طب جسمانی و طب روحانی 2008/08/07

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد دوم

طب‌ جسمانی‌ و طب‌ روحانی‌

مناسبترین‌ علوم‌ و فنون‌ که‌ در تهذیب‌ نفوس‌ می‌توان‌ بدان‌ اقتدا نمود، طب‌ است. طب‌جسمانی‌ دارای‌ دو جزء است: یکی‌ آنچه‌ مقتضی‌ محافظت‌ صحت‌ است‌ و دیگری‌ آنچه‌ مقتضی‌ ازاله‌ علت. همچنین‌ طب‌ نفسانی‌ دو جزء دارد: یکی‌ آنچه‌ لازمه‌ محافظت‌ فضیلت‌ است‌ و دیگری‌ آنچه‌ لازمه‌ ازاله‌ رذیلت. سالک‌ طریق‌ حق‌ باید کمال‌ همت‌ خویش‌ را بر حفظ‌ فضیلت‌ و رفع‌ رذیلت‌ بگمارد و با اراده‌ قوی‌ به‌ سوی‌ هدف‌ بشتابد.

بر طالب‌ فضیلت‌ است‌ ابتدا بررسی‌ قوه‌ شهوت‌ و سپس‌ قوه‌ غضب، و دقت‌ در این‌ که‌ آیا حال‌ هر یکی‌ بر قانون‌ اعتدال‌ است‌ یا منحرف‌ از آن. در صورت‌ اعتدال، در حفظ‌ و ملکه‌ گردانیدن‌ صدور افعال‌ آن‌ بکوشد و در صورت‌ انحراف، اول‌ در تعدیل‌ قوه‌ و سپس‌ در ملکه‌ گردانیدن‌ صدور افعال‌ و حفظ‌ آن‌ کوشش‌ نماید.

چون‌ از تهذیب‌ این‌ دو قوه‌ فراغت‌ یابد، به‌ تکمیل‌ قوه‌ نظری‌ مشغول‌ شده‌ ترتیب‌ را در آن‌ رعایت‌ کند: اول‌ غور در فنی‌ که‌ ذهن‌ را از ضلالت، صیانت‌ نماید و به‌ طریق‌ تحصیل‌ معارف‌ هدایت‌ کند تا ذهن‌ را ذوق‌ و یقین‌ حاصل‌ شده‌ ملازمت‌ حق‌ ملکه‌ گردد. بعد از آن‌ در معرفت‌ اعیان‌ موجودات‌ و کشف‌ حقایق‌ تا به‌ حد‌ کمال‌ بکوشد. چون‌ بدین‌ مرتبه‌ رسد از تهذیب‌ این‌ سه‌ قوه‌ فارغ‌ شود. سپس‌ بر حفظ‌ قواعد عدالت‌ همت‌ گمارد و چون‌ این‌ نکته‌ را نیز رعایت‌ کند، انسانی‌ بالفعل‌ شده‌ شایسته‌ عنوان‌ حکمت‌ و سِمَت‌ فضیلت‌ گردد.

چون‌ نفس‌ خیر و فاضل‌ شد و بر نیل‌ فضیلت‌ و تحصیل‌ سعادت‌ توفیق‌ یافته، مجذوب‌ تحصیل‌ علوم‌ حقیقی‌ و معارف‌ یقینی‌ گردد، بر صاحب‌ اوست‌ که‌ در حفظ‌ آن‌ شرایط‌ بکوشد. قانون‌ حفظ‌ صحت‌ بدن‌ در طب، استعمال‌ امور ملایم‌ با مزاج‌ است. قانون‌ حفظ‌ صحت‌ نفس‌ نیز معاشرت‌ و همنشینی‌ با کسانی‌ است‌ که‌ در خصال‌ مذکور با او شریک‌ و همانند باشند، چه‌ غالباً‌ طبع‌ انسان‌ آنچه‌ را مکرر از طبع‌ دیگری‌ ببیند می‌گیرد، لذا تأثیر هیچ‌ چیزی‌ در نفس‌ مانند تأثیر معاشر و همنشین‌ نیست. احتراز از افراد فاقد فضیلت‌ و اجتناب‌ از اهل‌ شر‌ که‌ همت‌ خویش‌ بر تمایلات‌ زشت‌ و لذات‌ ناپسند گماشه‌اند و نیز پرهیز از شنیدن‌ احادیث‌ و حکایات‌ و استماع‌ اخبار و روایات‌ و حضور در مجالس‌ و محافل‌ ایشان، مهمترین‌ شرط‌ در حفظ‌ صحت‌ نفس‌ است. از حضور در جمعی‌ یا استماع‌ روایتی، ممکن‌ است‌ چندان‌ خبث‌ و پلیدی‌ به‌ نفس‌ تعلق‌ گیرد که‌ تطهیر آن‌ به‌ روزگار دراز و معالجات‌ دشوار میسر نگردد، و بسا که‌ امثال‌ این‌ حال، سبب‌ فساد فضلای‌ برجسته‌ و موجب‌ ضلالت‌ علمای‌ آگاه‌ و هشیار شده‌ باشد.

