میراث ظاهری و میراث معنوی 2008/03/17

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد اول

میراث ظاهری و میراث معنوی

یکی از موضوعات دین فطرت، ارث است که انسان بدون تلاش و اکتساب، صاحب مال و ثروتی گردد. ارث بر دو گونه است: ارث ظاهری و مادّی، ارث باطنی و معنوی. در قبال قسم اخیر، ارث ظاهری چندان هم ارزشمند نیست.

در ارث ظاهری تا اَحَدی از نزدیکان و وارثین طبقه اول باشند، به طبقات دوم و سوم خویشاوندان سهمی نرسد. لکن ارث بیکران معنوی مختصّ افراد خاصی نیست، هر فردی قابلیت و شایستگی او بیشتر، مراتب برخورداریش بالاتر.

میراث آسمان­ها و زمین از آن خداست و انسان کامل که مظهر اتمّ اسماء و صفات اوست، جانشین حق‌تعالی و وارث اوست. حضرات انبیاء وارثین خدایند و حضرات اوصیاء وارثان‌ ایشان، چنان که در مقام زیارت آنان گوییم: «اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا وٰارِثَ اِبْرٰاهیمَ خَلیلِ اللهِ: سلام بر تو ای وارث ابراهیم دوست خدا» یا «اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا وٰارِثَ مُحَمَّدٍ حَبیبِ اللهِ: سلام بر تو ای وارث محمد محبوب خدا» یا «اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا وٰارِثَ اَمیرِالْمُؤْمِنینِ: سلام بر تو ای وارث امیر مؤمنان».

اگر از کسی اثری باقی نماند، گویا به این دنیا نیامده یا آمدن و رفتنش بیهوده بوده است. از این‌رو در معارف عالیه الهیه توصیه بر به جا گذاردن باقیاتِ صالحات است. حضرت رسول اکرم(ص) فرموده: بالاترین میراث برای انسان، اولاد صالحی است که از خود به یادگار گذارد. توفیق باقی گذاردن چنین میراث الهی، سعادت و نعمت عظمایی است که هر یک از حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء از پیشگاه خالق رحمان خواستار آن شده‌اند. چنان که حضرت زکریّا عرض می‌کند: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً: الهی از نزد خود مرا فرزندی ببخش که ولیّ امر دین تو و وارثی برای من و آل یعقوب باشد، و الهی او را پسندیده بگردان».

انسان­هایی که مراحل حق را طی می‌نمایند، در طی هر مرحله‌ای از ناحیه حق برای آنان منصب الهی عطا می‌شود. اِعطاء این مناصب به هر کسی به نسبت پاکی قلب اوست، تا سرانجام به پایه‌ای رسد که در ردیف حضرات انبیاء و اوصیاء قرار گیرد و ورثه آنان محسوب شود «اَلْعُلَمٰاءُ وَرَثَهُ الْاَنْبِیٰاءِ: عالمان ارث­برندگان پیامبرانند»؛ این شخصیت­های والامقام عارفان الهی و حکمای واقعی هستند که از علوم و معارف، تقوی و تزکیه، عبادات و طاعات آنان بهره می‌برند.

تحقّق حکمت یا به نظر و استدلال است که شیوه اهل نظر است و ‌ایشان را علما و حکما خوانند و یا به تصفیه و استکمال است که شیوه اهل فقر است. همان فقری که حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: «اَلْفَقْرُ فَخْریِ: فقر افتخار من است» که ‌ایشان را عُرَفا و اولیاء خوانند. گرچه هر دو طایفه حکمایند لکن فاصله مابین طایفه اول و ثانیه، بی‌نهایت است. طایفه ثانیه به موهبت خدای تبارک و تعالی فائز به درجه کمال شدند و از مکتب‌خانه «وَ عَلَّمْنٰاهُ مِنْ لَدُنّٰا: و از نزد خود بدو دانشی آموخته بودیم» بهره‌مند گشتند، ‌ایشانند که به وراثت انبیاء که صَفْوت خلایقند، اقرب و اولیٰ‌ترند، این است که نگاه کردن به سیمای آنان و حتی نگاه به درِ خانه ‌ایشان عبادت است.

