ولایت حضرت علی (ع) در اخبار عامّه 2010/06/21

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: نبوت و امامت

ولایت حضرت علی(ع) در اخبار عامّه

محبّت و اطاعت اهل بیت عصمت(ع) بر همه کس واجب، و عداوت و مخالفت ایشان بر همه کس حرام شده است، چنان که اطاعت ایشان، علامت ایمان و مخالفت ایشان، علامت کفر است. وجوب مودّت، مستلزم وجوب اطاعت است و اطاعت واجب نمی‌شود مگر با عصمت چه، با وجود صدور خطا، ترک مودّت واجب می‌شود.

اخبار مشترکه مربوط به ولایت حضرت ‏علی‌ بن‏ ابیطالب(ع) فزون از حدّ و احصاء است که در کتب عامّه و خاصّه ضبط شده، ولی چون بنابراین است که ما ذکر ننماییم مگر آنچه از خود ایشان وارد شده، لهذا قناعت می‌کنیم بر اخبار متواتره چندی از علمای عامّه:

ابن ابی‌الحدید نقل کرده از احمدبن حنبل از مشهورترین علمای اهل تسنّن که، حضرت رسول(ص) خطبه‌ای خواند و فرمود: ای مردم وصیت می‌کنم شما را به حبّ و اطاعت برادرم

و پسر عمّم علی. و نیز فرمود: دوست او نیست مگر مؤمن و دشمن او نیست مگر کافر. دوست او دوست من و دشمن او دشمن من است.

در کتاب فردوس دِیْلَم نقل شده که آن حضرت فرمود: اگر کسی هزاران سال عبادت خـدا کنـد و محبت ما اهل بیت عصمت را نداشته باشـد، خـداونـد متعال او را به عذاب  جاودانی دچار سازد. و نیز فرمود: حبّ او ایمان، و بغض او کفر است.

در مسند حنبل به چند طریق نقل شده که مضمون آنها چنین است که حضرت رسول) فرمود: هر کس علی را برنجاند مرا رنجانیده.

در فردوس دیلم مَرْوی است از عُمَر که حضرت رسول(ص) فرمود: حبّ علی برائت است از آتش دوزخ، و این مضمون به چند طریق از علمای ایشان نقل شده با تفاوت الفاظ، که همه از اکابر و اعاظم علمای ایشانند مانند «عطیّه» و «ابن بَطِّع» و «ابن ماجه» و «یزیدی» و «موصلی».

خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرماید: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنیِ اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً یا وَیْلَتی لَیْتَنی لَمْ اَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً: و روزی است که ستمکار دست‏های خود را می‏‏گزد و می‏‏گوید ای کاش با پیامبر راهی برمی‏‏گرفتم ای وای کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم». در این آیه شریفه، الف و لام «الظّالِمُ» اشاره به ظالم معیّنی بوده و «فُلاناً » نیز کنایه از شخص معیّنی است، یعنی همان تعدادی از صحابه که مُرتد شدند. در آیه بعد می‌فرماید: «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ اِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً: و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند».

اخبـاری کـه از علمای عامّه وارد شـده معلوم می‌شـود کـه این آیه شریفـه، دلالـت واضحه دارد بر مدّعی، که مضمون مشترکه آن اخبار این است که آن حضرت فرمود: بعد از رحلت من، جمله‌ای از صحابه من مرتد شوند.

قومِ شکایت شده از ایشان، یهود و نصاری و زَنادِقه نتوانند بود، زیرا که یهود قوم حضرت موسی بودند نه قوم حضرت ختمی مَآب، و نسبت اخذ قرآن به ایشان به طریق هِجْر، منافات دارد. و نیز مرادْ کافرِ محض نیست، زیرا که ایشان اصلاً قدم به عرصه اسلام نگذاشتند و سر و کاری با قرآن نداشتند، و نسبت اخذ قرآن به ایشان «مَهجُوراً»، صحیح نباشد. پس مرادْ قومی از مسلمانان بودند که در مذهب و عقیده و آئین ایشان، فساد و خللی بوده است.

مُسلِم به روایت سَماک بن حرب از حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله در کتاب خود نقل کرده که آن حضرت فرمود: دوازده نفر بعد از من امام شوند که همه آنها از قریش باشند و اسلام همیشه با ایشان، عزیز خواهد شد.

و باز مسلم همین روایت را از قول سعد وقّاص نقل نموده است.

ابوداود در کتاب خود نقل می‌کند که حضرت پیغمبر‏(ص) فرمود: دوازده نفر بعد از من امام و خلیفه شوند که همه آنها از قریش باشند.

بخاری از جابربن سمره نقل می‌کند که با پدرم رفتیم خدمت حضرت پیغمبر‏(ص) و آن حضرت فرمود: بعد از من، دوازده نفر امام و خلیفه شوند و کلمه‌ای را که نشنیدم، پدرم گفت که آن حضرت فرمود: همه ایشان از قریش باشند.

صاحب کتاب مواقف گوید: عصمت در امام نزد امامیّه شرط است، ولی امامت ابی‌بکر که دارای عصمت نبوده این قول را باطل می‌کند! این مرد عدم عصمت را موقوف ساخته بر امامت ابی‌بکر، و ثبوت امامت او را موقوف کرده بر عدم اشتراط عصمت. و نیز این شخص گوید: کرامت و عالِمیّت امام شرط نیست، زیرا که ابی‌بکر فاقد این هر دو بود!


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.