حریت ، راز اصلی روح 2008/12/09
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد دوم
حریت، راز اصلی روح
حریت از جمله کلمات بسیار زیبا و پر ارزشی است که در حیات بشر درخشش خیره کنندهای دارد. این کلمه مقدس از چنان محتوای الهی برخوردار است که بیان «هُوَ رَجُلٌ مِنَ الا َحرارِ» به تنهایی برای توصیف عظمت یک شخصیت کافی است. چه این حالت گویای آزادگی انسان از همه قیود و زنجیرهای نفسانی و شیطانی است. بزرگان فرمودهاند «اَلحُرٍّیَهُ نَهایَهُ العُبُودِیَّهِ»: آزادگی، نهایت و کمال عبودیت است. آری چون بنده به این مقام رسد، از بندگی خود و دیگران آزاد گردد.
سرور شهیدان راه حق و حقیقت، خطاب به بردگان آل امیه فرمود «اِن لَم یَکُن لَکُم دینٌ وَ کُنتُم لا تَخافُونَ المَعادَ فَکُونُوا اَحراراً فی دُنیاکُم»: اگر شما دین ندارید و از معاد نمیترسید، اقلاً در دنیایتان آزاد مرد باشید و این قدر اصول انسانی را زیر پا نگذارید.
آنچه را حضرت سیدالشهدأ از آن فرومایگان مطالبه نمود، نه حد اعلای حریت که مرحلهای از آن بود. اما مرتبه والای حریت را در حق حربن یزید ریاحی فرمود که «اَنتَ حُرُّ کَما سَمَّتکَ اُمُّکَ»: تو آزاد مردی همچنان که مادرت ترا نامیدهاست، چرا که او در حد اعلی خویشتن را از قیود دنیا آزاد نمود.
اعمالی را که انسان برای تحصیل مطلوبی انجام میدهد، در دو بعد مادی و روحی او مؤثر است، اعم از این که مطلوبات او موضوعات انسانی باشد و یا غیر انسانی. هر عملی که با حریت سازگار نباشد، غیرانسانی است مانند عشق و علاقه مفرط به مخدوم به حدی که به مرحله هدف مطلق رسد و انسان را تحت جاذبه خود قرار دهد.
هر آنچه هدف مطلق جلوه کند، بیتردید همه امیال و عواطف و تفکرات و تجسیم و اراده و تصمیم و همه شؤون و فعالیتهای انسان را به سوی خود جذب مینماید. از اینرو بدون تصفیه و تنظیم عقلانی، ارتباط انسان با دنیا و کیفیت جاذبه و دافعه آن روشن نگردد. انسان به سبب جهل و سستی اراده دستخوش مقتضیات دنیا و اسیر بیاختیار آنها میشود. مجذوبین دنیای دون، شخصیت خود را مانند کودکان به بند و زنجیری از خواستنیهای دنیا میکشند.
انسان باید در تحصیل حریت بکوشد و بداند که ضامن تداوم آن خود اوست وگرنه طبیعت نیرومند نفس و مزاحمتر از آن، حرکات غیرانسانی قدرت پرستان، با اسباب بردهگیری خود، آدمی را به زنجیر خواهند کشید. بدین جهت انسانهای آگاه و هدف شناس باارزشترین تلاش خود را در راه حفظ حریت صرف نمودهاند. بزرگان در واقعه خونین کربلا، علت مقاومت در برابر طاغوت و طاغوتیان زمان و از جان گذشتگی را، مطلوبیت حریت الهی و مطرودیت ذلت و پستی متذکر شدهاند.
در حقیقت، حیات بدون حریت همچو خورشید بینور است. کسی که به مقام حریت رسد، با امکانات و استعدادها و نیروهای باطنی خویش آشنا گردد و با همت بلند در رشد و شکوفایی آنها بکوشد و با ایمان و اعتقاد محکم از تسلیم و بردگی در مقابل دیگران امتناع ورزد. اما عدم اشتیاق به کمال و فقدان احساس درد از این محرومیت، ناشی از وانهادن مهار امکانات و استعدادهای خویش به اختیار خود طبیعی و سپری ساختن عمر در یک زندگی فریبنده است «وَ مَا الحَیوهُ الدُّنیا اِلا مَتاعُ الغُرُورِ».
حریت مستلزم علو همت است و حصول چنین همت در گرو شکوفایی عظمتگرایی نهادین انسان است، و آن هم نیاز به نقطه اتکای چنان با عظمتی دارد که بتواند بر تأثیرات سختیها و شداید غالب آید و آن جز ذات اقدس احدیت نیست.
