سوگند ظاهری و سوگند معنوی 2008/03/19

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد اول

سوگند ظاهری و سوگند معنوی

یکی از ابواب احکام شرعیّه، باب قَسَم است. سوگند به امر مشروع جایز و به امر غیرمشروع در ردیف محرّمات است. عمل به سوگند مشروع جزو واجبات می‌باشد. واجب آن است که فعل آن موجب حصول نعمت و ثواب و ترکَش، سبب نِقمَت و عِقاب باشد.

عمل به سوگند مشروع باید شامل همه مراتب آن گردد. اگر به جزیی یا قسمتی از آن عمل شود، در پیشگاه الهی مسئول است. اگر کسی پاره‌ای از مراتب امر را انجام دهد، در برخی موارد می‌تواند مابقی را بعداً به انجام رساند و در برخی دیگر تا تمام مراتب آن یکجا انجام نیابد، سلب مسئولیت نمی‌کند و حکم الهی در همه موارد آن یکسان نیست. عکس مسائل فوق در قَسَم به ترکِ عملی نیز صادق است.

هرگاه فردی به سوگند مشروع خود عمل نکند، کَفّاره آن آزاد کردن بنده‌ای است. این احکام برای امور ظاهریه صادق است، ولی سالکین و عارفین طریق حق، علاوه بر ظواهر احکام به معانی و احکام معنوی آنها نیز عالم و عامل می‌شوند.

در زمان حاضر که ظاهراً بنده‌ای نیست، مسلّماً جهتی از علل و حِکَم این کفّاره، آزاد نمودن بندگانی است که از جهات مختلف روحی و جسمی تحت ستم هستند؛ بر افراد غنی و واجد شرایط است که آنان را از اسارت نجات دهند.

سوگند یاد‌کننده باید عاقل، بالغ، صاحب قصد و در حال هشیاری و اعتدال باشد. پس سوگند اجباری یا در حال عصبانیّت را اعتباری نیست، همچنین است اگر در اثر عارضه‌ای عقل او موقتاً زایل گردد. سوگند به انجام امور حرام و مکروه نیز شرعاً اعتباری ندارد. سوگند به ترک عملی در صورتی مشروع و معتبر است که در ردیف واجبات و مستحبات نباشد، هرچند برخی افراد سوگند یاد می‌کنند که صله ارحام نکنند!

مباح امری است که فعل و ترکش مساوی باشد. سوگند به انجام عمل مباح در صورتی جایز است که پس از بررسی مسلم گردد که از آن ضرری متوجه جامعه نمی‌شود. سوگند وقتی معتبر است که به ذات اقدس الهی و یا به اسمی از اسماء او باشد. اگر شرایط عمل به سوگند فراهم نباشد، باید منتظر جمع شرایط گردد. سوگند در مواردی که شخصْ جاهل به مشکلات امر و یا ناآگاه به عواقب آن باشد، تحقّق نمی‌یابد.

صیغه سوگند باید به لسان ظاهر جاری شود و قسم در قلب، صحیح نیست لکن در باطن، سوگندی وجود دارد که ماورای سوگندهای دیگر و احکام آنها است.

سالکین طریق حق را با درگاه الهی و محبوبین او عهد و سوگندی است. سوگند در این مقام، کمال اتصال دل است به نور مُطلقیه اُلوهیه، وصول این منصب عِلّیّه بی‌حصولِ توبه نصوحیه امکان‌پذیر نیست. پس علت تحقّق چنین سوگندی، بازگشت حقیقیه‌ای است به سوی مُبْدِع کاینات، و عروج دل است به موطِن اصلیه، و اِشراقات عشق ازلیّه است در وجود. در این مقام است که «مِنْ اَمْری: از امر من» به «اَمْری: امر من» و «مِنْ رُوحی: از روح خودم» به «رُوحی: روح خودم» پیوسته و حقیقت جوهره معنای بطن غایی آن دو آیه شریفه، در دل متجلّی می‌گردد.

این سوگند دُرّ مکنونه الهیه‌ای است که در گنجینه غیبی لارَیبی مضبوط و مخزون و محفوظ است. وقتی که اِنابه ولایتیّه در سالکین الی‌الله تحقّق یابد، نور «بَلِّغْ مٰا اُنْزِلَ: آنچه را نازل شده ابلاغ کن» ظلمات «وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ: و اگر نکنی» را مهدوم و معدوم نماید.

امید است که هرچه زودتر آن انابه نصوحیَه در دل سالکین طریق حق به مقام تحقّق درآید و نور آن به نور ولایتیّه و نَبَویّه در سیر نزولی بپیوندد، سپس این انوار در سیر صعودی در نور مطلقیّه و مَحضیّه فانی گردد، در آن صورت است که از ناحیه حق‌تعالی خطاب رسد که: اَلا ‌ای ملکوتیان! عرش معلّیٰ را بیارایید و چون از انجام این امر مقدس فراغت حاصل شد، به استقبال آن انوار قدسیه بشتابید و در کمال اِعزاز و اِکرام تا این بَزمگهِ راز بدرقه نمایید. آیا می‌دانید که قافله‌سالار این انوار قدسیه کیست؟ آن نور نبویّه و یا نور محمدی(ص) یا نور یگانه محبوب الهی است که در سیر نزولی، آن انوار قدسیه را مجذوب خویشتن می‌نماید.

ای کَرّوبیان و قدسیان عالم اعلیٰ! این انوار قدسیّه الهیه که عازم سفر کوی دیار عشقند، از خِطّه عالم ناسوتی درگذشته و از قید و اسارت «وَ لاٰ یُوثِقُ وَثٰاقَهُ اَحَدٌ: و هیچ کس را چون دربند کشیدن او دربند نکشد» رهایی جسته و مراحل و منازل «یٰا ‌اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ: ای نفس مطمئنه» را پیموده، اکنون در آخرین مرحله «وَ لاٰ یُوثِقُ وَثٰاقَهُ اَحَدٌ» این دیار قرار گرفته‌اند. وصول این مقام عِلیّه به جهت اتصال قلوب زکیه و تعهد و سوگند الهیّه به کمال رسد.

ای مسافرین دیار عشق! مقامی که در آن مستقر گشته‌اید، دیگر شما را اختیاری نیست، مِنْ بعد، نیروی جاذبه الوهیّت، آن انوار الهیه را مجذوب خود خواهد نمود. چنان که بعد از طی مراحل «اِرْجِعِی اِلیٰ رَبِّکِ رٰاضِیَّهً مَرْضِیَّهً: خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد» وارد عالم «فَادْخُلی فی عِبٰادی: و در میان بندگان من درآی» شده، سپس از شراب طهور «وَ ادْخُلی جَنَّتی: و در بهشت من داخل شو» که مشاهده کمال و جمال و جلال محبوب ازلی است، سرمست شده و به وصال نائل آیید. چه سعادتی و چه جَنَّتی بالاتر از این که حضور در محضر حق، نصیب دل گردد.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.