.
علم قرآن و کلام حضرات معصومین (ع) باید منور قلوب باشد، نه این که بر صفات شیطانی بیفزاید که در آن صورت، همه جهالت است و شیطنت. حضرت رسول اکرم (ص) نجات بشر و تضمین سعادت او را در دنیا و عقبی در پیروی از قرآن اعلام فرموده که حاوی کاملترین دستورات آسمانی است.
علمی که از باطن سرچشمه گیرد، قلب را خاشع نماید و زبان را راست و نطق و بیان را از هرگونه تلبیس و انحراف باز دارد. اما علم مکتسب از خارج، دماغ را مُنْتَفَخ و زبان را منحرف نماید «اِنَّ اللهَ لا یَنْظُرُ اِلی صُوَرِکُمْ وَ اَعْمالِکُمْ وَ لکِنْ یَنْظُرُ اِلی قُلُوبِکُمْ وَ نِیّاتِکُمْ».
بزرگان فرمودهاند علم تقلیدی و ظاهری بیجان و بیروح است، و وسیله معاشو به خاطر مادیات است. اگر کسی گوید که چرا مریدان استفاده از مشایخ مینمایند؟ باید دانست که این شبهه است و اساسی ندارد چه فرمودهاند «کَلِمَهُ الْحِکْمَهِ ضالَّهُ الْحَکیمِ فَاَخَذَها حَیْثُ وَجَدَها فَهُوَ اَحَقُّ بِها»: کلمه حکمت گمشده حکیم است، پس هرکجا یابد آن را برگیرد که او سزاوارتر است به آن.
خوشا به حال کسی که امراض روحی خود را با اوامر بزرگان اصلاح کرده و با تمسک به ریسمان محکم الهی و دامن حضرات اولیاء و بزرگان، از بند نفس و شیطان رسته و متصف به سیره انبیاء و اولیاء گشته است.
متأسفانه وقتی کسی طالب علمی شد که مورد قبول اکثریت مردم باشد، و از آن تجاوز نموده بر مسند فقاهت و حدیث نشیند، بدون آن که موفق به سیر در باطن این علم مقدس گردد و به حلیه عمل بدانها متحلی شود، او گمان نماید که به کمال معرفت رسیده، غافل از این که قدمی به سوی حق بر نداشته و اینها همه دنیای اوست.
اما فردی که در تحصیل حقایق و انجام وظایف، قصور ننموده و بعد از اخذ علوم ظاهری، در نتیجه تفکر به عمق آن علم پی برده و در تزکیه نفس کوشش میکند، او موفق به سعادت جاودانی میگردد. شالوده این موفقیت از دوران جوانی است، زیرا عمده اصلاح نفس در ایام جوانی است. بهترین ایام برای اصلاح نفس جوانی است، چه در ایام جوانی اراده انسان قویتر و ظلمت نفس کمتر و به فطرت نزدیکتر است.
بدبخت کسانی که ایام جوانی را به رایگان از دست داده و ضایع نمودهاند که در ایام پیری اصلاح نفس بسیار مشکل است، زیرا در پیری مشکلاتی هست که در جوانی نیست. خوشا بر جوانانی که در ایام جوانی قدر آن را دانسته و به توفیق الهی به اصلاح و تزکیه نفس میپردازند.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.