ضرورت حفظ تعهد الهی 2008/11/17

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد دوم

ضرورت‌ حفظ‌ تعهد الهی‌

عهد و پیمان‌ بستن‌ با خدا کار سهل‌ و آسانی‌ نیست‌ که‌ به‌ مجرد اداء لفظی، عقد و پیمان‌ تحقق‌ یابد. وقتی‌ که‌ عهد و پیمان‌ برای‌ ساختن‌ بنایی، مشکلات‌ بسیاری‌ از ابتدا تا ختم‌ آن‌ به‌ دنبال‌ دارد، مسلم‌ است‌ که‌ برای‌ ورود به‌ کاخ‌ عهد و پیمان‌ الهی، سختی‌های‌ فراوانی‌ از جوانب‌ مختلف‌ بالاخص‌ از ناحیه‌ نفس‌ اماره‌ به‌ وجود خواهد آمد «اِنَّ‌ النَّفسَ‌ لاَ‌ َمارَهٌ‌ بِالسُّوءِ‌ اِ‌لا‌ ما رَحِمَ‌ رَبی» که‌ از جمله‌ آنها بازداشتن‌ انسان‌ است‌ از رؤ‌یت‌ حقیقت‌ و واقعیت‌ امور.

انسان‌ حقیقی‌ نمی‌گذاردکه‌ آرزوهای‌ دورو دراز بی‌اساس، تورم‌ خیالات‌ ذهنی‌ راجانشین‌ رشدحقیقی‌ اوکند. رشدواقعی، یعنی‌ حرکت‌ معنوی‌ والهی‌ به‌ سوی‌ جاذبه‌ حق، با تقوی‌ امکان‌ یابد. تقوی‌ سالک‌ را ازسنگلاخ‌ها، لغزش‌ها و پرتگاه‌ها وخارستان‌های‌ راه‌های‌ منحرف‌ نجات‌ داده‌ وموجب‌ رستگاری‌ او شود. حصول‌ تقوی‌ و توسعه‌ ظرفیت‌ روانی، معلول‌ صبروشکیبایی‌ الهی‌ است، بنا به‌ فرموده‌ بزرگان: پس‌ ازتحقق‌ ایمان، بهترین‌ مرکب‌ دردریای‌ پرموج‌ ومتلاطم‌ زندگی‌ برای‌ حرکت‌ به‌ سوی‌ مقصود، صبروشکیبایی‌ درانجام‌ وظایف‌ الهی‌ است.

آری‌ تقوی‌ از ابعاد اساسی‌ انسانی‌ و از اصول‌ سازنده‌ برای‌ اوست. در اثر تقوی‌ نور پر فروغ‌ حق‌ بر دل‌ انسان‌ بتابد و درون‌ او از خواسته‌ها و لذایذ و آمال‌ بی‌اساس‌ تخلیه‌ گردد. محبوبیت‌ حیات‌ طبیعی‌ محض‌ از درون‌ او زدوده‌ شده، جز حق‌ خواسته‌ای‌ در دلش‌ به‌ وجود نیاید. در حصول‌ این‌ صفا و اخلاص‌ است‌ که‌ ترقی‌ و اعتلای‌ روحی‌ انسان‌ به‌ حد کمال‌ رسد و دیگر، دشمنان‌ داخلی‌ نتوانند بر او غالب‌ شوند؛ بلکه‌ او دشمن‌ جان‌ حامیان‌ حق‌ را از پای‌ در آورد. چنین‌ شخصیت‌ با عظمت‌ از همه‌ قله‌های‌ کاینات‌ بالاتر رفته، با روح‌ شکوفا در پیشگاه‌ خدای‌ تبارک‌ و تعالی‌ بایستد.

