نیازهای محدود و نامحدود 2008/05/21
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد اول
نیازهای طبیعی انسان دو قسم است: محدود و نامحدود. نیازهای محدود مانند خوردن و آشامیدن که میزان نیاز فردی یا شهر و کشوری روزانه و سالانه نسبت به این امور معلوم و مقدار آن قابل محاسبه است. در این نوع حاجات وقتی غریزهای به حدّ اِشباع رسد، رغبت انسان از بین رفته، ادامه آن منجر به تنفر و انزجار میگردد.
نیازهای نامحدود انسان جنبه روحی دارند و جهات الهی و مشروع آنها موجب هدایت است. ولی نیازهای روحی نامشروع، در حقیقت بیماریهای روانی است و با تأمین بیشتر آنها، عطش روحی بیمار برطرف نمیشود. مانند مالپرستان که به علت علاقه نامحدود به مال و منال، چنان به ناراحتی روحی و روانی دچارند که با ازدیاد ثروت و مکنت، بر حرص و ولعشان افزوده گردد.
حضرت رسول اکرم(ص) میفرماید: «مَنْهُومٰانِ لاٰ یَشْبَعٰانِ، طٰالِبُ عِلْمٍ وَ طٰالِبُ مٰالٍ: دو گرسنه هرگز سیر نشوند، طالب علم و طالب مال». شوق و طلب مردان الهی در پی تحصیل علم، موجب سعادت خود و دیگران است، لکن کسانی که به خاطر خودنمایی و جاهطلبی در طلب علم و مال هستند، سبب بدبختی خود و سایرینند. چه طالب جاه و مقام را عطش روحی پایان ناپذیری است که اگر بالاترین مقام اجتماعی را احراز نماید، باز هم در پی مقامی بالاتر است و این سوزش درونی او را درمانی نیست.
غریزه جنسی نیز اگر در مسیر طبیعی خود باشد، نیازی است محدود و از نظر جسمی ممکن است یک یا دو زن، مرد را اشباع کنند. وقتی این غریزه به طریق مشروع متوجه همسر گردد، علاقه حاصله سبب تمرکز این نیرو در یک نقطه شده و علاقهاش از غیر قطع میگردد. امّا وقتی به صورت حرص و ولع و حسّ تملّک درآید، چنین علاقهای موجب پراکندگی این نیرو شده، انسان را به تنوعطلبی جنسی و هرزهصفتی میکشاند.
آنان که در غریزه جنسی تنوعطلبند، نیاز آنان به شکل یک خواسته روحی بیمارگونه درمیآید که بیانتهاست؛ مانند عطش روحی صاحبان حرمسرا که اگر حرمسرایشان پر از زنان زیبا باشد، باز هم دلشان در پی بدست آوردن زنان زیبای دیگری است. آیا با این کیفیت، علاج این مشکل با برداشتن قیود اجتماعی است؟!
قلب و روح این بُلهوسان حکم دوزخ را دارد «یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ: روزی که به جهنم گوییم آیا سیر شدی، و گوید آیا زیادتی هست؟» اینان کسانی را مانند که میخواهند آتش را با هیزم سیر کنند! عطش روحی این مبتلایان را به بیماری حرص و آز و حسّ تملّک حدّی نیست، مانند اشتیاق وافر طفل به پستان مادر که تا او را از شیر بازنگیرند، مشتاق به آن است.
نفس امّاره آدمی چنان است که هرچه بر موجبات رغبت آن بیفزایند، بر وَلَع آن افزوده میشود. افرادی که چاره درد را در آزادی غریزه جنسی میدانند، توان گفت که تنها یک سوی قضیه را مطالعه کردهاند. اگر به نظر آنان رعایت حجاب تولید عقده میکند، تسلیم شدن به این غریزه و تهییج نمودنش، آن را دیوانه مینماید و خطرات دنیوی و اخروی گوناگونی در پی دارد. پس تنها با جلوگیری از تحریکات جنسی میتوان آن را به حدّ اعتدال و نیاز طبیعی رسانید.
اگر در شرع مقدس اسلام اجازه به تَعَدُّد زوجات به طور دائم یا موقت داده شده، در قبال جمع شرایطی است وگرنه مبادرتکننده بدان در زمره ستمکاران است. مسلّماً این تعدّد در ردیف تنوعطلبی عطَشی نبوده، مبتنی بر مصالح شرعی است. زیرا در احکام و اوامر و نواهی الهی، همواره مصالح معنوی اصل است و مضرّات ظاهری احتمالی، در قبال مصالح و منافع کلی و معنوی در حکم عدم است.
