ضرورت حفظ تعهد الهی 2010/02/01

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم

چنان که قبلاً هم گذشت، انسان حقیقی نمی‌گذارد که آرزوهای دور و دراز بی‌اساس، تورّم خیالات ذهنی را جانشین رشد حقیقی او کند. رشد حقیقی، نتیجه حرکت معنوی و الهی به سوی جاذبه حق است. مسلماً این حرکت معلول تقوی، و تقوی نیز معلول صبر و شکیبایی الهی است. این است که بزرگان دین فرموده‌اند: بهترین مرکب در دریای پرموج وتلاطم زندگی برای حرکت به سوی مقصد، پس از تحقق ایمان، صبر و شکیبایی در انجام وظایف و تکالیف است. زیرا توسعه ظرفیت روانی و تحقق تقوی، بدون صبر و شکیبایی امکان‌پذیر نیست.
آری به وسیله تقوی می‌توان به سوی جاذبه حق حرکت کرد. تقوی است که سالک را از سنگلاخ‌ها و لغزش‌ها و پرتگاه‌ها و خارستان‌های راه‌های منحرف نجات داده و موجب رستگاری می‌شود. اگر ما بخواهیم به درجه اعلای تقوی برسیم و به توسعه ظرفیت روانی موفق شویم و سایرین را از تعالیم عالیه برخوردار سازیم، باید فرهنگ‌های سازنده‌ای داشته باشیم. امّا بیگانگان، دشمنان می‌کوشند که فرهنگ‌های سازنده ما را از بین ببرند. دگرگون کردن فرهنگ‌های سازنده بشر و بی‌پایه تلقی کردن ارزش‌های اخلاقی که بر مبنای قوانین عقلانی و وجدانی استوار است، ناشی از مهار نکردن غرایز حیوانی است. مسلم ایشان کسانی هستند که مغلوب نفس اماره شده و از طریق مستقیم منحرف گشته و ساختمان شخصیت خود را ویران نموده‌اند.
غرایز حیوانی همانند مواد کوه آتشفشانی، فرهنگ‌های سازنده بشر و ارزش‌های اخلاقی را می‌سوزاند و یا تخریب می‌کند. تا انسان مجذوب جاذبه الهی نشود و تا کششی برای او از نظاره و تعلیم و تربیت الهی نباشد، مغلوب دشمنان بیرونی، بالاخص درونی شده و در نتیجه از مقام شامخ انسانیت سقوط می‌کند.
آری وقاحت و پلیدی انسان حد و مرزی نمی‌شناسد، چنان که شرافت و طهارت و عظمت او حدّ و مرزی ندارد. یک بعد اصلی از ابعاد انسانی، تقوی است. به واسطه تقوی است که نور پرفروغ حق بر دل انسان می‌تابد. تقوی برای انسان یک اصل سازنده است. به واسطه تقوی انسان درون خود را ازخواسته‌ها و لذایذ و آمال و آرزوهای بی‌اساس تخلیه می‌کند و از حیات طبیعی محض که در متن طبیعت محبوب او بود، رها شده و دیگر جز حق، خواسته‌ای در دلش وجود ندارد. هنگامی که انسان به این صفا و اخلاص رسید، ترقی و اعتلای روحی او به حدّ کمال می‌رسد. دیگر دشمنان داخلی نمی‌توانند بر او غالب شوند، چنین فردی دشمنی را که کوشش می‌کرد گل‌های جان‌های حامیان حق را درو کند، از پای درمی‌آورد. چنین شخصیت باعظمت از همه قله‌های هستی بالاتر رفته و در پیشگاه خدای تبارک و تعالی با روح شکوفا می‌ایستد و می‌داند که جز اسلام، هیچ عاملی وسیله سعادت نیست.
با در نظر گرفتن همه ابعاد مادی و معنوی بشر، مسلم می‌شود که هیچ مکتبی مانند دین اسلام گشاینده گره‌ها و معماهای پیچیده بشری نیست. اما بی‌خبران، از زندگی تنها به بعد طبیعی آن قناعت کرده‌اند، این است که خود و دیگران را در زندان تمایلات حیوانی محبوس نموده و نام آن را حیات انسانی گذاشته‌اند. در صورتی که حضرت رسول اکرم(ص)، آن محبوب الهی سایر ابعاد اصلی زندگی را روشن فرموده است.