البته‌ لازمه‌ رسیدن‌ به‌ این‌ توسعه‌ ظرفیت‌ روانی، داشتن‌ فرهنگ‌های‌ سازنده‌است. با نظر به‌ همه‌ ابعاد مادی‌ و معنوی‌ بشر، مسلماً‌ هیچ‌ مکتبی‌ مانند دین‌ اسلام‌ گشاینده‌ گره‌ها و معماهای‌ پیچیده‌ بشری‌ و رساننده‌ او به‌ سعادت‌ نیست. اما بیگانگان‌ و دشمنان‌ در تلاش‌ آنند که‌ فرهنگ‌های‌ سازنده‌ ما را از بین‌ ببرند. دگرگون‌ کردن‌ فرهنگ‌های‌ سازنده‌ بشر و بی‌پایه‌ تلقی‌ نمودن‌ ارزش‌های‌ اخلاقی‌ که‌ مبتنی‌ بر قوانین‌ عقلانی‌ و وجدانی‌ می‌باشد، ناشی‌ از عدم‌ مهار غرایز حیوانی‌ است. آنان‌ اسیران‌ نفس‌ و منحرفان‌ از طریق‌ مستقیم‌ اند که‌ به‌ کلی‌ ساختمان‌ شخصیت‌ خود را ویران‌ نموده‌اند، چه‌ غرایز حیوانی‌ بسان‌ مواد کوه‌ آتشفشان،فرهنگ‌های‌ سازنده‌ بشر و ارزش‌های‌ اخلاقی‌ را سوزانده‌ و نابود کند.

انسان‌ تا مجذوب‌ جاذبه‌ الهی‌ نگردد و کششی‌ برای‌ او از نظاره‌ و تعلیم‌ و تربیت‌ الهی‌ نباشد، مغلوب‌ دشمنان‌ بیرونی‌ و بالاخص‌ درونی‌ شده‌ از مقام‌ شامخ‌ انسانیت‌ سقوط‌ می‌کند. در این‌ صورت‌ وقاحت‌ و پلیدی‌ او را حد و مرزی‌ نباشد، چنان‌ که‌ شرافت‌ و طهارت‌ و عظمت‌ انسان‌ نیز حد و مرزی‌ ندارد.

شخصیت‌ انسان‌ به‌ واسطه‌ تعهد ربانی‌ اوست‌ و هر فردی‌ در حال‌ اعتدال‌ قلبی‌ دارای‌ شخصیتی‌ است. ساختمان‌ شخصیت‌ انسان‌ از مصالح‌ استعدادها و نیروهای‌ درونی‌ ساخته‌ شده‌ و مهندس‌ و معمار آن، عقل‌ الهی‌ است‌ که‌ از فطرت‌ اصلی‌ سر زده‌ و غرایز درونی‌ مانند مواد گداخته‌ کوه‌ آتشفشان‌ می‌کوشند تا روزنه‌ای‌ یافته‌ خود را برهانند، لذا واجب‌ترین‌ وظیفه‌ سالکین‌ طریق‌ حق، نگهداری‌ تعهد ربانی‌ است.

اگر کسی‌ تمام‌ فعالیت‌ خود را در تحکیم‌ و تنظیم‌ ساختمان‌ شخصیت‌ به‌ کار برد، اما با فکر صحیح‌ و الهی‌ این‌ غرایز درونی‌ را مهار ننماید، نه‌ تنها درباره‌ نیمی‌ از انسان‌ نیندیشیده، بلکه‌ همه‌ معارف‌ خود را از دست‌ داده‌است. آنان‌ که‌ عهد کردند ولی‌ سرانجام‌ پیمان‌ الهی‌ را شکستند، غافلند از این‌ که‌ همه‌ معارف‌ خود را از دست‌ داده‌اند.

