سایر اوصاف امام 2010/06/03

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: نبوت و امامت

سایر اوصاف امام

بایـد امام افضل باشـد از جمیع امّت مِن جمیع‏الجهـات، و تقدیم مفضول بر فاضل و  رفع مرتبه مفضول و خَفْضِ مرتبه فاضل از قبایح است.

از جملـه اوصاف امـامْ شجاع بودن است و باید امام اَشجعِ ناس باشد تـا مردم به او بگروند. از صفات امامْ اَزهد بودن اوست به جهت آن که نجات منوط است بر زهد، و کسی که زاهد نباشد در امور دنیویّه، لابدّ است که داعیِ رغبت به دنیا، او را به امور دنیویّه برانگیخته و میل به آنها موجب نسیانِ طریق نجات باشد.

از جمله اوصاف امامْ حلم و کرم و ورع است که عدم هر یکی، موجب وجود ضدّ آن است، و ضد صفات مذکوره را آثاری است که عقلاً قبیح می‌باشد، بلکه طهارت از همه رذایل و صفات غیر مرضیّه در امام لازم است.

شرط است در امامْ عصمت از جمیع اموری که در انبیاء شرط است. واجب است که امام منزّه باشد از جمیع گناهانِ صغیره و کبیره و سهو و خطا و اخلاق ذمیمه و عیوب و امراض مُزمِنه منفوره و دَنائت آباء. چه، همه اینها موجب نفرت و عدم رغبت طبایع است و مُنافی وجوب اطاعت و انقیاد.

واجب است که امام در غایتِ تفرّد و یگانگی باشد در استجماعِ انواع کمالات و فنون فضایل، تا طبقات اشراف و علماء و حکماء بتوانند بر او اطاعت کنند، چنان که کسی را ننگی و عاری در انقیاد وی نباشد.

قدرت قیام بر مصالح، در امام باید مستمر باشد زیرا که کمالِ داعیه اقتدار، استقرار و ثبوت می‌خواهد. انتظام امور رعیّت با کشتن و ترسانیدن و سیاست کردن پایدار نمی‌ماند.

ظاهر امام باید افضل باشد از ظاهر غیر او، در غیر این صورت لازم آید تنفّر طِباع و نیز باید باطن او مساوی یا بهتر از ظاهر او شود، به جهت آن که او معصوم است و محال است که باطن او مخالف ظاهر او باشد.

بنابراین شرط است در امام هشت چیز:

اول – عصمت.

دوم – علم به جمیع آنچه امّت به آن محتاجند از امور دین و دنیا، به جهت آن که غرض از او حاصل نشود مگر با علم.

سوم – آن که امام باید اشجع باشد از جمیع رعیّت تا فِتَن را دفع کند و باطل را استیصال نماید.

چهارم – آن که باید امام افضل باشد از رعایا در جمیع صفات کمالیه تا لازم نیاید تقدیم مفضول بر فاضل.

پنجم – باید مبرّا باشد از جمیع عیوب موجبه بر نفرت در خَلق و خُلق.

ششم – آن که ازهدِ ناس و اَطوَعِ ایشان باشد بر حق‌تعالی.

هفتم – آن که ظاهر شود از او معجزه‌هایی که دیگری عاجز شود از اِتیان مثل آن، تا دلیل شود بر امامت او.

هشتم – آن که امامت او عام بوده و منحصر به طایفه‌ای نباشد.

آری امام باید در غایت تفرّد و یگانگی باشد در علم و کمالات. امام که مُطاع اهل عالم و مبدأ فیضان علوم بعد از نبی است، تا به مراتب مذکوره، نرسد محلّ حوائج نفوس نمی‌باشد. پس گوییم امام کسی است که اَوْلی به تصرّف بوده و محبوب‌تر در پیش حضرت داور، و طبیب نفوس بشر باشد.

نزاهت از نقایص مطلقاً در امام معتبر است. اگرچه این مرتبه داخل در مفهوم عصمت نیست ولی چون تحقق وجوب آن در امام، به دلیل است بنابراین می‌توانیم این معنی را هم در مفهوم عصمت اصلاح کرده و عصمت گوییم و نیز غریزه مانعه از حدوثِ داعیه ذنب، در امام واجب است.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.