ضرورت محاسبه نفس 2008/06/25
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد اول
در هر ذرهای از ذرات عالم، به قدری انواع عجایب حکمت و غَرایب صنعت پروردگار متعال نهفته است که اگر همه عقلا و حکما به ادراک آن دامن همت بر میان بندند، به عشری از اعشار آن نتوانند رسید. ما بسیاری از موجوداتی را که از کَتْمِ عدم به فضای وجود آمده نمیشناسیم، نه به اجمال و نه به تفصیل، نه نامی از آنها شنیدهایم و نه نشانی، دست تصرف اوهام از آنها کوتاه و قدمِ اندیشه را به آنها راهی نیست.
آنچه با حواس ظاهری محسوس و مشاهده میگردد، سه طبقه است:
اول – آسمان و آنچه در آن مشاهده میشود مانند ثَوابِت و سیارات و امثال آنها.
دوم – زمین و آنچه در آن است از قبیل پستی و بلندی و کوه و صحرا و معادن و شُطوط و اَنهار و جمادات و حیوانات.
سوم – هوا و آنچه در آن ملاحظه میگردد مانند رعد و برق و برف و باران و ابر و صاعقه.
هریک از این طبقات را انواعی و هر نوعی را اقسام و اصناف بسیار است. هر کدام را حالتی و اثری و خاصیتی، ظاهری و باطنی، حرکتی و سکونی، حکمتی و مصلحتی است که جز خالق متعال، کسی تمام آنها را درنیابد. همگی اینها گواهان عادل و شهود صادقند بر وحدانیّت خدا و کمال عظمت و قدرت او.
انسان به ظاهر عالم صغیر است و به معنا عالم کبیر و اسرار و معانی و حقایق همه کائنات در وجود او مُضْمَر است. ظهور آن اسرار موقوف است بر تزکیه و تحلیه نفس و سیر دل در عالم حکمت که ذیلاً به ذکر برخی نکات و اشارات از معارف الهیه اکتفا میشود:
از لحاظ معانی باطنیه در مرتبهای از مراتب، آسمان اشاره است به عقل شریف که چیزی شریفتر و رفیعتر از آن نیست و زمین، به نفس وَضیع که از آن آفریده شده. آب، علم الهی است و انهار، چشمههای حکمت که در قلوب عارفین جاری است و کوهها، حصارهای معرفت در دل مردان الهی و حَدائِق ذات بَهْجَت، بوستان طاعات و عبادات و اعمال الهیهای که با علم و وساطت عقل تحقّق مییابد.
شبْ اشارت است بر خلوتگاه عارفان و میعاد آشتیجویان و موسِم راز و نیاز عاشقان تا حق لیل و نهار ادا کنند. سالک باید از صورت به سیرت رسد و از شمس و قمر، آفتاب عنایت فهم کند و ماه معرفت، آفتاب هدایتی که از بُرْج اَزَلیَّت به دل دوستان تابان است. آفتاب و ماه صورت، آسمان را زینت دهد «وَ زَیَّنَّا السَّمٰاءَ الدُّنْیٰا بِمَصٰابیحَ: و در حقیقت آسمان دنیا را با چراغهایی زینت دادیم» و آفتاب عنایت و ماه معرفت، قلوب را. گاهگاهی ابرهای سیه فام ماه را میپوشاند لکن ماه باقی است و گاهی ابرهای معاصی ماه معرفت را میپوشاند ولی معرفت باطل نمیشود. به درخواست توفیق از حق و به طاعت و عبادت، آن حجابات و میغهای سیهفام از دل زایل گردد و بصیرت دل به کمال رسد، آنگاه سالک آن بیند که قبلاً نمیدید.