برای درک ابعاد اصیل زندگی، اولی این است که سیری در صفات آن محبوب الهی نماییم و حتی‌الامکان خود را با صفات آن برگزیده خدا متصف کنیم. آن محبوب خدا، آن حامل امانت رسالت، بدون دخالت دادن کوچکترین هوی و هوس، تعلیم و تربیت خود را به کمال رسانید. آیات قرآنی که توصیه اکید بر انجام امور خیر می‌نماید، نخست قلب مقدس آن محبوب الهی را تحریک می‌کرد.
ای سالکین الهی ما نیز باید همان مراحلی را که این محبوب خدا پیموده، حتی‌الامکان طی کنیم. ما باید راه معلم اوّل بشر را بپیماییم، معلمی که هرگز سستی و چشم دوختن به فرداهای ناپیدا نتوانست او را از مسیر حق منحرف سازد. آن معلم الهی، اراده کننده و تصمیم گیرنده‌ای بود که سستی و تردید بر تصمیمش راه نیافت. زیرا سستی و تردید بر تصمیمی راه می‌یابد که یا خود آن تصمیم ضعیف باشد و یا صاحب آن روحاً ضعیف باشد، امّا تصمیم آن محبوب الهی، آن روح بلند همیشه بیدار و از همه چیز آگاه، معلول انگیزه‌های زودگذر و خیالات بی اساس نبود که امروز تصمیم بگیرد و فردا آن را بشکند، امروز اراده کند و فردا برهم زند.
اما بسا افرادی که تصمیم گرفتند، اراده نمودند و بالاخره تصمیم و اراده و عهد و پیمان خود را شکستند. خداوند تبارک وتعالی درباره عهد شکننان چه می‌فرماید؟! بیاییم در تصمیم و اراده خود ثابت قدم شویم.
آن برگزیده خدا دارنده چنان قلب پاک و نورانی بود که شایستگی گیرندگی وحی الهی را داشت. آری برای چنین مقام والایی قلبی می‌خواهد که از همه هستی‌ها بالاتر رفته و روشنتر از همه انواری باشد که بر هستی می‌تابد. نگهداری تعهد ربانی از شاخص‌ترین صفات آن برگزیده خدا بود، زیرا در بین اصول سازنده، اصلی بالاتر از تعهد الهی نیست. به سبب این تعهد الهی بود که آن روز قریش بت‌پرست بسیاری از امکانات دنیوی را به حضور آن بزرگوار عرضه کردند، ولی فرمود: سوگند به خدا اگر تمام امکانات دنیا را در اختیار من بگذارید، از تعهد خود دست بر نخواهم داشت.
آن منتشر کننده انوار الهی، جویندگان انوار خدا و کمالات را به مقصدشان رهسپار ساخت و راه را برای حرکت به منزلگه جانان هموار نمود. او بر جهانیان ثابت کرد که سعادت حقیقی در آرامش دل است، و این آرامش بدون آن تعهد ربانی، بدون وفا به عهد و اتصال دل به خدا، به مقام تحقق نمی‌رسد.
به واسطه این تعهد ربانی است که هر یک از انسان‌ها در حال اعتدال قلبی دارای شخصیتی است. شخصیت انسان مانند ساختمانی است که از مصالح استعدادها و نیروهای درونی ساخته شده و مهندس و معمار آن، عقل الهی می‌باشد که از فطرت اصلی سرزده است. امّا غرایز درونی مانند مواد گداخته کوه آتشفشانی می‌کوشند تا خود را برهانند، و اگر روزنه‌ای پیدا کردند به مقدار همان روزنه خود را به بیرون می‌زنند.
واجب‌ترین وظایف و تکالیف ما نگهداری این تعهد است. اگر کسی تمام فعالیت خود را در تحکیم و تنظیم ساختمان شخصیت به کار برد، امّا با فکر صحیح و الهی غرایز درونی را مهار ننماید، نه تنها درباره نیمی از انسان نیندیشیده، بلکه همه معارف خود را از دست داده است.
پس آنان که عهد کردند و پیمان الهی را شکستند، غافلند از این که همه معارف خود را از دست داده‌اند. ساختمان هر چند مجلل و محکم باشد، در قله‌ها و دامنه‌های کوه آتشفشان، همواره در معرض ویرانی و سوختن و خاکستر شدن است. برای ساختن ساختمان شخصیت باید به هر نحو ممکن آن غرایز را که هر آنی شخصیت ما را تهدید می‌کند، مهار کنیم و از روی منطق صحیح از آنها بهره‌برداری کنیم. در چنین صورت غرایز نه تنها محکوم به نابودی نیستند، بلکه توان گفت زیربنای ساختمان شخصیت انسانند.
