منتظرین حقیقی عصر درخشان 2010/03/03

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم

ایام و لیالی میلاد محبوبین الهی، اوقات مقدسی است که در آنها خیر و برکت کثیری نهفته است. آن ایام و لیالی در حقیقت عید باشکوه و با عظمتی است که خداوند تبارک و تعالی در آنها به محبوبین درگاه خود، به صاحبدلان و سالکین عیدیانه کرامت می‌فرماید و دوست دارد که آنان نیز از پیشگاه او عیدیانه مسئلت کنند.
در آن اوقات مقدس یک مبشر الهی، یک هاتف غیبی، یک مأمور از ناحیه حق به محضر حضرت رسول اکرم(ص) و آن بزرگواران بشارت می‌دهد بر حصول خیری که شامل حال تمام طالبان و عاشقان است و آن، همانا مولود مقدس و محبوب الهی است. مسلماً این بشارت به قلوب پاک تمام سالکین و عارفین الهی که به محضر مقدس اولیاء خدا نایل شده‌اند، می‌رسد و در حد کمال بر آنان مبارک است. زیرا تبریک نسبت به امری تحقق می‌یابد که دارای عظمت‌های الهی باشد.
از جمله این لیالی و اسراری که عارفین و مؤمنین را به آن توجه داده‌اند، شب نیمه شعبان، شبِ تولد با سعادت آن نیّر اعظم الهی است که برابر است با شب قدر «وَ ما اَدْریکَ ما لَیْلَهُ الْقَدْرِ». تبریک آن شب و نیز سایر اوقات مقدسه، درباره کسی تحقق می‌یابد که عظمت آن را درک کند. معنی تبریکی هم که از لسان بزرگان جاری می‌شود، این است که کمال درک عظمت آن امر مقدس و تحقق معانی آن در حد اعلی نصیب قلوب مستعده گردد.
و اما تبریک حقیقی و باطنی در کدام دل متجلی است؟ مسلماً عالی‌ترین تجلی آن در قلوب اهل محبّت است، خوشا بر حال آنان که راه محبت پویند. عارفین الهی، مجذوبین بارگاه خدا، آنانند که مراحل طریق محبّت را پیمودند. آنان محبان خدا و محبوبین درگاه اویند، عالی‌ترین مراتب تجلی تبریک در دل‌های متعلمین والا مقام مکتب ربوبی است.
از جمله لیالی و ایام مقدسه دیگر، شب و روز جمعه است. روز جمعه بر سایر ایام هفته فضیلت دارد و سیدالایام است و برای آن آداب و اعمال و ادعیه خاصی است. یکی از نعم و الطاف بزرگ الهی که در سایه فضل و رحمت بی‌پایان خود، آن را نصیب اهل ایمان نموده، درک روز مقدس جمعه است. جمعه برای فرد مؤمن و عارف، عیدی سعید و نعمتی عظماست؛ حتی از جمله لذّات و حظوظ معنوی، ادراک کیفیات آن روز است.
عموم مردم در وفور نعمت چندان به مقام سپاسگزاری برنمی‌آیند، چه سپاسگزاری هر کس به نسبت ادراک نعمت و بهره‌مندی حقیقی از آن است. بدون درک نعمت، شکرگزاری ظاهری است نه باطنی و از دل برآمده.
ادراک روز جمعه نه بدین معناست که انسان پس از گذشت شش روز، وارد روز جمعه گردد. بسا افرادی که در طول عمر خود ظاهراً صدها و هزاران جمعه بر آنها بگذرد، لکن حتی یکبار هم موفق به درک آن نگردند. البته باید به پیشگاه الهی اقرار و اعتراف نماییم که ما نه تنها روز جمعه، بلکه نعمت‌های بی‌شمار او را چنان که شاید و باید درک نکرده‌ایم.
گرچه بزرگان فرموده‌اند اگر کسی بیدار دل باشد و قدر خود را بداند، هر شب برای او شب قدر است و هر روز که مؤمن حقیقی از مولای خود اطاعت کرده و از فرمانش سرپیچی ننموده برای او سیدالایام و عید عظمی است، لکن این روز مقدس از جهات گوناگونی دارای عظمت است که علم بر کمیت و کیفیت آن در پیشگاه الهی است.
