صالحان ، وارثان زمین 2011/04/07

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: مبدا و معاد

«وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ: و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد». صالحون اصحاب هُدایند، و در اخبار خاصه وارد شده که مراد از عبادِ صالح در این آیه شریفه، شیعیان آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین است، و در آخرالزّمان، بعد از این که حضرت قائم سلام الله علیه، روی زمین را از وجود کفّار پاک ساخت و همه موحّد گردیدند و روی زمین پر از عدل و قسط شد، آنان وارثان زمین خواهند بود. و صالح بودن مقامی است که حق‏تعالی، حضرات انبیا علیهم‏السّلام‏‏ را مخصوص به آن فرموده است.

هر کسی به صفت صَلاح مُتّصِف گردد، حشر او روز قیامت با صالحین خواهد شد و اما کیفیت حشر علمای صالح و عامل به علم خود چنان است که اهل محشر، ایشان را پیغمبران گمان کنند.

اشرف و افضل عبادات، تحصیل علم و عامل بودن به آن است و جمیع حضرات انبیا و اوصیا علیهم‏السّلام‏‏ به شرف علم، مُطاع و پیشوای خلق گردیده‏اند، و عقل و نقل هم دلالت می‏کند بر اشرفیت و افضلیت علم و عمل بر جمیع آنچه در عالمِ وجود و شهود است.

صالح کسی است که صاحب تقوی باشد و تقوی عبارت است از حفظ نفس از ایقاع چیزی که مستحقّ عقوبت بر آن می‏شود، چه فعل باشد یا ترک، و بعضی گفته‏اند تقوی عبارت است از اِتیان عبادت و طاعت، و ترک مخالفت با خدا و رسول، قولاً و فعلاً.

جامع همه این معانی آن است که گفته شود تقوی عبارت است از استعمال جمیع جوارح در اِتیان آنچه واجب است فعل آن و حرام است ترک آن، و ترک آنچه حرام است فعل آن و واجب است ترک آن.

تمام امور دنیا چهار قسم است: قسمی آن است که عقل بر آن راضی است و شهوت از آن ناراضی است، مثل امراض و مکاره دنیویه. قسمی آن است که عقل بر آن راضی نیست و شهوت بر آن راضی است، مثل معاصی جمیعاً که معلوم است حلاوت محرّمات به ذائقه قوّه شهویه‏.‏ و قسمی آن است که عقل و شهوت هر دو راضیند بر آن، مثل علم که هر دو طالب و راغبند بر دانستن مطلقاً. قسم چهارم آن است که نه عقل و نه شهوت هیچ کدام راضی نیستند، مثل جهل و نادانی.

بزرگان، علم و عمل را تشبیه به جنّت، و جهل و نادانی را تشبیه به دوزخ نموده‏اند، به این دلیل که لذّت در ادراک و وصال محبوب است و عدم ادراک، ناشی از عدم علم است، و اَلَم در عدمِ ادراک و وصال است. لذّت عبارت است از ادراک و وصال محبوب، چنان که لذّتِ غذا در ادراک طَعوم موافق و ملایمِ بدن است، و لذّتِ نظر که قوّه‌‏ باصره مشتاق است به ادراک مَرئیات، و هم‏چنین است لذّت حس سامعه و شامّه و حواس دیگر.

کمال لذّت در کمال ادراک و وصال محبوب است و کمال اَلم بعد از ادراک، در عدمِ وصال است. هرگاه ادراک و وصالْ به حدّ کمال رسید و مُدرَک و محبوبْ جمیل مطلق شد، واجب است که لذّت نیز اشرف و اکمل گردد، ولیکن چون در عالم بقاء، ادراکِ همه به حدّ‌‏ کمال است و لذّت او در وصال، لذا اَلمِ او در عدم وصال است، چنان که در یکی از ادعیه معتبره وارد است که: «الهی! اگر مرا در دوزخ بسوزانی، چگونه توانم صبر کنم بر عذاب تو، گیرم صبر کردم، پس چگونه صبر توانم کرد بر فراق تو: فَهَبنی یا اِلهی وَ سَیدی وَ مَولای وَ رَبّی صَبَرتُ عَلی عَذابِکَ فَکَیفَ اَصبِرُ عَلی فَراقِکَ».

