نقش نیت دراخلاص واعتلاء 2008/11/27
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد دوم
نقش نیت در اخلاص و اعتلاء
«یا اَیُّهَا المُدَثٍّرُ» ای مرکز دایره اقبال، ای منبع افضال، ای مطلع جمال، ای چادر بشریت بر سر کشیده، ای گلیم انسانیت بر راه دل انداخته، اگر ترا قرب ما آرزوست از خود برخیز و از این برخاستن نیز بر خیز. چادر بشریت را از خود بازکن، گلیم انسانیت از راه دل بردار، بگذار تا مرغ دل صحرایی شود و از عالم ارادت به هوای طلب پرواز نماید و به آشیان قرب خود رسد.
یا محمد(ص) همه قدرها در برابر قدر او غدر بین، و همه جلالها در قبال جلال او زوال دان. با کمال او کس را کمال نیست و با جلال او کس را جلال نیست.
«وَ ثِیابَکَ فَطَهٍّر» یا محمد (ص) دل خود را از اغیار خالی دار، با دوست یکتا شو، با خلق عاریت، از خود بیگانه و از تعلق آسوده، خویشتن را برای خدا خالص گردان «وَ ما اُمِرُوا اِلا لِیَعبُدُوا اللهَ مُخلِصینَ لَهُ الدینَ». خدای تبارک و تعالی انسان را در این آیه شریفه، امر به عبادت و اخلاص میفرماید. روش اخلاص نسبت به عبادت چون روش رنگ است بر گوهر، گوهری که رنگ ندارد بها ندارد، عبادت بیاخلاص را بهایی نیست.
اخلاص آتشی است که در دل مؤمن بیفروزند که هرچه دون حق است بسوزاند و دست او را از محارم، به رشته اخلاص استوار کنند. در این مقام است که نفس مطیع و منقاد وی شود، عالم طمع را وداع کند، بر بخل غالب آید، حسد را ریشه کن نماید و کبر از سر فرو نهد، لباس تواضع پوشد، اسباب تفرقت از راه دل بردارد و تقرب یابد.
از عارفی پرسیدند قرب چیست؟ فرمود: اگر قرب بنده به حق را گویی، عبارت از آن آسان است و اشارت بدان روان و آن، خلوت است با خدا از خلق پنهان، و استغراق صحبت و راز و نیاز و مناجات با اوست از خود نهان. اگر قرب حق به بنده را گویی، عبارت و اشارت را بدان راه نیست جز این که خود گوید «فَاِنی قَریبٌ» من بر شما از همه نزدیکترم، در قبال نزدیکی من، نزدیکی سپیدی چشم از سیاهی آن بسیار دور است، من بر شما از آن نزدیکترم «وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلَیهِ مِن حَبلِ الوَریدِ».در طریق تقوی و رسیدن به مقام قرب، سرآغاز امور بررسی دقیق و کامل نیت و محاسبه دائمی اعمال است. امر است که خود را محاسبه کنید قبل از این که شما را محاسبه کنند «حاسِبُوا قَبلَ اَن تُحاسَبُوا» به استقبال مرگ رفته خود را برای مرگ آماده کنید، قبل از این که مرگ به استقبال شما آید.
محاسبه اعمال انسان بر اساس نیات اوست، و صفات نیز زمینه پیدایش نیات و افعال است. از اینرو اولین حسابرسی انسان مربوط به نیت و صفات اوست و این که بداند مراد از زندگی چیست، و وظایف و تکالیف او کدام است و چرا زندگی را بر مرگ ترجیح میدهد. انسان باید هدف حقیقی و معنوی خود را مشخص سازد، تکالیف و وظایف و آرزوها و آمال خویش را معین نموده بداند که به چه آرزو و امیدی زنده است. در این مقام است که معانی حقیقی «صِراطَالَّذینَ اَنعَ-متَ عَلَیهِم غَیرِالمَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لاَ الضالینَ» برایش معلوم میگردد:
اگر دریابد که مراد زندگی، طی مراحل طریق و وصال به حق است، او در عالم «صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم» به سر میبرد. اگر مقصود زندگی را نداند، در ردیف «الضالینَ» به شمار میآید، و اگر پندارد که هدف از زندگی طی مراحل غیر تقوایی است، در جرگه «المَغضُوبِ عَلَیهِم » محسوب میگردد.
خوشا به حال کسی که این نعمت عظمی به او کرامت شده که هدف حقیقی خود را دریافته است، وظایف و تکالیف خویش را در این راه مشخص نموده، با اطمینان خاطر در خط عقل الهیه و تقوی و حق قرار گرفته است. علامت و نشانه او آن است که زندگی را نه برای زندگی که برای رسیدن به خدا میخواهد؛ چنان که حضرت سجاد (ع) در دعای مکارم اخلاق عرض میکند: الهی مرا آن توفیق ده که عمرم در عبادت و اطاعت تو صرف شود و آنگاه که بخواهد مرتع شیطان گردد، از تو مسئلت میکنم که مرا به سوی خود بری قبل از آن که خشم و غضب تو مرا فرا گیرد.