ساختمان‌ هرچند محکم‌ و مجلل‌ باشد، در قله‌ها و دامنه‌های‌ کوه‌ آتشفشان‌ همیشه‌ در معرض‌ ویرانی، سوختن‌ و خاکستر شدن‌ است. برای‌ سازندگی‌ ساختمان‌ شخصیت‌ به‌ هر نحو ممکن، باید آن‌ عوامل‌ تهدید کننده‌ شخصیت‌ را مهار کرده‌ با بهره‌ برداری‌ صحیح‌ به‌ هدف‌ اعلای‌ حیات‌ رسید. در چنین‌ صورت‌ غرایز نه‌ تنها محکوم‌ به‌ نابودی‌ نیستند بلکه‌ زیر بنای‌ ساختمان‌ شخصیت‌ انسانند. کدام‌ مکتب‌ و کدامین‌ متفکر انسان‌ شناس‌ می‌تواند حیاتی‌ بودن‌ آنها را انکار کند؟

همه‌ حضرات‌ انبیاء و اوصیاء و اولیاء هماهنگ‌ و همصدا با فطرت‌ اولیه‌ فریاد می‌زنند که‌ باید هدف‌ اعلای‌ انسان‌ چیزی‌ مافوق‌ موجودیت‌ او باشد. هیچ‌ نیرو و هیچ‌ محبوبی‌ جز آن‌ محبوب‌ و نیروی‌ محض، قدرت‌ و شایستگی‌ آن‌ را ندارد که‌ موجودیت‌ از دست‌ داده‌ انسان‌ را در راه‌ وصال، جبران‌ کرده‌ او را به‌ دریافت‌ امتیازات‌ بالاتری‌ مفتخر سازد. بنابراین‌ آنچه‌ را انسان‌ در راه‌ وصول‌ به‌ شعاع‌ رحمت‌ خدا مستهلک‌ سازد، در حقیقت‌ نه‌ تنها چیزی‌ از دست‌ نداده، بلکه‌ به‌ اخذ تمام‌ امتیازات‌ توفیق‌ یافته‌ است.

سالکین‌ الهی‌ باید راه‌ معلم‌ اول‌ بشر را طی‌ نمایند و مراحلی‌ را بپیمایند که‌ این‌ محبوب‌خدا پیمود. معلمی‌ که‌ هرگز تردید و سستی‌ و چشم‌ دوختن‌ به‌ فرداهای‌ ناپیدا نتوانست‌ بر اراده‌ و تصمیمش‌ راه‌ یابد و یا او را از مسیر حق‌ منحرف‌ سازد. چه‌ تردید و سستی‌ بر اراده‌های‌ ناتوان‌ و یا ارواح‌ ضعیف‌ راه‌ یابد. مگر تصمیم‌ آن‌ محبوب‌ الهی‌ و آن‌ همیشه‌ بیدار و از همه‌ چیز آگاه، معلول‌ انگیزه‌های‌ زودگذر و خیالات‌ و افکار بی‌اساس‌ بود که‌ امروز اراده‌ کند و فردا بر هم‌ زند؟! او دارنده‌ قلبی‌ پاک‌ و نورانی‌ بود که‌ شایستگی‌ گیرندگی‌ وحی‌ الهی‌ را داشت. آری‌ چنان‌ مقام‌ والا قلبی‌ می‌خواهد که‌ از همه‌ کاینات‌ و انوار آن‌ برتر رود تا بتواند نگهدارنده‌ تعهد ربانی‌ باشد.

برخورداری‌ کمالی‌ ما از همه‌ ابعاد حیاتی، منوط‌ به‌ سیر در صفات‌ آن‌ محبوب‌ الهی‌ و اتصاف‌ خود به‌ قدر امکان‌ با صفات‌ آن‌ برگزیده‌ خداست. آن‌ محبوب‌ خدا، آن‌ حامل‌ امانت‌ رسالت، بدون‌ کمترین‌ دخالت‌ هوی‌ و هوس، تعلیم‌ و تربیت‌ خود را به‌ کمال‌ رسانید. آیات‌ قرآنی‌ که‌ توصیه‌ اکید بر انجام‌ امور خیر نموده، نخست‌ قلب‌ مقدس‌ آن‌ محبوب‌ الهی‌ را تحریک‌ می‌کرد.