همچنان که برای هر وارثی متاعی است، وارث حضرات انبیاء را نیز متاعی است. در وراثت ظاهری، پیوند و نَسَب ظاهری است امّا در علم الوَراثه، پیوند و رابطه روحی معتبر است نه اکتساب و ضوابط فکری. تحقّق حقیقی این مقام، به آن است که از ناحیه اعلیٰ متاعی به او رسد و‏اِلاّ وارث واقعی انبیاء نیست. عارفان الهی و علمای ربانی که فرزندان روحی نبی‌اند، یقیناً از متاع علم و حکمت لدنّی آنان برخوردارند.

جانشینان راستین انبیاء و اوصیاء آنانند که به مقام شهود رسیده‌اند، نوشته‌ها و کلامشان آثار و علائم و تجلّی علم شهودی آنان است. علم شهودی حضرات اولیاء و مردان الهی در کاغذ و کتاب و کتیبه و پوست نمی‌گنجد، علمی است که در صحیفه اول است، علمی است که راقِم الهی در آن رقم می‌زند و نغمه «کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْاِیمانَ: در دل اینهاست که خدا ایمان را نوشته» در لوح دل ‌ایشان می‌نگارد.

بسی جای فخر و مباهات است بر آنها که خدای تبارک و تعالی چنین مَنْصبی کرامت فرموده که در ردیف حضرات انبیاء قرار گیرند و حکم ارشاد برای آنان صادر شود. چنین شخصیت­هایی سزاوار ارشاد و تعلیم و تربیت الهی مردمند. آنان صاحبان آن روح الهی‌اند که علاوه بر روشنی‌بخشی وجودشان، بر همه قلوب نیز مانند آفتاب معنوی پرتو‌افکن است. طوبیٰ به حال عارفانی که به واسطه این روح الهی بر نفس خود غالب گشتند و مطیع و مُنقاد محض فرمان خدای تبارک و تعالی شدند، مراتب معنوی روح خود را به حدّ اعلیٰ رساندند و عاقبت خود را به آغوش شاهد ازلی رسانده، از شراب طَهور وصال سرمست گشتند.

مردان الهی، معلمین راستین هستند که به تمام معنی خود را از عقیم ماندن رهایی بخشیده‌اند. چه عقیم واقعی کسی است که از خود آثار خیر باقی نگذارد، ولو ظاهراً دارای فرزندان بسیار باشد. معلم الهی که نفوس را احیا نموده و فرزندان روحانی بپروراند تا چنین آثاری از او باقی است، از آن بهره‌مند است بدون این که از مراتب پاداش عاملین به آثارش کاسته شود. چنان که سیرت پلید معلم غیر الهی سبب انحطاط دَرَکات ظلمانی است، بدون این که از مراتب کیفر عاملین به آثارش کاسته گردد. اولاد صالح عالم ربانی، آن سالکینی هستند که در تحت تعالیم الهیه او هدایت می‌یابند، ‌اینان یادگار و میراث الهی اویند.

سُفراءِ عظام الهی پدران روحانی جوامع بشری و امت اسلامی هستند «مِلَّهَ اَبیکُمْ اِبْرٰاهیمَ: دین پدرتان ابراهیم». پیامبر عظیم‌الشأن اسلام از جهت فاعلیّت، پدر روحانی موجودات و از جهت قابلیت فیوضات که جنبه نَفْسیّه است، مادرِ عالَم امکان است. چنان که بزرگان درباره آن حضرت فرموده‌اند: «اَبُو الْاَکْوٰانِ بِفٰاعِلیَّتِهِ وَ اُمُّ الْاِمْکٰانِ بِقٰابِلِیَّتِهِ: پدر کاینات است از جنبه فاعلی، و مادر عالم امکان است به لحاظ قابلی» و اهل‌ ایمان، برادران معنوی هم هستند. بنابراین توصیه اکید قرآن بر صِله اَرحام، علاوه بر معنای ظاهر آن در معنا اشارت است بر حفظ ارتباط قلبی و وحدت الهی با محبوبین درگاه حق که رمز نجات و سعادتمندی است.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.