تکریم نفس و مبارزه با فرعون 2008/06/27
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد اول
قرآن مجید در جهت تکریم شخصیت الهی انسان با خودبینی و استکبار که ناشی از عقل ظاهربین و محدود است، سخت مبارزه میکند. قرآن میخواهد جهانبینی آدمی را گسترش داده او را از دایره تنگنظری و کوتهبینی خارج کند تا از مذلّت بندگی نفس و تبعیت و اطاعت فرعونها رهایی یابد.
قرآن کریم در یک آیه شریفه به مسئله مهمی از جامعهشناسی پرداخته، پرده از اسرار تولد و قدرتیابی نظامهای دیکتاتوری و اِستِخفافگر برمیدارد، میفرماید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَاَطٰاعُوهُ اِنَّهُمْ کٰانُوا قَوْماً فٰاسِقینَ: فرعون قوم خود را استخفاف کرد، پس آنها هم او را اطاعت کردند، به تحقیق آنان گروهی فاسق بودند».
در هر عصری فرعونها بسیارند و استخفاف قوم و زیردستان، شیوه هر مستکبری است. استکبار انواع و اقسامی دارد: استکبار مقام، تحقیر زیردستان با مقام و قدرت ظاهری خود است. استکبار علمی آن است که سالک پس از طی برخی مراحل و برخورداری نسبی از علوم ظاهری یا باطنی، مغرور شده بخواهد آثار دانشمندان را زیر پا نهد و خود را برتر از آنان بنمایاند. بزرگان فرمودهاند: شقیترین مردم در دنیا و آخرت عالم مغروری است که به علم خود عمل نکند. از انواع دیگر استکبار، استکبار از بابت قدرت جسمی و حتی قدرت روحی است.
از جمله مستکبرین فرعون بود که قوم خود را خوار و خفیف نمود. مردم عموماً اظهار انزجار نسبت به فرعون مینمایند که او فاسق بود، لکن قرآن مجید زیربنا را در وضع و حال قوم او میداند و ریشه رشد فرعون را به فِسْق و انحراف قوم نسبت میدهد که زیر بار استخفاف رفتند «اِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ: به تحقیق آنان گروهی فاسق بودند» و اِلاّ هرگز فرعون بر آنان غلبه نمیکرد.
در آیه مذکور معنای بزرگ و راز عجیبی نهفته است. ظاهر آیه مذمّت قومی است و باطن آن، تجلیل مقام و عظمت انسان، که ای انسان! خداوند متعال در تو امتیاز بزرگی به ودیعت نهاده، اصالت و حقیقت از آن توست نه از آن عوامل دیگر. آدمی باید پایگاه با عظمت خود را شناخته و بر آن تکیه کند. مردم صاحب قدرتند، فرعون کیست که آنها را خوار و ذلیل کند، امّا آنها قدرت انسانی خود را انکار و تباه نمودند. کسی که استخفاف و خواری را میپذیرد، آن ودیعه الهی را ضایع و قدرت انسانی را نفی میکند. اگر او تسلیم نشود، کدام قدرت میتواند وی را وادار به تسلیم نماید؟
چه بسیارند افرادی که علت بدبختیها را در بیرون جستجو میکنند، غافل از آن که علت اکثر بدبختیها در درون است. آدمی از درون میشکند، سپس از بیرون تسلیم میشود! اگر قوم فرعون فاسق نبودند هرگز تسلیم او نمیشدند. استخفاف زورمداران مسئلهای عادی است و تازگی ندارد؛ گروهی در مقام سلطهطلبی بر گروه دیگر است. کسی را یارای جلوگیری از این جریان نیست، هر فرعونی را بکشند دیگری به جای او برمیخیزد. این درون مردم است که زمینهساز رشد فرعونهاست و آن زمینه، فسق آنان است که قدرت انسانی را نادیده میگیرند و مجال رشد فرعونها را فراهم مینمایند.
مادام که عقل مطرح گردد، فسق مفهومی پیدا نمیکند چه فسق، نافرمانی به ندای فطرت و قاضی وجدان است. بشر دارای عقل ظاهری و باطنی است، اگر بتواند عقل باطنی خود را به کمال برساند، حکم آن عقل حکم خدا و امر و نهی آن، امر و نهی خداست. اگر کسی بخواهد که مطیع فرعون نشود، باید به هیچ فرعونی تسلیم نگردد و عقل الهی خود را آلوده نسازد. آری رابطهای است بین فسق و عقل و اطاعت فرعون، انسان وقتی از فرمان عقل سرپیچی میکند، فرعون به فرعونیّت میرسد. معنای الهام فجور و تقوی به انسان «فَاَلْهَمَهٰا فُجُورَهٰا وَ تَقْویٰهٰا: سپس پلیدکاری و پرهیزگاریش را به آن الهام کرد» این است که او همواره در انتخاب امور بر سر دو راهی نفس و عقل قرار گرفته است. فجور، دلبستگی به هوای نفس است و تقوی، دلبستگی به قاضی درون.
آنچه انسان را وادار به پذیرش استخفاف میکند، عجز او از طرد تعلقات نفسانی و درگذشتن از آنهاست، لذا تطمیع و تهدید فرعون در او مؤثر میگردد. اگر انسان از تعلقات نفسانی آزاد گردد، هیچ چیز توان تهدید و تطمیع او را ندارد، پس فرعون نه عامل اصلی که عامل دوم است. قوّتگیری رژیمهای استکباری شرق و غرب نیز نتیجه ضعف و بلکه فقدان تقوای مردم است. لذا سالک باید تقوای خود را دریابد و یقین داند به محض از پای درآوردن هوای نفس، دشمن را نیز مغلوب میکند. دشمن و شیطان بر هر کسی سلطه ندارد «اهل ایمان که توکل آنها بر خدا و اطاعت آنان از عقل الهی است، شیطان را توان تسلّط بر آنها نیست: اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطٰانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلیٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ». «سلطه شیطان بر کسانی است که تَوَلّای او را داشته باشند و در امور خود او را شریک کنند: اِنَّمٰا سُلْطٰانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ»، در این صورت ما نیز در به روی شیطان گشوده به او راه نفوذ میدهیم.
آری ریشه همه فسقها در حُبّ دنیاست، چنان که حضرت رسول اکرم(ص) فرموده: رأس و علت کل خطایا حبّ دنیاست. با حب دنیا نمیتوان در ردیف پارسایان و زاهدین محسوب شد. زهد و تقوی، زینتی است باطنی و الهی که حقتعالی تنها بر اهلش کرامت میفرماید. پیامبر خدا(ص) به امیرالمؤمنین فرمود: یا علی! خداوند متعال برای تو زینتی عطا کرده که برتر از آن زینتی نیست؛ ترا زاهد و پارسا قرار داد، نه تو از لذایذ دنیا بهرهای بردی و نه دنیا از تو بهرهای برد. چنین زهد و آزادگی، سالک الیالله را آماده مجاهدت در راه حق و مبارزه با فساد میکند، اما مبارزهای مشروع و بدون افراط و تفریط. به طوری که در هیچ شرایطی خود را بری از مسؤولیت نمیبیند. گرچه دیدن فساد برای اهل محبت، مشکل و تألمآور است، ولی نباید این تألم انسان را از حد اعتدال خارج کرده اِقدام او منتهی به تضعیف معنویات گردد.
جوهر و چکیده مبارزه در راه حق ارشاد است، نه این که اگر صفایی هم در قلب افراد باشد در اثر این مبارزه از بین رود، لذا شرط مهم و اولیه، تجلّیِ محبت و عدالت در وجود سالک است.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.