مجالست‌ با اهل‌ معرفت‌ و مراودت‌ با یاران‌ موافق، در مزاح‌ و حکایات‌ لذت‌ بخش، جایز است‌ و مباح‌ به‌ شرطی‌ که‌ به‌ مقتضای‌ عقل‌ باشد نه‌ شهوت‌ و از حد‌ اعتدال‌ به‌ افراط‌ وتفریط‌ نگراید. چه‌ انبساط‌ ظاهری‌ را نیز مانند سایر خلق‌ها دو جانب‌ است: یکی‌ جانب‌ افراط‌ موسوم‌ به‌ فسق‌ و هرزگی، دیگری‌ جانب‌ تفریط‌ معروف‌ به‌ ترشرویی‌ و تندخویی. حد وسط‌ که‌ مشتمل‌ بر شرایط‌ اعتدال‌ است‌ مشهور به‌ بشاشت‌ و گشاده‌ رویی‌ بوده، تنها اسم‌ ظرافت‌ بر صاحب‌ آن‌ سزاست.

از اسباب‌ حفظ‌ صحت‌ نفس، التزام‌ وظایف‌ حمیده‌ است‌ چه‌ از قبیل‌ امور نظری‌ باشد و چه‌ عملی، بر وجهی‌ که‌ روز به‌ روز نفس‌ را در خروج‌ از وظایف‌ مقرره‌ مؤ‌اخذه‌ کند و اخلال‌ و اهمال‌ را به‌ هیچ‌ وجه‌ جایز نشمرد. این‌ معنی‌ به‌ جای‌ ریاضت‌ بدن‌ است‌ در طب‌ جسمانی‌ و مبالغه‌ اطبای‌ نفس‌ در تعظیم‌ این‌ ریاضت، بیشتر از مبالغه‌ اطبای‌ بدن‌ است‌ در تعظیم‌ منافع‌ ریاضت‌ بدنی. چه، نفس‌ چون‌ از مواظبت‌ وظیفه‌ باز ماند و از فکر در حقایق‌ و خوض‌ در معانی‌ اعراض‌ نماید، به‌ کند فهمی‌ گراید و خیرات‌ عالم‌ قدس‌ از او منقطع‌ گردد؛ و چون‌ از آن‌ حلیه‌ محروم‌ ماند به‌ هلاکت‌ نزدیک‌تر شود، که‌ این‌ عُطلَت‌ و واماندگی‌ مستلزم‌ خروج‌ از صورت‌ انسانیت‌ و رجوع‌ به‌ مرتبه‌ بهیمیت‌ است.

چون‌ طالب‌ ریاضت، به‌ امور فکری‌ و ملازمت‌ علوم‌ حقه‌ استمرار ورزد و با صدق‌ الفت‌ گیرد، با حق‌ مأنوس‌ شده‌ از باطل‌ متنفر گردد و به‌ نظر دقیق‌ به‌ مطالعه‌ حکمت‌ پردازد، پس‌ بر ودایع‌ و ذخایر و اسرار و غوامض‌ آن‌ علم‌ ظفر یابد و به‌ مرتبه‌ اقصی‌ رسد. چنین‌ طالب‌ اگرچه‌ در علم‌ و فضیلت‌ یگانه‌ روزگار و سرآمد اقران‌ گردد، عجب‌ و غرور بر خود راه‌ ندهد و داند که‌ علم‌ را نهایتی‌ نبوده‌ و فوق‌ هر صاحب‌ علمی، علیمی‌ است. لذا از مرور و تذکر آنچه‌ او را از علم‌ کشف‌ شده، غفلت‌ نورزد و تکرار و تذکار آن‌ را ملکه‌ کند که‌ بزرگان‌ فرموده‌اند آفت‌ علم، نسیان‌ است.