منظور از حرکت ستاره درخشان، حرکت اصیل مرد الهی است. چنان که رعد و برق ظاهری مایه بیم و امید است، انذار و بشارت مردان الهی نیز قلوب سالکین را به بیم و امید اندازد و از خواب غفلت بیدار نموده به توبه درآورد. بارش باران و احیای اراضی مَوات، رمزی است از باران علم و رحمت الهی که قلوب مرده را احیا و آماده رشد و کمال میکند. در قبال بحرَیْن ظاهری، در وجود انسان نیز بحرَیْن باطنی است: هم کعبه دل و هم مَصْطَبه نفس، دو جوهر متضاد که در خلقت بهم پیوسته و در طریقت از هم گسسته. وقتی که نفس امّاره بر کعبه دل شبیخون زند، دل به مقام تَظَلُّم درآید و از دار جَنّاتِ قِدَم، نظری بدو رسد و کعبه دل از آسیب نفس مصون ماند.
خدای تبارک و تعالی در سوره الرّحمن، هدف از نظام شمس و قمر و وضع نوامیس خلقت را برای انسان، محاسبه نفس و سنجش دقیق بر موازین الهی اعلام فرموده، زیرا که تکامل معنوی او در گرو آن است.
محاسبه نفس در امور فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، ظاهری و باطنی از مهمترین توصیههای اسلام است. این محاسبه هم مربوط به گذشته است و هم مربوط به حال حاضر و آینده. محاسبه الهی سالک را به سعادت ابدی و وصال میرساند و بیتوجهی به آن یا نسبت به برخی مراتبش، موجب عدم پیشرفت و شقاوت ابدی است.
بیاعتنایی به محاسبه نفس، یا توجه تنها به دوران گذشته و غفلت از حال و آینده، زحمات و مشقات طاقتفرسای سالک را عقیم مینماید. بسیج همه نیروهای عقلی و مغزی برای توجه به گذشته یا خوشیهای کذایی و زودگذر، سبب پیدایش خَلَأ در شئون زندگی و پناه بردن به سایه تخیّلات است.
توصیه اسلام نه فقط توجه بر گذشته که از همه بالاتر به لحظات حاضر و آینده است. عدم توجه به حال، در واقع گسیختن از علل گذشته و معلولات فعلی و آینده آنهاست، چه این معلولات الهی باشد یا غیرالهی، زیبا باشد یا زشت؛ این گسیختگی همان تجزیه وحدتِ حیات تکاملی است.
سالک الهی باید بداند عللی که در گذشته از او ظاهر شده، تخمهایی است که در مزرعه حیات کاشته که خواه ناخواه و دانسته یا ندانسته به تدریج مراتب عِلیّت آنها تکمیل شده، معلولات خود را ظاهر کنند و انسانها خود توانایی ریشهکن کردن آن علل یا خنثی نمودن اثرات ناگوار آنها را ندارند.
هر آنی قسمتی از جویبار عمر انسان به گذشته رهسپار میگردد که دیگر برگشتی ندارد، هرچند که سایر امور از دست رفته را امکان بازگشت باشد. صِرف توجه به گذشته یا دوران خوشیهای کذایی و غفلت از حال و آینده، نه فقط لغو و بیهوده است، که در حقیقت جمعآوری آمال و امیدهای مفید و سازنده و آتش زدن بدانهاست.
سیری در کلام بعضی از نویسندگان و شعرای شرق و غرب که چندان آیندهنگر نبودند، به خوبی نمایان میکند که چه اشعار بیهوده در تأسف نسبت به خوشیهای گذشته سرودهاند! و عالیترین انرژیها و امکانات و ذوق و قریحه خود را در جستجوی شعلههای آتش مدفون روزگاران سپریشده ضایع نمودهاند. حال آن که انسان با تصحیح اعمال و تقویت قوای باطنی خویش، میتواند به تحصیل سرورهای الهی و لایزالی پردازد. اندکی تفکر در تحصیل پررنج و مشقتبار خوشیهای زودگذر و سرعت زوال آنها، مانع از تأسف و تضعیف نیروهای باطنی خویش است.