تعهد الهی‌ که‌ برترین‌ اصل‌ سازنده‌است، از جمله‌ شاخص‌ترین‌ صفات‌ آن‌ برگزیده‌ خدا بود. به‌ سبب‌ این‌ تعهد ربانی‌ بود که‌ در پاسخ‌ قریش‌ بت‌ پرست‌ در مقام‌ عرضه‌ امکانات‌ فراوان‌ دنیوی‌ به‌ حضورش، فرمود: سوگند به‌ خدا اگر تمام‌ امکانات‌ دنیا را در اختیار من‌ بگذارید هرگز از تعهد خود دست‌ برندارم.

آن‌ مشعل‌ فروزان‌ الهی، جویندگان‌ انوار خدا و کمالات‌ را به‌ مقصود رهسپار ساخت‌ و راه‌ را برای‌ حرکت‌ به‌ منزلگه‌ جانان‌ هموار نمود. او بر همه‌ جهانیان‌ ثابت‌ کرد که‌ سعادت‌ حقیقی‌ در آرامش‌ دل‌ و اتصال‌ آن‌ به‌ خداست، و آن‌ هم‌ بدون‌ وفا به‌ تعهد ربانی‌ تحقق‌ نیابد.

حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) و حضرت‌ علی‌ (ع) حتی‌ در آخرین‌ نفس‌های‌ خود بیش‌ از هر چیز مردم‌ را به‌ نگهداری‌ تعهد ربانی‌ توصیه‌ فرموده‌اند. حضرت‌ مولی‌الموالی‌ چنین‌ فرمود: پیامبر خدا آخرین‌ نفس‌های‌ خود را در روی‌ سینه‌ من‌ به‌ سرآورد و جان‌ خود را که‌ ودیعه‌ای‌ الهی‌ در دنیا بود، روی‌ دست‌های‌ من‌ به‌ جان‌ آفرین‌ تسلیم‌ نمود. آن‌ محبوب‌ الهی‌ در آخرین‌ نفس‌های‌ خود نگهداری‌ تعهد را توصیه‌ می‌فرمود. من‌ اولین‌ کسی‌ هستم‌ که‌ به‌ او ایمان‌ آوردم‌ و آخرین‌ کسی‌ هستم‌ که‌ پرواز آن‌ طایر قدسی‌ را مشاهده‌ نمودم. من‌ در این‌ آغاز و انجام‌ آنی‌ از تعلیم‌ او دور نیفتاده‌ام، بالاترین‌ توصیه‌ او حفظ‌ تعهد ربانی‌ و وفا به‌ عهد بود. اما ای‌ پیامبر گرامی‌ بعد از تو آن‌ عهد و پیمان‌ را شکستند.

آری‌ یک‌ اصل‌ با عظمت‌ که‌ روشنگر عالیترین‌ نمود روحی‌ انسان‌ کامل‌ و حلا‌ ل‌ هزاران‌ مشکل‌ و ابهام‌ در سر راه‌ رهروان‌ کوی‌ کمالات‌ است، این‌ است‌ که‌ آن‌ بزرگواران‌ فرموده‌اند: اسلام‌ را غایتی‌ است، بکوشید خود را به‌ آن‌ غایت‌ برسانید، و بدانید که‌ حصول‌ آن‌ در گرو حفظ‌ تعهد ربانی‌ است.