کدام مکتب و کدامین متفکر انسان‌شناس می‌تواند حیاتی بودن غرایز را انکارکند؟ تا انسان این غرایز را مهار نکند، به هدف اعلای حیات نخواهد رسید. همه حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء هماهنگ و هم صدا با فطرت اولیه فریاد می‌زنند که باید هدف اعلای انسان چیزی مافوق موجودیت او باشد. کدام نیرو می‌تواند موجودیت او را به سوی رشد و کمال سوق دهد؟ جز ذات اقدس احدیت، کدام محبوب و کدام نیروی محض است که بتواند انسانی که موجودیت خود را در راه وصول به مزایا و محبوب خود مستهلک ساخته، جبران کند و امتیازات عالیه را به او بخشد؟ این است که آنچه را انسان در راه وصول به شعاع رحمت خدا ظاهراً از دست می‌دهد، در واقع چیزی از دست نداده بلکه به تمام امتیازات توفیق یافته است.
آری واجب‌ترین وظیفه و تکلیف برای انسان، نگهداری تعهد ربانی است و از مظاهر بارز آن، وحدت و اتحاد است. اتحاد در بین انسان‌ها وقتی برقرار می‌شود که اتحاد در هدف اعلای حیات داشته باشند. آنجا که اتحادی در آن هدف نیست، بین انسان‌ها اتحاد برقرار نخواهد شد.
حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: اتحاد وقتی بین مسلمین برقرار می‌شود که اتحاد در هدف اعلای حیات داشته باشند. آنگاه آن بزرگوار به تبیین هدف اعلای خود و هدف منافقین پرداخته و فرمود: هدف اعلای من کاملاً روشن و بی ابهام است و آن، عبارت است از حرکت به جاذبه الهی.
ای منافقین! منظور من شرکت دادن شما دراین حرکت تکاملی است. از اینرو درهمه شؤون و مراتب زندگی، خود را مانند نگهبان مسؤول می‌دانم، لکن هدف من دیگر است و هدف شما دیگری، و این دو هدف متضاد ما را از یکدیگر جدا می‌سازد.
کسانی که علت‌های بی‌اساس آنان را فریب داد و عهد و پیمان خود را شکستند، یکی از وظایف و تکالیف مهم آنان نگهداری تعهد ربانی بود. امّا هرگز گستاخی خفاشان جوامع، از فروغ نور حیاتبخش نخواهد کاست.
درود بر سالکینی که در عهد و پیمان خود ثابت قدم شدند و به اعتلای روحی و قلبی موفق گشتند. البته این اعتلای روحی و قلبی، چنان فضیلتی نیست که قالب‌های عقل نظری و اراده‌های مربوط به امور طبیعی آنها را محدود سازد. حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت مولی علی(ع) بیش از هر چیز ما را به نگهداری تعهد ربانی توصیه فرموده‌اند.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در آخرین نفس‌های خود مردم را به نگهداری تعهد ربانی توصیه می‌فرمود. یک اصل بسیار با عظمت که روشنگر عالی‌ترین نمود روحی انسان کامل است، و هزاران مشکل و ابهام را در راه رهروان کوی کمالات حل و فصل می‌کند، این است که آن بزرگواران فرموده‌اند: اسلام را غایتی است، بکوشید خود را به آن غایت برسانید. پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز فرمود: حصول آن غایت بدون حفظ تعهد ربانی امکان‌پذیر نیست.
حضرت مولی‌الموالی چنین فرمود: پیامبر خدا آخرین نفس‌های خود را در روی سینه من به سر آورد، و جان خود را که یک ودیعه الهی در دنیا بود، روی دست‌های من به جان آفرین تسلیم نمود. آن محبوب الهی در آخرین نفس‌های خود، نگهداری تعهد را توصیه می‌فرمود. فرمود: من اولین کسی هستم که به او ایمان آوردم، و آخرین کسی هستم که پرواز آن طایر قدسی را مشاهده کردم. من در این آغاز و انجام، آنی از تعلیم او دور نیفتاده‌ام؛ بالاترین توصیه او نگهداری تعهد ربانی و وفا به عهد بود.
ای منافقین! من به سوی جاذبه الهی حرکت می‌کنم، من راه خود را می‌روم، شما هم راه خود را طی می‌کنید. امّا علاماتی در راه من نصب شده که با کمال وضوح غایت راه را نشان می‌دهد، و علاماتی در راه شما نصب شده که نشانگر لغزش‌های شماست. امّا هوی‌های نفسانی شما نمی‌گذارد عواقب وخیم راهی را که در اختیار کرده‌اید ببینید.