از دلایل عظمت روز مقدس جمعه، انتساب آن به حضرت مولای زمان سلام الله علیه است «هذا یَوْمُ الْـجُمُعَهِ وَ هُوَ یَوْمُکَ»، و این که آن بزرگوار در چنین روزی ظهور خواهند فرمود «اَلْـمُتَوَقَّعُ فیهِ ظُهُورُکَ». و نیز این حقیقت با عظمت که آن حضرت در روز جمعه مأموریت ضیافت و پناهندگی به منتظرین و مشتاقان خود را دارند «وَ اَنَا یا مَوْلایَ فیهِ ضَیْفُکَ وَ جارُکَ وَ انْتَ یا مَوْلایَ کَریمٌ مِنْ اَوْلاِد الْکِرامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیافَهِ وَ الْاِجارَهِ فَاَضِفْنی وَ اَجِرْنی». آری روز جمعه، در حقیقت روز تکریم اهل ایمان و فرج منتظرین واقعی است.
از جمله بشارت‌های وارده این است که هر کس منتظر ظهور باشد، انتظار او افضل از تمام عبادات و طاعات است. حضرت آدم (ع) و همه حضرات انبیاء علیهم‌السلام آرزوی دیدار آن حکومت درخشان را داشته‌اند. از اینرو گروه‌های بسیاری نام خود را انتظاریون نهاده و مجالسی بر پا کرده و افتخار به آن محافل می‌نمایند.
اما در واقع انتظاری در ردیف حقایق و عبادات محسوب می‌گردد که سالکِ منتظر، روز به روز بلکه آن به آن در اصلاح و تزکیه قلب و تخلیه از رذایل و تحلیه به فضایل تلاش نماید. عارفین کامل و واصلین خود را در ردیف ناصحین و واعظین قرار نمی‌دهند، بلکه همواره خویشتن را دست خالی دیده در پیشگاه الهی اقرار و اعتراف به گناه و روسیاهی می‌کنند.
منتظر حقیقی هر آن در وجودش، در قلب و روح او تغییراتی به وجود می‌آید، لذا مدام خود را مطالعه و بررسی می‌نماید که در چه پایه‌ای از تغییرات و تحولات تکاملی است. گرچه برای هیچ فردی تکلیف مالایطاق نشده، ولی لازمه ظهورِ ارزشهای انسانی و حصول مقامات الهی، مجاهدت و تحمل زحمات و مشقات است؛ چه این ابتلائات و مشقات از ناحیه اولاد و خانواده باشد و چه از ناحیه دیگران. تحمل افتراها و ناراحتی‌ها و مشقاتی که برای عارف الهی فراهم می‌شود، اینها همه برای او عبادت و عین نعمت است و او را برای دیدار و زیارت محبوب خدا آماده می‌کند.
منتظرین حقیقی در اصل سالکین مکتب ربوبی، آن عاشقان جمال و رهروان طریق وصالند که در همه احوال در رؤیا و بیداری حتی در حین انجام کارهای روزمرّه، محفل مقدس بزرگان را فراموش ننموده و در هر قدم و نفس به یاد حضرت مولی سلام الله علیه باشند.
رهروان طریق حق، منتظرین آن روز درخشان، اگر دیده بصیرت بگشایند، نمونه‌ای از آن ایام درخشان را می‌بینند. اگر سمع دل فرا دارند، ندای آن منادی جبروتی و کلام لاهوتی را می‌شنوند و آن نور ایام درخشان را مشاهده می‌نمایند. البته آن درخشانی در بیرون قابل شهود نیست، بلکه در قلوب عاشقان مشهود است؛ سرمستی مستان شراب طهور عشق، از آثار لاهوتی و آیات انفسی آن است.