پیغمبر خدا (ص) چنین‌ فرمود: شخصیت‌ شما در گرو تعهد شماست. هرکسی‌ که‌ به‌ تعهد خود خائن‌ است‌ بر شخصیت‌ خود خائن‌ است. آنان‌ که‌ به‌ این‌ تعهد ربانی‌ بی‌اعتنا باشند، در اندک‌ مدتی‌ از هم‌ متلاشی‌ خواهند شد. مگر خداوند تبارک‌ و تعالی‌ نفرموده‌ «اَوفُوا بِالعَهدِ‌ اِنَّ‌ العَهدَ‌ کانَ‌ مَسؤُولاً» و «یا اَیُّهَا الَّذینَ‌ آمَنُوا اَوفُوا بِالعُقُودِ». مگر در قرآن‌ مجید نفرموده‌ «اَوفُوا بِعَهدی‌ اُوفِ‌ بِعَهدِکُم» به‌ عهدی‌ که‌ با من‌ بسته‌اید وفا کنید تا به‌ عهدی‌ که‌ با شما بسته‌ام‌ وفا کنم.

البته‌ نگهداری‌ تعهد ربانی‌ در جامعه‌ مستلزم‌ تعلیم‌ و تربیت‌ صحیح‌ است. مادام‌ که‌ گردانندگان‌ امور، عناصر پاک‌ و شایسته‌ را در متن‌ حوزه‌ تعلیم‌ و تربیت‌ قرار ندهند، همه‌ کوشش‌ها عقیم‌ و بی‌نتیجه‌ مانَد و هر روزی‌ که‌ از تاریخ‌ بشری‌ بگذرد، دردهای‌ پیچیده‌تری‌ بر روی‌ دردها افزوده‌ گردد. باید به‌ سوی‌ جاذبه‌ الهی‌ حرکت‌ کرد؛ حرکت‌ به‌ سوی‌ معلمین‌ شایسته، حرکت‌ به‌ سوی‌ جاذبه‌ خداست. انسان‌های‌ رشد یافته‌ که‌ حقیقتاً‌ به‌ مقام‌ پیشوایی‌ نایل‌ آمده‌اند، پیشروان‌ کاروان‌ پر تلاش‌ انسان‌هایند.

حضرت‌ مولای‌ متقیان‌ خطاب‌ به‌ عهد شکنان‌ می‌فرماید: ای‌ منافقین! هدف‌ اعلای‌ من‌ روشن‌ و بی‌ابهام‌ است‌ و آن، حرکت‌ به‌ سوی‌ جاذبه‌ الهی‌ است، اما هدف‌ اعلای‌ شما کدام‌ است؟ منظور من‌ شرکت‌ دادن‌ شما در این‌ حرکت‌ تکاملی‌ است، از اینرو در همه‌ شؤ‌ون‌ زندگی‌ خود را نگهبان‌ و مسئول‌ می‌دانم، لکن‌ هدف‌ من‌ دیگر است‌ و هدف‌ شما دیگر و این‌ دو هدف‌ متضاد، ما را از یکدیگر جدا می‌سازد. زیرا اتحاد واقعی‌ و وحدت‌ قلوب‌ در سایه‌ تعهد ربانی‌ است‌ و تحقق‌ آن‌ نیز مستلزم‌ اتحاد در هدف‌ والای‌ حیات‌ است؛ آنجا که‌ اتحادی‌ در هدف‌ نیست، بین‌ انسان‌ها وحدتی‌ برقرار نگردد.

ای‌ منافقین! من‌ به‌ سوی‌ جاذبه‌ الهی‌ حرکت‌ می‌کنم، من‌ راه‌ خود روم‌ و شما راه‌ خود. علاماتی‌ در راه‌ من‌ نصب‌ شده‌ که‌ با کمال‌ وضوح‌ غایت‌ راه‌ را نشان‌ می‌دهد، و علاماتی‌ در راه‌ شما نصب‌ شده‌ که‌ نشانگر لغزش‌های‌ شماست، اما هوی‌های‌ نفسانی‌ شما نمی‌گذارد عواقب‌ وخیم‌ آن‌ را ببینید.

