پیام حضرت ولی عصر(ع) 2010/07/29

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: نبوت و امامت

پیام حضرت ولی عصر(ع)

در هر عصر و زمان، اعمال مردم به حضور امام و حجت آن عصر عرضه می‌شود و بعد از تأیید آن بزرگوار، مورد امضاء و قبول حق‏تعالی واقع می‌شود. بنابراین، محبوبین الهی هرچند به طریق ظاهر در این عصر مشاهده نمی‌شوند، اما باطناً در هر محفلی حاضر و ناظرند.

خدای تبارک و تعالی به وسیله حضرت مولای زمان سلام الله علیه نعمت‏ها را شامل حال بندگان خود کرده و توسط آن بزرگوار دفع بلا و یا نزول بلا می‌نماید و اهل ایمان، نِعَم و مواهب الهی را در حقیقت از دست مبارک آن حضرت دریافت می‌کنند، زیرا امام مظهر قدرت کامله خداوند است چنان که خود فرماید: «اَنا خاتَمُ الْاَوْصِیاءِ وَ بی یَدْفَعُ اللهُ الْبَلاءَ عَنْ اَهْلی وَ شیعَتی: من خاتم اوصیایم، به وسیله من خداوند تبارک و تعالی بلیّات را از اهل بیت و شیعیانم برطرف می‌کند».

دفع بلا خواست و مشیّت الهی است که به وسیله حجت الهی در هر عصر و زمانی صورت می‌گیرد، مشروط بر این که انسان‏ها خود و دیگران را با سُموم باطنی از جمله با معاصی و لقمه حرام نیالوده و مسموم نکنند و شایستگی و اهلیّت شیعه آن بزرگوار بودن را در خود ایجاد نمایند.

اما مؤمنان راستین که به عهد و پیمان الهی در حدّ اعلی وفا نموده‌اند، نه تنها از این حمایت الهی برخوردارند، بلکه مطابق وعده صریح آن بزرگوار، از فیض لقاء آن شمس معنوی نیز محروم نبوده، از سرچشمه ناب ولایت بهره‌مندند: «وَ لَوْ اَنَّ اَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللهُ لِطاعَتِهِ عَلَی الْاِجْتِماعِ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقائِنا: یعنی اگر شیعیان ما که خدا توفیقشان دهد بر اطاعت خالق، دل‏هایشان در وفا به عهد و پیمانی که با ما دارند، گِرد هم می‌آمدند، از فیض دیدار ما محروم نمی‌شدند».

مردان الهی که در انتظار حکومت درخشان آن حضرت هستند، اگر به خواست الهی از دنیا رفتند، در آن هنگام مُخیّرند که رَجعت نمایند و آن حکومت درخشانِ خدایی را مشاهده کنند، همان حکومت دادپروری که خودِ آن بزرگوار در وصفش فرماید: «اَنَا حُجَّه اللهِ عَلی عِبادِهِ وَ بَقِیَّه اللهِ فی اَرْضِهِ، اَنَا الَّذی اَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً: من در میان بندگان، حجت خدایم و مظهر تامّ صفات حقّم. منم که پر می‌کنم روی زمین را از قسط و عدل، زمانی که پر شود از جور و ستم».

بنابراین، اهل ایمان به نسبت مراتب سنخیّت قلبی، از نور آن شمس ولایتْ استضائه و استفاضه می‌کنند هرچند ‏به طور‏ غیر مستقیم باشد: «وَ اَمّا وَجْهُ الْاِنْتِفاعِ بی فی غَیْبَتی کَالْاِنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ اِذا غَیَّبَها عَنِ الْاَبْصارِ السَّحابُ: من در دوران غیبت همچون خورشید فروزانم که در پشت ابرها می‌درخشم و به نسبت قابلیّت، بر دل کسانی که به فیض لقاء نرسیده‌اند، نور می‌افشانم».

آری، گرچه مدتی است آن کانون هدایت و رحمت در زیر ابرهای عدمِ سنخیّت از دیده‌ها پنهان است، اما ندای معنوی آن مهر تابان الهی در گوش جانِ قلوبِ پاک و طالب کمال، طنین‌انداز است که:

درود بر شما ای رهروان طریق حق! من خورشید اِقلیمِ بشریّت هستم، اما نه برای وجود محسوس او که بیش از جسم محدود چیزی نیست، بلکه خورشیدی برای روح ایشانم.

آگاه باشید که منطقه منجمده دور از نور است و به علّت دوری از نور، همیشه منجمد و مرده و غم‌انگیز است. بیدار باشید که دل شما بی‌وجودِ من از عالَمِ ملکوتی بیگانه می‌ماند.

رجال نام‌آورِ جهان اگر ستاره درخشانی باشند، من خورشید ایشانم. هر فردی که در مَطْلَع خود نور مرا دریابد، شایسته است که به انبیاء بنازد.

من مُصْحَف جمال خدایم، مشهد ملکوت اعلایم، میزان دقیقم؛ بی‏وجود من، نفوس شما گرفتار دغدغه می‌شود. در فعل و انفعال، نظامِ اُفت و خیز، بی‏وجود من در هم شده مُلغا می‌گردد.

من قلوب رهروان طریق حق را برای خود مِشکاتْ قرار داده خودنمایی می‌کنم. بعضی گمان می‌کنند که من در مکانی هستم، نه نه! من در همه جا هستم. من چشم جامعه می‌باشم و جامعه بی‏وجود من، کور و نابیناست.

من در هر مشکاتی نوری ببینم دوستش دارم، زیرا جلوه نورْ در مشکات اگرچه جزئی باشد، از نور کلی حکایت می‌کند و قلمْ افتاده آن است.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.