عصمت امام علی (ع) 2010/06/11

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: نبوت و امامت

عصمت امام علی(ع)

نبوت و امامت ارثی نیست بلکه این منصب موهبت الهی است، و عنایت رحمانی مختص می‌کند هر کسی را که می‌خواهد.

فرقه شیعه برآنند کـه خلیفه بِلافصل و اَوْلی به تصرفْ بعـد از حضـرت رسول اکـرم صلی‌الله علیه و آله، حضرت ‏علی‌ بن‏ ابیطالب(ع)، اِبْنِ عمّ آن حضرت و داماد آن مهترِ عالَم بوده است، بنابر آنچه ثابت شد از وجوبِ وجودِ امام و وجوب تحقق عصمت در او؛ پس عدمِ تحققِ عصمت در غیر حضرت علی(ع) از اصحاب، معلوم است.

چون اعتبار کردیم اتّصاف امام را به صفات کمال و نزاهت از نقایص مُطلقاً، پس خارج شدند از احتمال عصمت، جمیعِ اهلِ عیوب و نقایص و جهّال و اطفال و مجانین و جماعتی که معلوم‌الحال بودند. و این جماعت هم بر تقدیرِ استجماع کمالات و تنزّه از نقایص و افعال ذمیمه، بیرون شدند بنابر سَبَق کفر چه، همه این جماعت در مبدأ بعثت از حدّ بلوغ گذشته و بعضی به حدّ کهولت و پیری رسیده بودند. و در همه ایشان کفر و شرک متحقّق شده بود غیر از حضرت علی(ع).

حضرت علی(ع) به اتفاق کلّ، در حین نزول آیه، ده ساله بود و محققین برآنند که از ذکور، اول کسی که به اسلام مشرّف شد حضرت علی(ع) بود و علمای اهل سنت نیز این را در کتب معتبره خود نقل کرده‌اند. بِالجمله جمیع امّت برآنند که تشرّف آن حضرت به دین اسلام قبل از بلوغ و در هنگام کودکی بود، چنان که علم قطعی بر این مطلب حاصل است.

سَبَق کفر در حضرت علی(ع) اصلاً متحقق نشد، و تفرّد ذات آن حضرت در اتّصاف به صفات کمال و تنزّه از نقایص و اشرفیّت و اکرمیّت آباء و اُمّهات و عشیره و قبیله و نسب بیش از همه روشن‏تر است، و در آن حضرت هیچ گونه مانعی از تحقّق عصمت نبوده، ولی در غیر او از صحابه، مانعی بلکه موانعی از تحقق عصمت متحقق شده بود و شایسته منصب امامت نبودند.

دلیل دیگر از راه عصمت به امامت آن حضرت، اجماع مرکّب است. به جهت آن که جمیع امّت متّفقند بر این که امام بعد از پیغمبر یا علی است یا ابی بکر یا عباس، و به جز این سه نفر امام نیست و اجماع واقع شده بر نفی امامت غیر از این سه نفر، چون عصمت شرط امامت است، این منصب رحمانی منتفی می‌شود از ابی‌بکر و عباس، بنابراین شایسته این منصب الهی حضرت علی(ع) است و ابی بکر و عباس، امام نیستند بنابر انتفاء شرط امامت از ایشان که عصمت است.

تقریر دیگر از راه عصمت اجماع مرکب را آن است که جمیع امّت مجتمعند در دو قول: یکی قول به وجوب عصمت و دیگری قول به عدم وجوب عصمت. هر که قائل است به وجوب عصمت، قائل است به امامت حضرت علی(ع)، و هر که قائل نیست به امامت حضرت علی(ع)، قائل است به عدم وجوب عصمت در امام و قائل است به امامت غیر علی، در چنین صورت چنین شخص خرق اجماع مرکب کرده و آن باطل است.

محقّق دوانی در کتاب «نورُالهدایه» در رجوع از مذهب اهل سنّت گوید: بنا به خبر مُخبرینِ اولین و آخرین، خلفای ثلاثه سابقاً مشرک بودند و بعد در این صدد آمدند که قبول اسلام کنند و بنا به قول مصطفوی و به محض دلیل عقلی، ایشان ایمان نیاوردند، چنان که در کارها غلط می‌رفتند و اعتراف به آن می‌نمودند و حدیث «لَوْ لا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ: اگر علی نبود هرآینه عمر هلاک شده بود» اشهر از آن است که کسی گوید، که در چند مجلس گفته بود. چون قول دو فرقه را به عقل سنجیدم، یقین کردم که خلیفه بِلافصل حضرت خاتم‌الانبیاء صلی‌الله علیه و آله حضرت علی و بعد از ایشان حضرت امام حسن و بعد از ایشان حضرت امام حسین الی حضرت مهدی‌الهادی صلوات‌الله علیهم اجمعین است، و در تحقّق عصمت همه ایشان احدی انکار ندارد، پس به توفیق الهی از تقلید وارستم و به تحقیق پیوستم.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.