عقل ، هستی مجرد 2010/08/23

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: مبدا و معاد

عقل، هستی مجرد

اگر در صورت عقلیه که در ذهن مُرتَسَم است تأملی نماییم، در‏می‌یابیم که این صورت موجود بوده و دارای هویت و هستی است. برهان بر هستی صور عقلیه، آثاری است که بر آنها مترتّب است و این آثار موجودات خارجیه، از آن صُوَر است. مخترعان و ارباب صنایع و هر فاعل مختاری که از روی قصد و اراده کاری را انجام می‌دهد، بر طبق نقشه علمیه و صورت ادراکیه‌ای است که در ذهن قبلاً آماده نموده، و پیدایش فعل و عمل در خارج، نمود و ظهوری است از آن صور.

گرچه صُوَر علمیه و عقلیه، هستی واقعی دارند اما هستی آنها از سنخ محسوسات نیست، زیرا اشاره حسیه بر آنها راه ندارد و دارای ماده، مقدار، سمت و مکان نیستند. چه اگر ماده و جسم بودند، چندین صور عقلیه از آن اشیاء مختلفه به جهت تزاحم اجسام در ذهن جمع نمی‌شدند.

موجودیت و هستی صور عقلیه، نوعی از هستی مطلق است و بهترین تعبیر برای مجردات این است که گوییم، هر یک از آنها از امواج هستی مطلق است.

برای مجرد از ماده، هستی و موجودیت حقیقی است و صور عقلیه و علمیه، وسیع و محیط و برتر از هستی حسیه است. کسانی که هستی را منحصر به ماده و مادی دانسته‌اند، نهایت قصور ادراک و محدودیت در تفکر دارند.

و اما خود عقل، جوهری است مجرد از ماده و جسم و صفات آن، یعنی بُعد و مساحت جسمی ندارد و اَشکال هندسی، عارضِ او نیست و از صفات طبیعیه مانند حرارت و برودت و رنگ‌ها و طعم‌ها منزّه است.

مقام عقلِ مجرد، برتر است از صور عقلیه، زیرا که عقل جوهر است و از توابع و ظهورات موجود دیگری نیست، بلکه در حد ذات خود حقیقی بوده و قائم به خود می‌باشد، لیکن صور عقلیه، قائم به خود نیستند.

فعلیت عقل، ادراک و تعقل است و در ادراک، حاجت به آلت دیگر و قوای خارج از خود ندارد، ولی نفس در ادراک حسی مانند دیدن و شنیدن، نیاز به آلت باصره و سامعه دارد.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.