عاشقان جمال حق، اگر به دیده جان نگرند، درمی‌یابند که کل شرایط سعادت و رسیدن به وصال آنان را احاطه کرده، که این امر برای اولی‌الابصار ظاهرتر است. امدادهای غیبی و علوم لاریبی به آنان روی آورده و نعمت‌های باطنی همه در اختیارشان است. آنان باید از این امتیارات الهی طبق دستورات مقدس برخوردار شوند، قبل از این که از اختیارشان خارج شود و به این سراج‌های منیر دسترسی نداشته باشند، یا عمر به پایان رسد و گرفتار حسرت دایمی گردند.
منتظرین حقیقی باید در انقیاد به فرمان حق بکوشند تا از هجوم اهریمنان ملحد و منافق در امان باشند و معنی «اَلْحَمْدُ للهِ الَّذی اَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ» در دل و جانشان تحقق یابد. از ابتلائات و شدایدی که گاه و بیگاه بر آنان روی می‌آورد، محزون نشوند و بدانند که اکثر این شداید نعمت‌های با عظمتی هستند که سعادت و وصال جاودانی معلول آنهاست. آنچه از خدا می‌رسد استقبال کنند صحت باشد یا سقم، سرور باشد یا حزن.
آری قدر شعله شمع پروانه داند، آن که مبتلا نشده قدر این شداید چه داند. دل شکسته و غم خورده‌ای باید تا قدر آن نواخت و عزّ «اَلْحَمْدُ للهِ الَّذی اَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ» را بداند. باش تا آن فرد شداید دیده را در حظیره قدس بر سریر سرور بنشانند، پیش تخت او سماطین بر کشند، شب محنت به پایان رسد، خورشید سعادت از افق کرامت برآید.
ای سالک این دنیا عالم مجاز است، در عالم مجاز از حقایق چه کشف توان کرد؟ بر پر پشه‌ای چه نقش توان زد؟ تو حقیقت دنیا را اختیار کن از مجاز آن بگریز، در چنین صورت می‌توانی مراحل تکامل را طی نمایی و خویشتن را به جانان رسانی. خوشا بر آن مستان شراب جمال که بحر بحر شراب طهور عشق بر سرکشند، باز هم نعره «هَلْ مِنْ مَزیدٍ» زنند.
ای کریمی که آرامش دل سوختگان، جز از حضرت جمال و لطف تو نیست. ای عزیزی که عربده مستان عشق، جز از شراب جام تو نیست. الهی دیده دل ما را از دیدن حق نابینا مساز. الهی دست همت ما را از دامن عروه‌الوثقای عصر کوتاه مفرما.
الهی ما را توفیق مناجات عنایت فرما که این مناجات، در حقیقت نامه عاشق به معشوق است. آری قدر نامه عاشق، معشوق داند. در این مقام است که صبح سعادت ابدی از مطلع آزادی سرزند.
الهی به ذات اقدست از ما بگذر، به مقربین درگاهت ما را بیامرز که ما برگناهان خود معترفیم. الهی ای خدای مهربان، اگر آن پاکی مطلقیّه تو نبود، ما جسارت به معصیت نمی‌کردیم.
خوشا آنان که در ردیف محبوبین درگاهت قرار گرفته‌اند. آنان کسانی هستند که پیش از برطرف شدن حجاب، خود را ساخته‌اند، و آنگاه که آن پنهانی آشکار شود، خویش را از خلایق پرداخته‌اند و دامن حقایق از دست علایق گرفته‌اند «وَ اِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ اَخْرَجْنا لَـهُمْ دابَّهً مِنَ الْاَرْضِ».
بیاییم پیش از آن که آن دابّه به مقام ظهور آید، به مقام توبه و انابه و محاسبه برآییم و بدانیم که در آن روز، دوست از دشمن، و آشنا از بیگانه جدا شود. عده‌ای را قهر جلال فرا گیرد و داغ نومیدی بر پیشانی آنان نهند. عده‌ای را لطف جمال فراگیرد و نقطه نور در پیشانی ایشان به وجود آید، سر تا پایشان نور شود، از خزانه رسالت خلعتی بدانان دهند «لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ» نعلین صبر در پایشان کنند، طیلسان محبت بر دوششان افکنند، هر چه از اقبال و افضال بوَد، پیش آنان فرستند.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.