انسانی که موضع خود را نسبت به خدا مشخص نساخته و هنوز هدف حقیقی خود را تشخیص نداده تا برنامه صحیحی برای نیل به آن تنظیم نماید، چگونه میتواند با بیماریهای روانی مبارزه کرده و تقرب یابد؟ موفقیت در این امر مرهون تلاش در تشخیص هدف، تنظیم برنامه الهیه، به مقام علم و عمل برآمدن، در انجام امور مشورت کردن و پرهیز از تکبر و سایر رذایل اخلاقی است.البته مشورت باید با اهلش باشد، از اینرو حضرت مولای متقیان میفرماید سه کس را به محفل مشورت راه مده: بخیل، ترسو و حریص را، زیرا بخیل ترا از احسان منصرف و از تهی دستی و فقر بترساند، ترسو روحیهات را در کارها تضعیف نماید، و حریص حرص را با ستمگری در نظرت زینت دهد. و نیز میفرماید حرص و بخل و ترس هر یک صفتی است جداگانه که ممکن است فردی فاقد یکی از آنها باشد، لکن سوءظن به خدا که ناشی از فقدان و یا ضعف ایمان است، جامع این صفات رذیله بوده چنین فردی ترسو، بخیل و حریص است.
کسی که اهداف غیر الهی دارد و مرادش از زندگی برتریطلبی و خودخواهی است، چگونه میتواند متکبر، خودخواه و حسود نباشد؟ اما فردی که مقصودش از زندگی جلب رضای خداست، این نقائص را در او راهی نیست، او وارسته از حب دنیاست. بنابراین افرادی که در مبارزه با صفات رذیله موفق نیستند و از تکبر و حسد خود رنج میبرند، آنان از بررسی دقیق نیت خود غافلند.
لازمه اخلاص در نیت، بررسی دقیق عوامل فرهنگی تشکیل دهنده افکار و روحیات و نگرشهای آدمی در زندگی است. چه یکی از پدیدههای بسیار رایج میان اقوام و ملل، استحکام رسوبی فرهنگها است، مانند آداب و رسوم و عقاید و سنتها.
مجرد رسوخ و استحکام یک فرهنگ در قوم یا جامعهای، دلیلی بر اصالت و حقانیت آن نیست. زیرا وقتی فرهنگی بر اعماق ابعاد روانی مردم نفوذ کند، برای آنان به شکل عینکی در میآید که با آن به انسان و جهان مینگرند. بررسی و تحلیل بسیاری از فرهنگهای گذشته و کنونی نمایانگر وجود مطالب و موضوعات بیاساس است که موانع بزرگی در مسیر تکامل به وجود میآورد.
عوامل این رسوب فرهنگی بسیار است از جمله رابطه به ظاهر مثبت آن امور به جهت ضروری بودن بعضی از آنها در مقاطعی از زمان، یا دوام و استمرار مطلوبیت برخی دیگر، اما با گذشت زمان، نتوانستهاند خطا بودن آن را اثبات کنند و یا تعصب قومی سبب نادیده انگاشتن آن خطاها و اشتباهات گردیدهاست. بسیاری از اسیران بند شهوات نیز نتوانستهاند خویشتن را از زنجیرهای آن بیخردان آزاد کنند.
بنابراین کسی که آماده ورود به مسیر تکامل است، باید فرهنگ حاکم بر جامعه خود را مورد تحلیل قرار دهد و رسوبات بیدلیل آن را کنار بگذارد تا موانعی در مسیر حق به وجودنیاورد. اما متأسفانه این فرهنگ به واسطه تقلید، بالاخص از بیگانگان، حتی در مغزهای بزرگ و مقتدر چنان نفوذ کرده که احتمال نمیرود به این زودی و آسانی دست از گریبانشان بردارد و آنان را به دست تفکر و تعقل بسپارد. قرنها در پی قرنها میآیند و هنوز مقامات مدیریتهای اجتماع، غالباً به این فکر نیفتادهاند که چنین تقلید، چه سد پولادینی در مسیر تکامل به وجود میآورد.
اتصالاً توصیه قرآن مجید و بزرگان دین به تفکر و تعقل، محاسبه روزانه خویشتن و پند و عبرت گرفتن از نتایج حرکات گذشتگان است. البته این توفیق نصیب کسانی است که در تهذیب اخلاق و تزکیه نفس میکوشند «مَن لَم یُهَذٍّب نَفسَهُ لَم یَنتَفِ-ع بِالعَقلِ »: کسی که در تهذیب نفس نمیکوشد، او از عقل خود سودی نبردهاست.
