حلول 2010/12/01

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: مبدا و معاد

حلول

واجبْ تعالی حلول بر چیزی نمی‌کند، لکن بعضی از نصاری معتقدند بر حلول خداوند در حضرت عیسی علیه‏السلام، و بعضی معتقدند به حُلولِ خداوند در بعضی از عارفین، در صورتی که حلول خداوند محال و ممتنع است به جهت آن که:

اولاً – حالّ، محتاج مکانی است که در آن حلول بکند و احتیاج از صفات ممکن است نه واجب.

ثانیاً – حلول در مکانی، مستلزم خُلُوّ از مکان دیگر است و حال آن که خداوند عالَم، موجود است در هر مکان نه با مداخله خارجیه.

ثالثاً – انتقال از جایی به جایی و از حالی به حال دیگر، علامت زوال است و زوال بر ذات اقدسِ حق‏تعالی راه نمی‌یابد.

رابعاً – حلول از لوازم جسمیه یا عَرَضیه و مکانیه است و خداوند تعالی منزّه است از جمیع آنها.

خامساً – مقصود از حلول، قیام موجودی است با موجود دیگر بر سبیل تبعیت، به شرطی که قیامِ حالّ بِذاتِه ممکن نباشد، و این معنی در خدا ممکن نیست، زیرا که این از خواص اَعراض و صُوَر است که ممکن نباشد تعین آنها مگر به واسطه محل، و خدا از قبیل اَعراض و صُوَر نیست.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.