در زندگی هر فردی فرصتهای فراوانی دست میدهد ولی روح تأخیر و تَعَلُّل در عمل، مانع استفاده از آنهاست. آدمی با انجام ندادن به موقع امور، کلید ابواب سعادت یعنی فرصتها را به رایگان از دست میدهد و به جای محقّق نمودن قسمتی از آمال و اهداف، بر ایام گذشته تأسف میخورد.
گروهی در اضطراب آیندهاند و بدینسان فرصت موجود را از کف مینهند، لذا بزرگان فرمودهاند: آنچه از دست دادهای گذشته و آینده هنوز نرسیده، پس اکنون برخیز و لحظهای را که در دست توست، غنیمت دان و بکوش.
قدر نعمت را به وقت حضور آن باید دانست، چه بسا نعمت از دست رود و ندامت بعدی سودی ندهد. حضرت علی (ع) میفرماید: ارزش جوانی، فرصت و تندرستی را کسی داند که از دست او رفته باشد. حضرت رسول اکرم(ص) به یکی از شاگردان بزرگ خود فرمود: ای ابوذر قبل از فرا رسیدن پیری، قدر جوانی خود را بدان. مردان بزرگ در طریق الهی نه بر گذشته تأسف خوردهاند و نه لحظه موجود را تلف کردهاند.
حضرت رسول اکرم(ص) میفرماید: وقت مانند ابر بهاری است و کامیابی از آن کشاورزی است که به موقع بهرهمند شود. کلام بزرگان ابر بهاری آسمان حقیقت است. آنان که در پرورش گلها و اشجار مزرعه دل میکوشند، از این بارشهای الهی استفاده تام مینمایند، زیرا که نعمت دسترسی به علمای ربانی و عارفان الهی همیشگی نیست.
محاسبه نسبت به آینده یکی از اساسیترین عوامل رشد در راه تصعید حیات تکاملی و موجب فعلیت نیروهای باطنی و برخورداری از تجارب و آثار و تفکرات و هدفگیریهای انسانهای کامل است. بدون محاسبه و فعلیت الهیه قوا، انسان بازیچه عوامل ناآگاهی است که او را از گذشته به حال انداخته و سپس به سوی لحظات بعدی میکشانند و سبب انهدام حیات تکاملی و ساقط شدن از قابلیت زیورهای الهی میگردند.
توصیه بر آیندهنگری در حیات دنیوی علل متعدّدی دارد که غفلت از آن، سبب خسارات مادی و معنوی فرد و جامعه و مغلوبیت در برابر قدرتمندان و فرصتطلبان است که امروزه آثار آن به وضوح مشاهده میگردد. آری دفع و رفع تزاحُمِ زورگویان و فرصتطلبان، بدون آیندهنگری امکانپذیر نیست.
حیات انسانی همچو دریایی است که حوادث الهی و غیرالهی روزگار بر آن میریزد. آگاهان حوادث ناگوار آینده را میبینند و به نتایج و عواقب علل کاشته شده، پیشاپیش واقفند هرچند بر فرد و جامعه محسوس نباشد. اینان اگر وارسته و الهی باشند، جامعه را به سود همگان بازسازی کنند واِلاّ آن را به سوی خودمحوری سوق دهند.
حیات آینده دنیوی را هر کسی خواهد دید، امّا تفسیر حیات تکاملی و آینده اخروی انسان، بدون ایمان و اعتنا بر آن امکانپذیر نیست، هرچند حیات دنیوی و اخروی در طول عمر او همراهند. عظمت روح انسان به قدری است که این دنیا و محدودیتهای آن نمیتواند آن را اشباع کند، چه رسد که سالک خواستههای روحانی خویش را در مُشتی لذایذ حیوانی خلاصه نماید! از اینرو مرد الهی بیرغبت به دنیاست، مگر آن رغبت الهی که صلاح خود و مسلمین در آن باشد.