آری‌ منافقین، محبین‌ دنیا و بی‌خبران، حسن‌ را در ظواهر مشاهده‌ می‌نمایند، زیرا لازمه‌دیدن‌ بواطن، بصیرت‌ است. سوگند به‌ خدا که‌ معاویه‌ از من‌ هشیارتر و سیاسی‌تر نیست، او حیله‌گری‌ می‌کند. به‌ خدا اگر حیله‌گری‌ منفور و مبغوض‌ نبود، سیاسی‌ترین‌ مردم‌ من‌ بودم. ای‌ منافقین، ای‌ ملحدین، راه‌ من‌ حق‌ است‌ و راه‌ شما باطل، من‌ خود را از نردبان‌ کلمات‌ شما که‌ پله‌های‌ آن‌ از من‌ و ما ساخته‌ شده، بالا نبرم‌ زیرا این‌ خطرناک‌ترین‌ نردبانی‌ است‌ که‌ انسان‌ را از متن‌ حیات‌ انسانی‌ ساقط‌ می‌کند.

ای‌ کسانی‌ که‌ علت‌های‌ بی‌اساس‌ شما را فریب‌ داده، عهد و پیمان‌ خود را شکستید. از وظایف‌ و تکالیف‌ مهم‌ شما نگهداری‌ تعهد ربانی‌ بود. کسی‌ که‌ عهد خود را می‌شکند، در ادعای‌ انسانیت، دروغ‌ صریح‌ گفته‌ است. سوگند به‌ خدا چنین‌ افرادی‌ سعادت‌ را حتی‌ در خواب‌ و رؤ‌یا هم‌ نبینند. تردیدی‌ نیست‌ که‌ اکثر منافقین‌ و منحرفین، محب‌ دنیا و ریاست‌اند. آیا آنان‌ تصور می‌کنند تصدیق‌ فرمان‌ نیرومندانی‌ که‌ زندگانی‌ خود را بر ویرانه‌های‌ نعمت‌های‌ خدادادی‌ ناتوانان‌ استوار کرده‌اند، تصدیقی‌ الهی‌ است؟! اگر عهد شکنان‌ به‌ عهد خود وفا کنند و به‌ واسطه‌ حفظ‌ تعهد ربانی‌ ودایع‌ درونی‌ را به‌ ثمر رسانند، هر آینه‌ از ماده‌ و مادیات‌ آزاد گشته‌ به‌ عالم‌ اعلی‌ خواهند پیوست.

درود بر سالکینی‌ که‌ در عهد و پیمان‌ خود ثابت‌ قدم‌ شده‌ به‌ اعتلای‌ قلبی‌ و روحی‌ موفق‌ گشتند. چنین‌ اعتلا فضیلتی‌ نیست‌ که‌ قالب‌های‌ عقل‌ نظری‌ و اراده‌های‌ مربوط‌ به‌ امور طبیعی‌ بتواند آنها را محدود سازد.

کسانی‌ که‌ مراتب‌ تعهد الهی‌ خود و وفا بدان‌ را به‌ کمال‌ رسانیده‌اند، بر آنان‌ بشارت‌ باد که‌ هم‌ محب‌ خدایند و هم‌ محبوب‌ خدا. آنان‌ مردانی‌ هستند که‌ هم‌ طعم‌ محب‌ بودن‌ را چشیده‌اند و هم‌ مزه‌ محبوب‌ بودن‌ را.

مراتب‌ محبوبیت‌ هر کسی‌ به‌ نسبت‌ مراتب‌ جذبه‌ اوست، و جذبه‌ الهی‌ انسان‌ با حفظ‌ تعهد الهی‌ به‌ کمال‌ رسد. محبوبین‌ الهی‌ را مراتبی‌ است، بعضی‌ از ایشان‌ از سفره‌ «اُذکُرُوا نِعمَتی» برخوردارند و برخی‌ از مائده‌ «فَاذکُرُونی‌ اَذکُرکُم»؛ بعضی‌ از ایشان‌ از شراب‌ تسنیم‌ سرمستند و برخی‌ از شراب‌ ممزوج‌ «وَ‌ مِز‌اجُهُ‌ مِن‌ تَسنیمٍ‌ عَیناً‌ یَشرَبُ‌ بِهَا المُقَرَّبُونَ».

