ایمان ظاهر و ایمان باطن 2008/04/07

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد اول

ایمان را دو جزء است: یکی تصدیق در دل، دیگری اقرار به زبان. مکمّل ‌ایمان عمل است که تنها تصدیق قلبی به کار نیاید، چنان که خداوند متعال در مَذَمَّت آن فرموده: «وَ جَحَدُوا بِهٰا وَاسْتَیْقَنَتْهٰا اَنْفُسُهُمْ: و با آن که دل­هایشان بدان یقین داشت آن را انکار کردند». و نیز صرف اِقرار به زبان به نَصّ قرآن کافی نیست «قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلٰکِنْ قُولُوا اَسْلَمْنٰا وَ لَمّٰا یَدْخُلِ الْاِیمٰانُ فی قُلُوبِکُمْ: بگو ایمان نیاورده­اید لیکن بگویید اسلام آوردیم و هنوز در دل­های شما ایمان داخل نشده است». همچنین ‌ایمانی که به ظن و گمان و به تقلید اَسلاف و نیاکان باشد، برخلاف نصّ قرآن است که در نکوهش آنان فرموده: «اِنّٰا وَجَدْنٰا آبٰائَنٰا عَلیٰ اُمَّهٍ وَ اِنّٰا عَلیٰ آثٰارِهِمْ مُقْتَدُونَ: ما پدران خود را بر آیینی یافته­ایم و ما از پی ایشان راه ­سپریم»، پس نه ‌ایمان به ظنّ و گمان کافی است و نه معرفت به تقلید.

بنابراین ‌ایمان را اَقسامی است و هر قسم آن را مراتبی، اجمالاً ‌ایمان دو قِسم است: ‌ایمان ظاهر و ‌ایمان باطن. ‌ایمان ظاهری، اقرار و اعتراف است بر حقایق و اصول و فروع به زبان ظاهر. ایمان باطنی، اقرار به زبان دل است بر اصول و فروع و حقایق و عمل به آنها. ‌ایمان ظاهری بدون ‌ایمان باطنی، مساوی با کفر است.

سالک اِلَی‌الله را تکالیف و وظایفی ‌است نسبت به ‌اهل ‌ایمان، اعم از این که مؤمن باطنی باشند یا مؤمن ‌ظاهری ‌و مجازی. کسی ‌که حقیقت اعمال ‌او معلوم نیست ولی ظاهراً مُقِرّ به ‌اصول و فروع وحقایق است، احکام خاصی درباره اوست و اگر ثابت شود که ایمان او ظاهری است، وظایف سالک نسبت به او تغییر می‌یابد.

مؤمن واقعی باید خودشناس و جامعه‌شناس باشد وگرنه نمی‌تواند در سازندگی فردی و اجتماعی موفق باشد. یکی از وظایف مهم، شناخت افراد بی‌ایمانی است که ظاهراً خود را موحِّد نشان می‌دهند. شرّ آنان به مراتب بیش از منکرین ‏حقایق است‏ و از صدر اسلام ‏‏‏‏‏‏تا کنون، بزرگ­ترین ضربه به نام اسلام و قرآن از ناحیه این افراد بر پیکر اسلام وارد شده است.

حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) می‌فرماید: ‌ای مردم شما را وصیت می‌کنم به تقوی و پرهیز از افراد منافق و تفرقه‌انداز؛ آنان را بشناسید که افرادی گمراه و گمراه‌ کننده‌اند.

آری شریرترین مردم علمایی هستند که به علم خود عامل نیستند، زیرا جاهل منحرف ممکن است سبب انحراف خود یا عده قلیلی شود، امّا عالم بی‌عمل بسا که هزاران نفر را گمراه سازد؛ این است که آن بزرگوار می‌فرماید:

آنان کسانی هستند که به ‌رنگ­ها رنگ می‌گیرند و در هر عصری به ‌لباسی درمی‌آیند. همیشه منافع شخصی خود را رعایت می‌کنند، دل­های آنها بیمار است ولی ظاهرشان پاکیزه، مانند مار خوش‌خط ‌و ‌خالند؛ آنها دزدانه راه می‌روند مانند بیماری در کالبد. ستایشگرانی هستند که ستایشگری را به یکدیگر وام می‌دهند، یکی دیگری را مدح می‌کند تا آن ممدوح هم در نوبت خود او را ستایش کند و این کار در بین آنها شکل تجارت یافته است.

مبادا فریفته آنان شوید که آنان برای هر حقی، باطلی و برای هر قائمی، مایلی و برای هر زنده‌ای، کشنده‌ای آماده دارند. طالبین را که می‌خواهند قدم به طریق حق نهند، نومید می‌کنند تا به خواسته‌های منحوس خود راه یابند، از ‌ایشان بپرهیزید.

آنان نیرنگ­های خود را مانند یک چیز کمیاب و گرانبها جلوه‌گر می‌سازند تا بازارشان رونق یابد. آنان راه را آماده کرده‌اند، لکن راه کج و پرپیچ و خمی که کسی از آن نجات نیابد. «آگاه باشید که آنان حزب شیطانند، به راستی که حزب شیطان همان زیانکارانند: اُولٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطٰانِ اَلاٰ اِنَّ حِزْبَ الشَّیْطٰانِ هُمُ الْخٰاسِرُونَ».

البته خداوند تبارک و تعالی تکلیف مالایطاق نفرموده است، امّا وقتی پیشوایان الهی حتی در شرایط محدودیّت و محبوسیّت در حدّ امکان مُبادِرت به اقداماتی نموده‌اند، برای ما با وجود امکانات در شناسایی و مبارزه با ناپاکان، وظایف بیشتری است.

چنان ‌که گذشت، ‌ایمان‌ باطنی اقرار به ‌زبان دل ‌است بر اصول ‌و فروع ‌و حقایق و عمل به ‌آنها. اعتراف قلبی بدون عمل، دلالت بر ضعف ‌ایمان دارد و چنین ‌ایمانی ثمربخش نبوده، اکثریت صاحبان آن با ‌اندک حرکات منفی نور ‌ایمانشان افول می‌کند.

هرچه علم به حقایق بیشتر و عمل الهی‌تر باشد، ‌ایمان کامل­تر است. بر سالک است که تلاش در جهت تقویت علم و عمل و ‌ایمان نماید تا حتی الامکان به کمال رسد، که بدون این تقویت او را توان مبارزه الهی نبوده و یا از آن مبارزات او را ثمری نباشد.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.