روح مرد الهی میخواهد خویشتن را از این محدودیتها رها سازد و با جاذبههای الهی حرکت کند تا عظمت مطلق را در برگیرد. امّا کسی که به این توصیه الهی توجه ندارد، نه تنها به جامعه اسلامی و بشریت که بر خویشتن خیانت کرده و خود را با نعمتهای کذایی دنیا میفریبد: «عِبادَ اللهِ اِنَّ اَنْصَحَ النّٰاسِ لِنَفْسِهِ اَطْوَعَهُمْ لِرَبِّهِ وَ اِنَّ اَغَشَّهُمْ لِنَفْسِهِ اَعْصٰاهُمْ لِرَبِّهِ: بندگان خدا! خیرخواهترین مردم به خویشتن، مطیعترین آنها برای پروردگارش است، و خیانتکارترین مردم نسبت به خویشتن، عاصیترین آنها بر پروردگارش».
محبوبین الهی فرمودهاند که هیچ خیانتی وقیحتر و هیچ جنایتی زشتتر از خودفریبی و خودبینی وجود ندارد. خودبین هرگز نمیتواند آیندهنگر باشد، او که حداکثر نگرش و محاسبهاش نسبت به امکانات مادی و مقامات ظاهری است چگونه میتواند دریابد که دل انسان با ظرفیتترین اشیاء است؟! فرد مبتلا به این بیماری روانی که محاسبه الهی را ترک کرده، چگونه میتواند در جَرگه مردان الهی قرار گیرد و برای ارشاد جامعه شایسته باشد؟ «لَیْسَ یَضْبِطُ عَدَدَ الْکَثیرِ مَنْ لاٰ یَضْبِطُ نَفْسَهُ الْوٰاحِدَهِ: کسی که قادر نیست نفس واحد خود را انتظام دهد، چگونه میتواند این انتظام را در قلوب عده کثیری به مقام تحقّق درآورد؟»
عدم آیندهنگری حقیقی ناشی از ضعف مراتب بصیرت دل و یا از دست دادن آن است. چنین «فردی که به تهذیب نفس خود توجهی ندارد، از عقل خود سودی نبرده: مَنْ لَمْ یُهَذِّبُ نَفْسَهُ لَمْ یَنْتَفِعْ بِالْعَقْلِ»، بلکه آن را تضعیف هم نموده است. اگر آدمی به خود آید میتواند در اثر تزکیه نفس، مراتب بصیرت دل را به حدّ اعلی رساند و سبب ارشاد هزاران نفر شود.
اتصالاً توصیه اکید بر تقویت عقل است. از جمله مراتب عقل، عقل برهانی است هرچند مراتب درک آن به پایه وحی نمیرسد. وحی الهی یافتههای عقل برهانی را تا حدّی تأیید مینماید و آنچه را عقل استدلالی قدرت دسترسی ندارد، توجیه میکند تا نیروهای باطنی انسان از قوّه به مقام فعلیت درآید و عقل ظاهری او تبدیل به عقل الهی گردد. وحی الهی با توصیه و تأکید بر تهذیب نفس، کمبودهای عقل ظاهری را تأمین میکند و نقایص آنرا بدل به کمال مینماید، این است که بزرگان فرمودهاند: ای مردم در تهذیب نفس کوشا باشید تا بتوانید عقلهای خود را از زیر بار کفر و تاریکی ضلالت درآورده آن را به کمال رسانید. چنان که گذشت این تهذیب و تزکیه بدون محاسبه مرتب و مداوم روزانه حاصلشدنی نیست.
