فقر اهل و عیال اغنیاء 2008/05/11

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد اول

تشخیص نظم و بی‌نظمی، زیبایی و زشتی، نظافت و آلودگی آسان نیست باید از اهلش آموخت. نظم و نظافت ظاهری لازم است و چه بسیارند افرادی که در تحقق آن می‌کوشند، اما از نظم و نظافت باطن بی‌بهره‌اند. گرچه بی‌نظمی ظاهر، دلیل نظم باطن نیست، ولی نظم ظاهری نیز بدون نظم باطنی، در معنا عین بی‌نظمی است. همچنین کسی که تنها از زیبایی ظاهری بهره‌مند است، این زیبایی او در واقع عین زشتی است. چه زیبایی و زشتی ظاهری در قبال زیبایی و زشتی باطنی، معدوم‌الاثر است.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: ‌ای مردم حقوق اهل حق را بدهید.‌ آیا می‌دانید زیبایی حقیقی ساختمان و زر و زیور شما در چیست؟ در این است که دیناری از حقوق مردم در آنها نباشد. لذا اسلام ساختمان ظاهراً زیبایی را که فاقد نظم و زیبایی باطنی است، طرد می‌کند.

اسلام مخالف سیر و سیاحت و تفریحات سالم نیست، مشروط بر این که اصل و واجب، فدای فرع و مستحب نگردد و مجال تفکر در انجام وظایف، بالاخص رسیدگی به حال فقرا را از انسان سلب نکند. بنگریم به کلام مقدس بزرگان که می‌فرمایند:

ای اغنیاء! فقرا اهل و عیال شما هستند و به نوعی واجبُ النَّفقه شما. بدا به حال اغنیایی که بی‌اعتنا به این اهل و عیال باشند. ‌ای آنان که تا حال در تفرّجگاه­های بسیار به گردش پرداخته‌اید، اکنون بیایید مدتی هم در تفرّجگاه کوی فقرا به گردش پردازید و به منازل این بوستان الهی؛ بالاخص به گل­های زرد رنگ رخسار کودکان یتیم و فقیر بنگرید، که صفا و طراوت این بوستان هرگز قابل مقایسه با آن بوستان­ها نیست، و نه لذت رسیدگی به آنان و اِدخال سُرور در قلبشان، قابل تعویض با نعم و لذات بهشتی!

دنیا انواع شیرینی‌ها و تلخی‌های ظاهری و باطنی دارد. قدرت حس ذائقه انسان­ها از لحاظ ظاهر یکسان نیست. اگر حس ذائقه سالم باشد تا حدّی مراتب شیرینی و تلخی را حس می‌کند، اما چه بسا در ذائقه شخص مریض، طعام شیرین نیز تلخ باشد؛ این موضوع در مورد حس یا نیروی ذائقه باطنی نیز صادق است. وقتی ذائقه باطنی سالم باشد، شیرینی‌های معنوی را به خوبی ادراک می‌کند و در صورت بیماری، درک آن میسّر نیست. از جمله شیرینی‌های باطنی و معنوی همانا سیر در کوی فقراست که بوستان الهی است. کوی فقرا کوی حق است و خانه آنان، خانه خداست.

خوشا به حال سالکینی که به توفیق حق این موفقیت نصیبشان گردد که سیر در آن بَساتین الهی نمایند، درک آن صفا و نوش آن عسل مُصفّیٰ آنان را گوارا باد.

مردان الهی بصیرند و سمع دل آنان شنواست، حقیقت را می‌بینند و می‌شنوند، دارای ذائقه سالم باطنی هستند و شیرینی‌های معنوی و تلخی‌های باطنی را درک می‌کنند. آنان هر آن پیشانی قلب خود را به خاک بارگاه الهی گذارند و شکر لایتناهی او کنند که این نعمت­ها را به آنان کرامت فرموده که شیرینی‌های باطنی و الهی در ذائقه آنها جلوه‌گر است و از آن بیشتر محظوظند تا از ظواهر.

قَساوَت و سنگدلی از کثرت معصیت خیزد، و معصیت از کثرت شهوت خیزد، و شهوت از سیر خوردن خیزد. بعد از حضرت رسول اکرم(ص) اولین بدعتی که پدید آمد، سیر خوردن شد و در نتیجه مغلوب نفس گشتند. کسانی که به این درد مبتلا شوند، در ‌ایشان چند خصلت زشت به وجود آید:

اول- حلاوت عبادت و طاعت درنیابند.

دوم- از شَفَقَت بر مردم محروم شوند.

سوم- پندارند که دیگران هم همچو آنان سیرند.

چهارم- مغلوب نفس گردند.

پنجم- انجام طاعت و عبادت بر ‌ایشان گران آید.

بی‌توجهی به فقرا به شدت بر مراتب قساوت قلب می‌افزاید. افرادی که مبتلا به سنگدلی شده‌اند، دارای ذائقه سالم باطنی نیستند. بالاخص اغنیایی که توجه به فقرا ندارند و از جاه‌طلبی و اطعمه و اشربه مادّی احساس لذت و شیرینی می‌کنند، مراتب بصیرت قلبشان ضعیف است. آنان حقایق را نمی‌بینند و غافلند که در قبال مستی شیرینی ظاهری، تلخی باطنی هست و زمانی می‌رسد که این شیرینی‌ها تبدیل به تلخی شده، چنان در ذائقه باطنی نفوذ کند که چه بسا بعد از گذشت سال­ها تلخی آن هنوز از ذائقه معنویشان برطرف نگردد!