طالب‌ صحت‌ نفس‌ باید بداند که‌ غنی‌ کسی‌ است‌ که‌ از جهت‌ نفس‌ غنی‌ باشد نه‌ از جهت‌ مال‌ و منال. صاحب‌ مال‌ گرچه‌ در تصور عده‌ کثیری‌ توانگر و بی‌ نیاز است، ولی‌ بسا که‌ از همه‌ نیازمندتر باشد؛ چه‌ هرکه‌ رفع‌ حاجت‌ او نیازمند مواد دنیوی‌ بیشتر، فقر او زیادتر و هر که‌ نیاز او به‌ منافع‌ دنیوی‌ کمتر، توانگری‌ او بیشتر. صاحبان‌ مقام‌ ظاهری‌ نیازمندترین‌ خلقند، زیرا رغبت‌ ایشان‌ از متصرفات‌ خود منصرف‌ شده‌ بر متصرفات‌ دیگران‌ طالب‌ و حریص‌ گردند و اسباب‌ انقطاع‌ حیات‌ ایشان‌ نیز بسیار است. چه‌ بسا اشخاصی‌ که‌ به‌ ریاستی‌ رسیده‌ چند روزی‌ از آن‌ لذتی‌ یابند و چون‌ چشمشان‌ بر مشاهده‌ آن‌ اسباب‌ نشیند، آن‌ را یکی‌ از امور طبیعی‌ شمرده‌ توجه‌ به‌ چیزهایی‌ کنند که‌ از دایره‌ تصرف‌ ایشان‌ خارج‌ است. در حقیقت‌ این‌ریاست‌ و مال‌ و منال‌ بر ایشان‌ وبال‌ است، و از جهت‌ انحلالی‌ که‌ دنیا در طبع‌ خود دارد، غالباً‌ ناراحتند، این‌ است‌ حال‌ خواستاران‌ نعمت‌های‌ مجازی.

اما نعمت‌های‌ حقیقی‌ که‌ در نفوس‌ افاضل‌ و ارباب‌ فضایل‌ موجود است، زوال‌ آن‌ به‌ هیچ‌ آفت‌ ممکن‌ نگردد. چه‌ موهبت‌ ربوبیت‌ از نقیصه‌ استرداد منزه‌ است‌ و واهب‌ خیرات‌ امر به‌ استفاده‌ از ثمرات‌ کرده‌ تا هر لحظه‌ ثمری‌ بینیم، و اگر ضایع‌ گذاریم‌ به‌ شقاوت‌ و هلاکت‌ خود رضا داده‌ایم. کدام‌ غبن‌ و خسران‌ از این‌ بالاتر که‌ جواهر نفیس‌ باقی‌ ذاتی‌ خود ضایع‌ کنیم‌ و طلب‌ اغراض‌ خسیس‌ فانی‌ عَرَضی‌ نماییم؟!