سالک طریق حق باید در هر شبانه روز ساعتی به فکر خود افتد و اخلاق باطنیه و اعمال ظاهریه خود را تَفَحُّص و احوال دل و اعمال جوارح را تجسّس نماید. لوح دل در مقابل خود نهد، اگر دل خویش را مشغول عبادات و طاعات و به دور از معاصی و سیّئات مشاهده نمود، شکر خدا به جا آورَد و در صورت خلاف آن، درصدد علاج برآید. اگر دید معصیتی از او سرزده، به توبه و انابه و قضا تدارک آن کند. نظر بصیرت بگشاید و چراغ فکرت به دست گیرد و زوایای خانه دل را بگردد، اگر چیزی از صفات رذیله در دل خویش ملاحظه کرد، با موعظه و نصیحت و سرزنش و ملامت خود و مصاحبت با نیکان و مجالست خوبان سعی در خلاصی از آن کند. بعد از آن تفکر کند در صفات حسنه، اگر دل خود را از یکی از آنها خالی دید، تأمل نماید در طریق تحصیل آن و بکوشد که فردایش مانند امروز نباشد.
پیشوایان عظام الهی فرمودهاند کسی که مراتب معنوی امروز و دیروز او یکسان باشد، فوقالعاده مغبون و مَلوم است. مغبونیت او در اثر غفلت و سهلانگاری و بیاعتنایی به امور معنوی است. باید به مقام توبه برآید هرچند به کَرّات آن را شکسته باشد.
خوشا به حال سالکی که هر روز بر مراتب ایمان و یقین و معنویّت او افزوده گردد. و بدا به حال کسی که مراتب تزکیه و تصفیه و معنویات او نسبت به روز قبل کاسته شده باشد، که او ملعون است! سالک الهی باید به خدا پناه برد از این که در اثر غفلت و تبعیت نفس، از او سلب توفیق شود. او باید مدام از درگاه احدیت یاری جوید تا بتواند با تخلیه از ذَمائِم اخلاقی و تحلیّه به زیورهای الهی هر روز بر مراتب معنوی خود بیفزاید و خود را به کمال رساند تا نور «وَ الَّذینَ جٰاهَدُوا فینٰا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنٰا اِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ: و کسانی که در راه ما کوشیدهاند، به یقین راههای خود را بر آنان مینماییم» در او به حد اعلیٰ متجلّی گردد و در ردیف محسنین به شمار آید که هر آیینه خدا با آنان است.
نیکان سَلَف و اهل تقوی از گذشتگان را همین طریق عادت بود. برای ایشان صفحه یادداشتی بوده که نیک و بد صفات و اعمال خود را در آن ثبت کرده، در هر شبانهروز ساعتی به آن مینگریستند. اگر از زوال معصیتی و اتّصاف به فضیلتی مطمئن میشدند، بر آن قلم میکشیدند و به بقیه میپرداختند و این را از لوازم ایمان میشمردند. بدا به حال کسانی که از پیروی و مُتابعت آن نیکان دست شسته و پرده غفلت به دیده خود فرو گذاشتهاند، محاسبه روز قیامت را فراموش نموده و از شراب غفلت و کاهلی مست و بیهوش گشتهاند.
مردان الهی دریافتهاند که «انسان پیش از آن که او را محاسبه کنند، باید خود را محاسبه نماید: حٰاسِبُوا قَبْلَ اَنْ تُحٰاسَبُوا» لذا هر روز خویشتن را محاسبه کرده و نیک میدانند که «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ». ظاهر آیه این است که وزن در روز قیامت حق است و به طور حتم اعمال وزن خواهد شد، لکن بزرگان نظر به معنای باطنی آیه فرمودهاند که اعمال انسان را در روز قیامت به حق میسنجند، یعنی وزن در این سنجش، حق است. چه در مقام توزین دو چیز لازم است یکی وزن و دیگری موزون؛ روز قیامت وزن حق است و موزون، اعمال انسانهاست.
این نوع اندیشه، تفکر صالحین است. امّا تفکر مقرّبین و صدّیقین بسی بالاتر و شأن ایشان والاتر است. ایشان همواره مستغرق دریای محبت و انس پروردگار و به جان و دل متوجه عظمت آفریدگارند و در انوار جمال و جلال او مدهوشند؛ حصول این مقام کسی را میسّر است که ساحَت دل خویش را به کلّی از رذایل پاک سازد.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.