این‌ مردان‌ الهی‌ هستند که‌ توانسته‌اند محیط‌ تاریک‌ اسلام‌ را به‌ انوار مشعشع‌ علم‌و معرفت‌ مبدل‌ گردانند و هزاران‌ چشمه‌ علم‌ و معرفت، به‌ سینه‌های‌ طالبین‌ جاری‌ سازند.

ای‌ راهروان‌ طریق‌ حق‌ که‌ طالب‌ وصالید، راه‌ حقیقت‌ این‌ است. اما تحقق‌ این‌ محبت‌ و سنخیت، مستلزم‌ تحمل‌ ریاضات‌ و مجاهدات‌ و مشقات‌ و شداید است. سیری‌ در تاریخ‌زندگی‌ حضرات‌ انبیأ و اوصیأ و اولیأ، نمایانگر این‌ است‌ که‌ آنان‌ که‌ رسیدند، از این‌ طریق‌ نایل‌ گشتند. ولی‌ بدانید که‌ تحمل‌ این‌ رنج‌ها و مشقات‌ و شداید، در ذائقه‌ باطن‌ اهل‌ حق‌ از هر چیز شیرین‌تر است.

الهی‌ طعم‌ شیرینی‌ آن‌ ریاضات‌ و مجاهدات‌ و رنج‌ها را بر ما بچشان. اگر چه‌ شکم‌ ماهی، حضرت‌ یونس‌ را بلا بود، اما از روی‌ باطن‌ خلوتگاه‌ او بود. میان‌ آتش‌ نمرودی، خلوتگاه‌ خلیل‌ خدا بود. هر مؤ‌من‌ موحد و متعهد را خلوتی‌ است، خلوتگاه‌ سالک‌ متعهد، سینه‌ اوست.

ای‌ مؤ‌من‌ موحد و متعهد! اگر امروز بنازی، زیبد. اگر در طرب‌ آئی، شاید، که‌ خود چنین‌ فرمود سینه‌ مؤ‌من‌ محل‌ اسرار اِلهیت‌ ماست. بر درخت‌ ایمان‌ مؤ‌من، آشیان‌ مرغ‌ اقبال‌ ماست. مرغزار سینه‌ سالک‌ متعهد چشمه‌ فیض‌ نظر جلال‌ ماست. این‌ است‌ خلوتگاه‌ مبارک، این‌ است‌ چشمه‌ زلال‌ بی‌آفت.

ای‌ سالک‌ متعهد! درختی‌ که‌ در سینه‌ تو نشانیم‌ «اَصلُها ثابِتٌ‌ وَ‌ فَر‌عُها فِی‌ السَّمأِ». این‌ سینه‌ مأوای‌ دیو نبوَد و بر درخت‌ آن، مرغ‌ وسوسه‌ شیطان‌ آشیان‌ نسازد. ای‌ سالک‌ متعهد، چشمه‌ای‌ که‌ از ساحت‌ سینه‌ تو سازیم، جز آب‌ حیات‌ نجوشد.

ای‌ مردان‌ الهی! آن‌ درختی‌ که‌ در دل‌ شما کاشته‌ایم، مربی‌ آن‌ مائیم. آن‌ گوهر معرفت‌ که‌ در صدف‌ دل‌ تو نهاده‌ایم، حارس‌ آن‌ مائیم. بکوشید مراتب‌ محبت‌ و سنخیت‌ خود را به‌ کمال‌ رسانید تا در صف‌ وارثین‌ ما آئید «وَ‌ لَقَد‌ کَتَبنا فِی‌الزَّبُورِ‌ مِن‌ بَعدِ‌ الذٍّکرِ‌ اَنَّ‌ الا‌ َرضَ‌ یَرِثُها عِبادِ‌یَ‌ الصالِحُونَ».


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.