کسی‌ که‌ بر تحصیل‌ کفاف‌ قادر باشد نشاید که‌ به‌ فزون‌طلبی‌ مشغول‌ گردد، چه‌ آن‌ را نهایتی‌ نیست‌ و طالب‌ آن‌ ناگواری‌هایی‌ بیند که‌ آن‌ را غایتی‌ نباشد. اما کسی‌ که‌ به‌ تحصیل‌ مقدار ضروری‌ قادر نبوده‌ و به‌ سعی‌ و طلب‌ محتاج‌ شود، باید که‌ از حد‌ نیاز نگذرد و از استیلای‌ حرص‌ و مشاغل‌ پست‌ احتراز نماید و در معامله، طریق‌ خوشرفتاری‌ نگهدارد، مانند سایر جانداران‌ که‌ به‌ قوت‌ خود اکتفا نمایند و از سعی‌ در طلب‌ زیاده‌ اعراض‌ کنند، و نه‌ به‌ مانند بعضی‌ از حیوانات‌ که‌ به‌ تناول‌ جیفه، روزگار گذرانند. انسان‌ نیز به‌ سبب‌ وجود قوه‌ حیوانی‌ در نفس‌ خود و مشابهتش‌ با آنان، باید در تحصیل‌ اقوات‌ و اغذیه‌ خویش‌ تأمل‌ کند، و اشتغال‌ عقل‌ به‌ گردآوری‌ اغذیه‌ و فنای‌ عمر را در تمتع‌ بیش‌ از ضرورت‌ زشت‌ و ناپسند شمرد و نیز مراقبت‌ نماید بر اخلاق‌ و اعمالی‌ که‌ از آثار صفات‌ طیبه‌اند. مثلاً‌ طالب‌ محافظت‌ بر ملکه‌ جود و سخاوت‌ و یا تحصیل‌ آن، باید اموال‌ خود را موافق‌ طریقه‌ عقل‌ و شرع‌ به‌ نیازمندان‌ بذل‌ نماید و چون‌ میل‌ خود را به‌ بخل‌ و امساک‌ یابد، نفس‌ را عتاب‌ کند. هرگاه‌ کسی‌ در صدد حفظ‌ صفت‌ شجاعت‌ و یا کسب‌ آن‌ است، باید در امور هولناک‌ و خطرناکی‌ قدم‌ گذارد که‌ عقل‌ و شرع‌ از آن‌ منع‌ نکرده‌اند.

حافظ‌ صحت‌ نفس‌ باید تهییج‌ قوه‌ شهوت‌ و غضب‌ نکند واکثر اوقات‌ متذکر آنها نشود. چشم‌ و گوش‌ خود را حفظ‌ نماید از دیدن‌ و شنیدن‌ آنچه‌ شهوت‌ و غضب‌ را تیزتر کرده‌ به‌ اعضأ و جوارح‌ سرایت‌ دهد. البته‌ مجرد دیدن‌ و شنیدن‌ بدون‌ تذکر و مشغول‌ ساختن‌ دل، چندان‌ تأثیری‌ نکند. اما بسیار شود که‌ به‌ تذکر لذت‌ حاصله‌ در وقت‌ راندن‌ شهوتی‌ و یا در حال‌ رفعت‌ رتبتی، شوقی‌ به‌ اعاده‌ مثل‌ آن‌ در او پدید آید و بسا که‌ به‌ ورطه‌ هلاکتی‌ افتد که‌ خلاصی‌ از آن‌ مشکل‌ بلکه‌ محال‌ باشد. حال‌ این‌ شخص‌ شبیه‌ است‌ به‌ کسی‌ که‌ اسب‌ تندرو سرکش‌ یا سگ‌ درنده‌ و دیوانه‌ای‌ را تهییج‌ کند و بعد به‌ تدبیر خلاصی‌ یافتن‌ از او پردازد!معلوم‌ است‌ که‌ جز دیوانگان‌ به‌ این‌ حرکات‌ اقدام‌ ننمایند.

سالک‌ باید در همه‌ اوقات‌ از اشتغال‌ به‌ رذایل‌ و مساعدت‌ اصحاب‌ آنها بپرهیزد و خود را به‌ صبر و حلم‌ پیش‌ از حرکت‌ قوه‌ شهوت‌ و غضب‌ آماده‌ کند. چنان‌ که‌ فرمانروایان‌ دوراندیش‌ قبل‌ از هجوم‌ دشمنان‌ و به‌ هنگام‌ مهلت، به‌ تهیه‌ آلات‌ نبرد و استحکام‌ مرزها مشغول‌ شوند تا از آسیب‌ دشمن‌ محفوظ‌ مانند.

سالک‌ باید مراقب‌ احوال‌ و متوجه‌ افعال‌ واعمال‌ خود باشد، و قبل‌ از اقدام‌ به‌ هر کاری‌ در نتایج‌ آن‌ تفکر و تأمل‌ نماید. اگر احیاناً‌ امری‌ ناپسند از او به‌ ظهور آید، خود را تأدیب‌ کرده‌ در مقام‌ تنبیه‌ و مجازات‌ برآید، بدین‌ طریق‌ که‌ اول‌ خود را سرزنش‌ و ملامت‌ کند و بعد متحمل‌ اموری‌ شود که‌ بر او سخت‌ و ناگوار آید. چنان‌ که‌ اگر کام‌ خود را به‌ لقمه‌ای‌ شیرین‌ کرده‌ که‌ نباید خورد، مذاق‌ خویش‌ را تلخ‌ سازد به‌ روزه‌ گرفتن؛ و اگر در واقعه‌ای‌ غضبی‌ بیجا از او سرزده، خود را مؤ‌اخذه‌ کند به‌ صبر نمودن‌ در واقعه‌ دیگر.