امروزه شهرت و مقام و ریاست و مادیّات اکثریت مردم را مست کرده، به خصوص اغنیاء و مستکبرین که عموماً مست امکانات مادّی هستند. در قبال روی آوردن مقامات و مادیّات، عزمی راسخ و قلبی آهنین باید تا انسان شیفته و فریفته عشوه و ناز دنیا نشده، زِمام عقل را از دست ندهد. اهل ‌ایمان باید نسبت به دنیا بی‌اعتنا گردند مگر به حدّ کفاف، آن هم به خاطر معنویات و رضای حق.

اغنیا و مستکبرین بدانند که مُنعِم بسیار بصیر است، او بصیر محض است و کوچک­ترین نعمتی که کرامت فرموده، محاسبه نماید.‌ اینان اگر توبه نکنند و به فقرا توجه و رسیدگی نکنند، بلای الهی آنها را احاطه کند و این امکانات، کمین‌گاه­های مَهیبی برای آنها گردد.

ای اغنیا و مستکبرین! که از مال فقرا و یتیمان برای خود ثروتی ‌اندوخته‌اید، آن ساختمان­های ظاهراً زیبایی که بنا کرده‌اید، همه از خون فقرا و یتیمان است. از خدا بترسید و بدانید لقمه حرام بدترین سموم است. گرچه در نزد اطباء حاذق مراتب سموم ظاهری روشن است و هر انسانی به میزان معرفت خود از آنها پرهیز می‌کند، اما سمومی به مراتب خطرناک­تر وجود دارد هرچند متأسفانه مورد توجه نیست. مهلک­ترین سموم که چه بسا اثرات سوء آن هزاران سال و بلکه برای همیشه از ذائقه دل انسان برطرف نگردد، سموم باطنی و از جمله تَناوُل لقمه حرام است.

توجه به فقرا و اداء حقوق آنان، نعمتی عُظمیٰ از جانب حق است که باید شکرگزار و قدردان آن بود. هرچه این توجه و رسیدگی بیشتر شود، بر مراتب صفای قلب می‌افزاید و آثار الهیه آن نه تنها عاید خود شخص می‌شود، که در بهبود حال معنوی نیازمندان هم مؤثر بوده، در حقیقت تبلیغ عملی حقایق است.

عدم رسیدگی به فقرا و رفع نیازهای الهی آنان سبب مست و مسخ شدن انسان می‌گردد. افرادی که با وجود امکانات به فقرا عنایتی ندارند در معنا مسخ شده، آن به آن بیماری روانی ‌اینان فزونی یافته سرانجام منجر به هلاکت حقیقی می‌گردد.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: ننگ و لعنت باد بر کسی که از اغذیه و اشربه رنگین تناول کند و از حقوق فقرا غافل بماند؛ نداند که عدّه‌ای از مستمندان از شدت گرسنگی یا سرمای زمستان و یا عدم مداوا از دنیا می‌روند، آن ناله‌های بینوایان و اشک یتیمان با او چه‌ها خواهد کرد!

اغنیایی که طبق فرمان الهی رفتار نمی‌کنند، در پیشانی آنها خط تیره‌بختی نگاشته شده است. البته انسان فطرتاً خیرخواه است، لکن او خود سرشت خیرخواهی را در وجودش به انحراف می‌کشاند و تارهای تیره‌بختی به دور خود می‌تند.

مردان الهی در موقع نزول بلای الهی در مقام تفکرند که نزول بلا از کدام ناحیه است. بنا به تعالیم عالیه دینی، قدرت کامل نزول بلا و دفع آن در حجت الهی هر عصر و دوران است. خدای تبارک و تعالی توسط حضرت مولای زمان سلام الله علیه نعمت­ها را شامل مردم و به وسیله ‌ایشان، نزول بلا یا دفع بلا می‌کند. دفع بلا خواست و مشیت الهی است مشروط بر این که انسان­ها خود و دیگران را با سموم باطنی، مسموم نکنند.

آن صاحبان امکانات دنیوی که اثری از آثار تزکیه در آنها مشاهده نمی‌شود، در واقع بدبخت‌ترین و فقیرترین مردمند. از ‌این‌رو حضرت رسول اکرم(ص) می‌فرماید: ‌ای مردم! فقری است که انسان را به کفر نزدیک می‌کند «اَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ: به تو پناه می­برم از فقر». آن فقری که حبیب خدا از آن به خدا پناه می‌برد، فقر دل است، دلی که از فروغ حکمت و ‌ایمان و نور عمل الهی تهی است، فقیر است. اما فقر دیگری هست که انسان را به خدا نزدیک می‌گرداند «اَلْفَقْرُ فَخْری: فقر افتخار من است». فقری که آن بزرگوار بدان فخر و مباهات می‌نماید، برهنه شدن از حب دنیاست که همان مقام تجرید است. انسان باید از حب دنیا برهنه شود مانند تیغ که تا از نیام برهنه نگردد، هنرش معلوم نشود.

اکثر مردم غافلند که آفتاب این دنیا سریع الغروب است. این دنیا کَیّال و هوس‌ پیماست. زهری است عسل ‌طعم، وجودی است که حدودش به عدم باز می‌شود. محبّین دنیا، آن فریب‌ خوردگان او، کودکان بی‌خبری را مانند که علاقه شدید به ساقه گیاه کوچکی پیدا کرده‌اند که زهر کشنده‌ای دارد.

اما کسانی که حصول امکاناتشان به طریق حلال است و حقوق واجبه خویش را پرداخته و به فقرا رسیدگی می‌کنند، بلکه مال و منال خویش را از آن خود ندانسته به رضای الهی مصرف می‌نمایند، آنان در ردیف ابرار و اخیار و اولیاء الهیند که به توفیق حق از سعادت دارَین برخوردارند.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.