آیات دالّه بر فضیلت علمای ربّانی بسیار است، از جمله این آیه شریفه است که حق‏تعالی خَشیت را منحصر بر علما کرده است: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء: یعنی این است و جز این نیست که از حق‏تعالی می‌ترسند از بندگان او طایفه علما» که: «جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا: پاداش آنان نزد پروردگارشان بهشت‏های همیشگی است که از زیر درختان آن نهرها روان است جاودانه در آن می‏مانند» و می‌فرماید: «ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ: این پاداش برای کسی است که از پروردگارش بترسد» و در آیه دیگر نیز می‌فرماید: «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ: و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو بهشت است».

اما سرّ این که حق‏تعالی در آیه اوّلی به عبارت خَشیت فرموده نه به عبارت خوف، آن است که، هرچند خوف و خشیت در لغت به یک معنی است، لیکن اربابِ قلوبْ بین آنها فرقی قائل شده‌اند؛ و آن این است که خوف عبارت است از تألّم نفس به سبب ارتکاب مَنهیّات و تقصیر در عبادات، که این ترس در اکثر مردم حاصل می‌شود، هرچند بـه اختلاف مراتب بوده باشد، و مرتبه عُلیای آن، در عدّه قلیلی از ایشان حاصل می‏گردد.

اما خشیت، که آن حالتی است، حاصل نمی‌شود مگر بر آنان کـه مطّلع شوند بر عظمت کِبریا و چشیده باشند لذّت قرب الهی را، این است که خداوند متعال می‌فرماید: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء: این است و جز این نیست که از حق‏تعالی می‌ترسند از بندگان او طایفه علما».

در هر آیه که علما و اولوالعلم آمده، حق‏تعالی صفتی از صفاتِ خاصه را بر علمای ربّانی ثابت کرده، چنان که در آیه «یَخْشَى اللَّهَ: از حق‏تعالی می‌ترسند» صفت خشیت را با حصر فرموده است. شخص عاقل از خدا می‌ترسد و کدام عاقل است که اَعقل از عالمِ ربّانی شود؟ کسی که فاقد عقل باطنی شود، از خدا نمی‌ترسد و عدم خوف، مبدأ و منشأ تمام معاصی است.

علم اگر از اصلِ سرچشمه علوم که حضرات ائمه ‌اطهارند(ع) اخذ نشود، یقین‌ حاصل نخواهد شد، بلکه سبب تشکیک مُشکِّک، زایل و بی‌مُدرِک خواهد شد. خشیت برای هر عالِمی ممکن نیست، بلکه برای عالمی است که قول او مُصدِّق فعل او باشد، و سرّ او موافقِ ظاهرِ او شود، و عمده مکارمِ صلحا و اصل صفات اَتقیا، و زهد در دنیا و میل و رغبت بی‏حدّ به آخرت، و ما‏عندالله در او جمع شود و بر‏خلاف آن، رغبت در دنیا و بی‌میلی به آخرت و ما‏عندالله در جُهَلا جمع می‌شود: «قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاهَ الدُّنیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ: پس قارون با کوکبه خود بر قومش نمایان شد، کسانی که خواستار زندگی دنیا بودند گفتند: ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما هم داده می‏‏شد، واقعاً او بهره بزرگی از ثروت دارد». و برخلاف اهل دنیا، علمای ربّانی‌‏ گویند، اجرِ خدا از همه چیز بهتر است برای کسانی که ایمان آورده‌اند: «وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ لَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ: و کسانی که دانش واقعی یافته بودند گفتند وای بر شما برای کسی که گرویده و کار شایسته کرده پاداش خدا بهتر است و جز شکیبایان آن را نیابند».

علم است که حضرات انبیا علیهم‏السّلام‏‏ را به مقام قرب می‌رساند، و علم است که صاحبِ خود را مثل انبیا کند در شفاعتِ روز جزا، و مقام و منزلت عالم ربّانی را نزد حق‏تعالی نهایتی متصوّر نیست.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.