انسان‌ نباید فریب‌ نفس‌ خویش‌ خورد و اعمال‌ و افعال‌ خود را حمل‌ بر صحت‌ کند، بلکه‌ باید در طلب‌ عیوب‌ خود سعی‌ و جستجوی‌ تام‌ نماید و به‌ نظر دقیق‌ در تجسس‌ خفایای‌ معایب‌ خود برآید. نافع‌ترین‌ و مؤ‌ثرترین‌ چیز در این‌ باب‌ آن‌ است‌ که‌ دیگران‌ را آئینه‌ عیوب‌ خود قرار دهد. دفتر اعمال‌ خویش‌ را هر روز و شب‌ گشوده‌ سراپایش‌ را مرور نماید، اگر فعل‌ ناپسندی‌ از او سر نزده‌ حمد خدا را به‌ جای‌ آورده‌ شکر توفیقش‌ نماید و اگر مرتکب‌ فعل‌ قبیحی‌ شده، خود را ملامت‌ کرده‌ بدون‌ تأخیر توبه‌ و انابه‌ نماید.

طالب‌ فضیلت‌ و کمال‌ چون‌ بر سیئه‌ خویش‌ وقوف‌ یابد، باید در ملامت‌ نفس‌ مبالغه‌ نموده‌ حد‌ی‌ بر آن‌ اقامه‌ نماید و اجازه‌ ارتکاب‌ رذایل‌ ندهد، تا نفس‌ از زشتی‌ها بازگشته‌ با حسنات‌ الفت‌ گیرد. اگر کسی‌ در ابتدای‌ جوانی‌ به‌ ضبط‌ نفس‌ از شهوات‌ و حلم‌ در وقت‌ شدت‌ غضب‌ عادت‌ کند، ملازمت‌ این‌ آداب‌ بر او دشوار نباشد. باید همیشه‌ شرایط‌ ایجاد حسنات‌ را رعایت‌ کند تا انجام‌ کار خیر از او فوت‌ نشود. چنان‌ که‌ ماه‌ از خورشید کسب‌ نور نماید، او نیز باید با آفتاب‌ عقل‌ خود به‌ سایر قوا افاضه‌ نور کند تا آنها را به‌ عقل‌ خود مشابهت‌ دهد.

از سعی‌ و جهد در تهذیب‌ اخلاق، روز به‌ روز نفس‌ را صفات‌ تازه‌ حاصل‌ آید، و هر لحظه‌ او را ترقی‌ در کمالات‌ و صعود به‌ معارج‌ سعادت‌ به‌ هم‌ رسد، به‌ مرتبه‌ای‌ که‌ پرده‌ طبیعت‌ از پیش‌ دیده‌ او برداشته‌ شده، محل‌ اسرار مُلک‌ و ملکوت‌ بلکه‌ محرم‌ خلوت‌ جبروت‌ گردد.آنگاه‌ در امور دنیا و متعلقات‌ آن‌ زیاده‌ از حدٍّ‌ ضرورت‌ سعی‌ نکند، و خود را به‌ مشقات‌ سرمد گرفتار نسازد و یوسف‌ کنعان‌ تجرد را به‌ بهای‌ کلاف‌ پیرزالی‌ نفروشد. سعادت‌ ابدی‌ را به‌ چندین‌ خزف‌ پاره‌ ندهد و متاعی‌ را که‌ بهایش‌ مُلک‌ ابد و پادشاهی‌ سرمد است، بر سر خاک‌ و خاشاکی‌ نفروشد. چه‌ شقاوتی‌ از این‌ بالاتر که‌ انسان‌ گوهر گرانمایه‌ از عالم‌ قدس‌ و باقی‌ را با متاع‌ ناچیز و فانی‌ معاوضه‌ نماید.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.