هیچ ثروت و مقام و نعمتی بالاتر از این نیست که انسان خدای خویش را بشناسد، از اینرو سرور آزادگان میفرماید «ماذا وَجَدَ مَن فَقَدَکَ وَ مَا الَّذی فَقَدَ مَن وَجَدَکَ»: الهی چه چیز یافت آن که ترا گم کرد و چه گم کرد، کسی که ترا یافت؟! این است حریت واقعی و آزادگی حقیقی. اتکای چنین کسی جز خدا نیست، او میداند که هر نقطه اتکائی جز خدا در معرض فنا و تزلزل است.
نگاهی به حوادث پیرامون خویش و یا مروری بر صفحات تاریخ به روشنی نشانمیدهد افرادی که غیر از نقطه ازلی به نقاط دیگری اتکأ کردهاند، سقوط ایشان هم از همان نقطه ناشی شدهاست.
حضرت علی بن ابیطالب و حضرت حسین بن علی و نیز همه حضرات معصومین(ع) به عالیترین وجهی در کلام و رفتار و سیره خویش، حریت و آزادگی را ارائه و تفسیر کردهاند.
ای امیرالمؤمنین، ای فرزند ابیطالب، ای نور دیده خلیل خدا، ای همدم راز رسول خدا، ای وجود مقدس، ای آرام دل ما، درود بر تو ای محبوب الهی، به آن مقام رسیدی که منصب مولایی را به اذن پروردگار متعال به وسیله حبیب خدا بر تو ارزانی داشتند.
ای محبوب الهی این چه حقیقتی بود که زنجیرهای علایق بر دست و پای جان تو نپیچید؟ چه حقیقتی داشتی که دنیا، تجملات و مقامات آن و انواع امواج نفسانی به سراغ تو آمد، لکن از هراس حریت تو نتوانست به منطقه روح تو نزدیک گردد، منطقه دل خود را، اراده خود را بر همه بستی، تو بودی و خدا بود.
آری انسان میتواند منطقه اراده خود را به روی همه ببندد تا کسی وارد آن نشود. تنها خود او میتواند وارد آن منطقه الهی شده، روح خویش را به حرکت درآورد و به وسیله کمال تقوی و اخلاص، حریت را در دل خود به مقام تحقق آورد. این همان حریتی است که مغز همه بزرگان را تکان داده و حضرات انبیأ و اوصیأ و اولیأ را به تکاپو انداخته است.
ای آزاد مرد بزرگ که جلوهای از آزادی خداوندی در تو نمایان است، بیا با عنایت او زنجیرهای طلایی و فریبای حامیان تنازع بقأ را از دست و پای انسانها بگشا و همه را از راز اصلی روح که حریت است برخوردار فرما.
از ناحیه اعلی و از ناحیه حضرت مولی مدام آب حیات تکاملی به پیمانه دل آدمی سرازیر میگردد، اما باید این پیمانه با لجنها و پلیدیهای غرایز حیوانی آلوده نباشد و الا مهلکترین بیماری دامنگیر انسان شود «اَشَدُّ مِن مَرَضِ البَدَنِ مَرَضُ القَلبِ». از اینرو خودشناسی و تطهیر کامل پیمانه دل، از شرایط اصلی برخورداری از حریت و آزادگی است.
بدون خودشناسی و حریت، ارتباط میان انسان و دنیا و کمیت و کیفیت جاذبه و دافعه عوامل دنیوی بر او روشن نشده، توانایی خود را نسبت به تنظیم امور دنیوی و اخروی از دست خواهد داد. فردی که نتواند نظم الهی را در خود به مقام تحقق در آورد، چگونه میتواند آن را در دلهای دیگران به وجود آورد!اگر آدمی این حقیقت را میپذیرفت که جمال و کمال بیحد و مرز الهی در انتظار اوست، هرگز خود را در راه پدیدههای فریبنده کمال نما و زیبائیهای زودگذر نمیباخت. و این مجنونهای جوامع، آن من خداجو و بینهایت گرا را در راه وصال لیلی دنیا نمیفروختند. اگر آنان به این معنی پی برند که این دنیا میتواند تنها سطح طبیعی من را ارضا نماید، هرگز سطوح والای آن را در زندان حب دنیا محبوس نمیکنند.
الهی آن توفیق ده که دل ما نشیمنگاه تو باشد. الهی آن خواهیم که نور «اَنَا عِندَ المُنکَسِرَهِ قُلُوبِهِم» در دل ما متجلی گردد.
الهی دلی خواهیم که در کمال انقیاد به فرمان تو باشد «لا یَسَعُنی اَرضی وَ لا سَمائی وَ اِنَّما یَسَعُنی قُلبُ عَبدِی المُؤمِنِ» در ما متجلی شود.
الهی توفیق ده که دل ما از مصقل «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ» صقالت یابد و زنگار آلودگی از لوح دل ما محو و نابود گردد.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.