آری منافقین و محبین دنیا، بی‌خبران، حسن را در ظواهر مشاهده می‌کنند. آنان از باطن بی خبرند، زیرا برای دیدن بواطن بصیرت لازم است. سوگند به خدا معاویه از من هشیارتر و سیاسی‌تر نیست. او حیله‌گری می‌کند، به خدا اگر حیله‌گری منفور و مبغوض نبود، سیاسی‌ترین مردم من بودم.
ای پیامبر گرامی! تو توصیه فرمودی بر نگهداری تعهد، ولی بعد از تو آن عهد و پیمان را شکستند. درود بر تو ای محبوب خدا از من و از دخترت که به همسایگی تو فرود آمد و با شتاب به تو ملحق گشت.
ای پیامبر گرامی! یادگاری بس گرانمایه از تو داشتم که چراغ شب‌های تارم بود و پاک کننده چشم‌های اشکبارم بود. فراق این پاره تن تو و فراق وجود نازنین تو بر من سخت اثر کرد، فقط این جمله مقدس آسمانی مرا تسلّی می‌دهد «اِنا للهِ وَ اِنا اِلَیْهِ راجِعُونَ».
حضرت رسول اکرم(ص) چنین فرمود: در نگهداری تعهد ربانی بکوشید، که شخصیت شما درگرو تعهد شماست. کسی که به تعهد خودْ خائن است، بر شخصیت خود خائن است. مسلمینی که به این تعهد ربانی بی‌اعتنا باشند، در اندک زمانی از هم متلاشی خواهند شد. مگر خداوند تبارک وتعالی نفرموده «اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُولاً» و نیز «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَوْفُوا بِالْعُقُودِ». مگرخداوند متعال در قرآن مجید نفرموده «اَوْفُوا بِعَهْدی اُوفِ بِعَهْدِکُمْ»: به عهدی که با من بسته‌اید وفا کنید تا به عهدی که با شما بسته‌ام وفا کنم.
البته نگهداری تعهد ربانی در جامعه، مستلزم تعلیم و تربیت صحیح است. مادام که فرهنگ‌های سازنده برای تفکیک حق از باطل به وجود نیاید؛ مادام که گردانندگان امور، عناصر پاک و شایسته را در متن حوزه تعلیم و تربیت قرار ندهند، همه کوششها عقیم و بی نتیجه خواهد ماند و هر روزی که از تاریخ بشری می‌گذرد، دردهای پیچیده‌تری بر روی دردها افزوده خواهد شد.
باید بدانیم که حرکت به سوی معلمین شایسته، حرکت به سوی جاذبه خداست. انسان‌های رشد یافته که به مقام پیشوایی حقیقی نایل آمده‌اند، پیشروان کاروان پر تلاش انسان‌ها هستند. انسان هم از ناحیه ابعاد مثبت تا بی نهایت بالا می‌رود، وهم از ناحیه ابعاد منفی تا بی نهایت به پستی سقوط می‌کند.
مولای متقیان حضرت علی(ع) فرمود: ای منافقین و ملحدین! راه من حق است و راه شما باطل، من خود را از نردبان کلمات شما که پله‌های آن از من و ما ساخته شده بالا نخواهم برد، زیرا این خطرناک‌ترین نردبانی است که انسان را از متن حیات انسانی بر کنار و ساقط می‌کند.
ای منافقین! بیایید به عهد خود وفا کنید. کسی که عهد خود را می‌شکند، در ادعای انسانیت دروغ صریح گفته است. کسانی که تعهد ربانی را نگهداری نمی‌‌کنند، سوگند به خدا سعادت را حتی در خواب و رؤیا نیز نخواهند دید.
مسلماً اکثر منافقین و منحرفین، محّب دنیا و ریاست‌اند. آیا منافقین گمان می‌کنند تصدیق فرمان نیرومندانی که زندگانی خود را بر ویرانه‌های نعمت‌های خدادادیِ ناتوانان استوار کرده‌اند، تصدیقی الهی است؟!
بیایید به عهد خود وفا کنید و به واسطه نگهداری تعهد ربانی، ودایع درونی را به ثمر رسانید. در این مقام است که از مادّه و مادیّات آزاد گشته و به عالم اعلی نایل خواهید شد.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.