آیندهنگری یکی از مهمترین عوامل رشد تکاملی است، زیرا چنین حسابگری مستلزم فعلیت نیروهای باطنی است. بدون این فعلیت، آدمی در لحظاتی زندگی میکند که عوامل ناآگاهی او را از گذشته به حال حاضر انداخته و عوامل ناآگاه دیگر برای کشیدن او به لحظه بعد دستاندرکار است.
خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن مجید، عقبنگری و حرکت به قهقرا را توبیخ فرمودهاست. حضرت امیرالمؤمنین (ع) درباره انسان متقی میفرماید «وَ راقَبَ فی یَومِهِ غَدَهُ وَ نَظَرَ قُدُماً اَمامَهُ»: در روزی که زندگی میکند مراقب فردایش بوده و در حرکت به پیش، به آینده مینگرد.
گسیختن از گذشته و آینده موجب متلاشی شدن وحدت حیات است. بسیج همه قوا نسبت به آن دو و گسیختن از لحظه حاضر نیز سبب پیدایش خلأ بزرگی در مسیر حق شده، در این حالت، شناخت انسان نسبت به گذشته و آینده مانند خطور سایههایی از ذهن است. این بیتوجهی و گسیختگی، در حقیقت بریدن است از معلولهای امروزی که علل آنها در گذشته تحقق یافته، و گذشتن است از علل کنونی که معلولات آنها در آینده تحقق مییابد.
اصل بسیار با اهمیت دیگر، تعلق پاداش و کیفر و اعتلأ و سقوط شخصیت انسان بر مبنای نیت اوست که از نوع فعالیتهای مغزی و روانی است. نیت یعنی تصمیم و آمادگی اقدام برای نیل به هدف، و ارزش آن مربوط به دو موضوع است: یکی هدف که محرک انسان به اتخاذ تصمیم و اقدام است، دیگری انگیزه که مربوط به زیربنای مغزی و روانی است. اگر انگیزه انسان، کمالطلبی و خیرخواهی باشد، نیت دارای ارزش ذاتی است صرف نظر از این کههدف شایسته باشد یا ناشایسته و به آن برسد یا نرسد. ولی اگر تصمیم و اقدام، شرطلبی و پلیدی درونی باشد، چون زیربنای مغزی و روانی زشت است ولو این اقدام به هدف خیری هم منتهی شود، باز بیارزش است.
اسلام نیز اصل مکافات را مربوط به انگیزه درونی میداند: پیشوایان الهی فرمودهاند «اِنَّمَا الا َعمالُ بِالنٍّیاتِ»: محققاً ارزش اعمال وابسته به نیات است. «اَلنٍّ-یَ-هُ لِلعَمَلِ کَالرُّوحِ لِلجَسَدِ»: رابطه نیت با عمل مانند رابطه روح با جسد است. «وَ بِما فِی الصُّدُورِ تُجازُ العِبادِ»: و با آنچه در سینههای بندگان است مکافات داده میشوند؛ زیرا روح فاسد را زیبایی بدن نمیتواند اصلاح کند، ولی زشتی جسد به واسطه زیبایی روح از بین میرود.
از نتایج مهم مکافات بر مبنای نیت، ریشه کن شدن یأس و نومیدی و احساس شکست از عدم نیل به هدف است، که افراد معمولی را افسرده و تباه میسازد. این اشتباه بزرگ و جبرانناپذیر ناشی از آن است که آنان سعادت را در تحقق فیزیکی اهداف و تجسم محسوس خواستهها در برابر دیدگانشان میپندارند، و لذا با وجود تحمل زحمات فوق العاده و عدم نیل به هدف، خویشتن را به شکست محکوم مینمایند.
آنچه را قرآن مجید به عنوان ارزشهای انسانی یاد کرده، بسیار است از جمله: عمل صالح، مسابقه در خیرات و قلب سلیم «یَومَ لا یَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلا مَن اَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ»: روز قیامت، روزی است که نه مال انسان را سودی دهد و نه فرزندان، مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه الهی آید.
نتیجه همه ادله عقلی و نقلی این است که اسلام اصل مکافات را بر مبنای انگیزه درونی دانسته، اخلاص در نیت و اندیشه را از علائم قلب سلیم معرفی مینماید. انگیزه الهی را مراتبی است، افرادی از انگیزه الهی برخورداری بیشتری دارند که از مراتب والایی از فرهنگ الهی بهرهمند باشند. در این طریق، سرمشق رهرو الهی، تعالیم عالیه بزرگان و تبعیت از فرامین ایشان است.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.