چنان که اشاره شد، اکثر قدرتمندان با داشتن صدها زن در حرمسرایشان، عطش روحی آنها خاموش نمیگشت. موقعی که یکی از سلاطین خیال تجدید حرم میکرد، نامهای به فرمانروایان اطراف نوشته و خصوصیات دلخواه خود را درج میکرد و آنان هم در پی آن بودند که زنانی را طبق فرمان، خدمت او بفرستند. بر خلاف مردان الهی و علمای ربانی، عدّهای نه تنها بر شیوه سلاطین و ثروتمندان اعتراض نمیکردند، که خود همدست ایشان بوده حرمسرا داشتند. در ظاهر تلاوت آیات قرآن و دعوت به مبارزه با نفس بود، لکن در عمل بر خلاف آن مراحل نفسانیّت را میپیمودند! در اثر این کجرویهاست که امروزه جامعه به این بلای عظیم دچار شده است.
عدهای عالم ظاهری نیز که بویی از ادبیات حقیقی به مشام ایشان نرسیده، به خیال خود به عالم ادبیات رونق بخشیدهاند. نتیجه آن که امروز ادبیات ما مملو از اشعار و غزلهای عاشقانهای است که شاعر در آن به توصیف خصوصیات کذایی معشوق و ستایش او پرداخته و ما نام این دیوانهای پر از اشعار گمراهکننده را ادبیات نهادهایم! درحالی که ادبیات واقعی آن کلام منظوم یا مَنثوری است که عالم و عامل شدن بدان و یا تذکرش سبب ترقّیات معنوی شود. امّا این دیوانها نه تنها توان کمترین ارشاد مردم را ندارد، که بر مراتب نفسانیت آنان میافزاید. بعضی از شعرا حتی مفاسد خود را به نظم کشیدهاند که از نظر شرع مستلزم اجرای حدّ است؛ با این همه هنوز به گمان کثیری اینها به عالم ادبیات کمک شایانی کردهاند!
این ادبیات کذایی که اثری از آثار ادب در آنها مشاهده نمیشود، سبب تقویت مراتب نفسانی و عدم محبت بین افراد خانواده و تفرقه زوجین است. حال آن که بر اندیشمندان است که در همه زمینهها و جهات در ایجاد اسباب تحکیم روابط افراد خانواده و صمیمیّت کامل بین زوجین بکوشند و با هرچه بنیان خانواده را به خطر اندازد، مبارزه نمایند.
حجابی که قرآن برای مردان و زنان معین فرموده از جهات مختلف دارای آثار مثبت الهی است، از جمله: موجب اختصاص برخورداری زن و مرد در محیط خانواده و محدوده ازدواج شده بر استحکام پیوند زناشویی میافزاید؛ عامل مؤثری در حفظ بهداشت جسمی و روانی خانواده و اجتماع است و از پیدایش بیماریهای جسمی و روانی ناشی از آزادی روابط جنسی جلوگیری میکند؛ سبب حفظ و استیفای کار و فعالیت است؛ مایه ارتقاء ارزش و مقام زن و جلوگیری از تحقیر و اِبتذال اوست، هر چند متأسفانه برخی از زنان میپندارند که با بیحجابی آنها و چشمچرانی مردان، ارزش آنان بالاتر میرود.
اسلام علاوه بر توجه کامل به تعدیل و رام کردن این غریزه آتشین، تعالیم و فرامین بسیاری درباره خطر نگاه کردن و خلوت نمودن زن با مرد، و کلاً خلوت کردن با آنچه انسان را به خطر اندازد، ارائه نموده است. بنابراین رعایت حجاب منحصر به روابط بین زن و مرد نیست، بلکه از دیدگاه معارف عالیه الهی، از هر نگاهی که انسان را به خطر اندازد، باید خودداری نمود.
آثار تقرّب و تبعّد انسان از خدا در هر مرتبهای از حیات و ممات روحی او نمایان است. کسی که در مرتبه اعلای تقرّب است، حرکات و آمال و اهداف او حتی نگاهش الهی است، و کسی که در مراتب بُعدیّت از حق پیش رفته، نگاه او و همه اعمال و آثارش غیرالهی است.
حرکات الهی هرچه عالیتر و مداومتر باشد، با سرعت بیشتری بر مراتب حیاتی انسان میافزاید، امّا اعمال و آمال غیرالهی سرانجام آدمی را به خطر عظیمی خواهد انداخت. آرزوهای مادی و نیازهای طبیعی، نظیر چاه نفتی است که تراکم و تجمع گازهای داخلی آن، خطر انفجار دارد. سرانجامِ پرورش آرزوهای غیرالهی در دل، انفجاری است که آدمی را به بدبختی ابدی میرساند.
در حال حاضر مراتب تَبَعُّد از حق به حدّ کمال رسیده و اکثریت راه نفسانیت را در پیش گرفتهاند، راهی که سرانجام آن گرفتاری و عذاب الهی است. امروزه از طرق مختلف مانند وسایل سمعی و بصری و لمسی، موجبات هیجان نفس و غریزه جنسی را فراهم نموده، میخواهند با ارضاء این غریزه دیوانه شده، آن را رام کنند. در حالی که هرچه وسیله تمنّای نفس فراهمتر شود، نه تنها ارضاء نشده و آرام نمیگیرد که هر دم بر اضطراب و تلاطم آن میافزاید و آثار سویی به مانند اختلالات روانی و بیماریهای روحی به بار میآورد.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.