شقاوت و قساوت دل 2009/12/29

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم

در قرآن مجید آیاتی چند مربوط به عزت و ذلت و هدایت و گمراهی وجود دارد، که مفسرین در تفسیر آنها اختلاف کرده‌اند. بعضی گفته‌اند که این آیات شریفه دلالت بر جبر دارد، لذا اختیار را نسبت به عزت و ذلت و هدایت و گمراهی، از انسان نفی کرده‌اند. البته اینان چنان که باید و شاید در این آیات شریفه تعمق و تفکر نکرده‌اند، در صورتی که امر است به تفکر و تدبر و تعمق در آیات قرآن مجید.
هرگاه کسی به احکام مقدس قرآن بدون تدبر و تفکر عمل کند، عمل او مفید و مثمرثمر نیست. اعمال وقتی مقبول پیشگاه الهی است که از روی تفکر و تدبر باشد.
بعضی در تفسیر مشیت الهی اختلاف کرده و معتقدند که مشیت الهی انسان را به هدایت و سعادت و یا به شقاوت و گمراهی می‌رساند. آری هر دو امر به مشیت الهی است، ولی باید دانست که جریان مشیت الهی چگونه است.
جریان مشیت الهی نسبت به انسان وقتی است که زمینه آماده باشد. هرگاه در کسی زمینه فراهم شد، مشیت الهی جریان می‌یابد و او را به سوی هدایت و عزت و سعادت سوق می‌دهد؛ و یا جریان مشیت الهی او را به سوی گمراهی و ذلت و شقاوت می‌کشاند.
وقتی انسان در اثر ریاضت و مجاهدت و تفکر و تدبر و تزکیه نفس و تهذیب اخلاق، نیروهای عقلانیه و وجدانیه خود را تقویت نمود و از این باب زمینه در او فراهم شد، مشیت الهی جریان می‌یابد و او را به سوی هدایت و عزت و سعادت می‌کشد. اما اگر کسی نیروهای عقلانیه و وجدانیه خود را تضعیف کند و فاقد تزکیه نفس و تهذیب اخلاق بوده و از کلام بزرگان اعراض کند و از این باب زمینه در او فراهم گردد، جریان مشیت الهی او را به سوی شقاوت و ذلت و گمراهی می‌برد، لکن این جریان کجا و آن جریان کجا! الهی پناه بر بارگاه قدس تو می‌بریم که مبادا چنان کنیم که جریان مشیت تو ما را به سوی شقاوت و ذلت و گمراهی بکشد.
چه سعادتمندند سالکین مقدس و پاکدلانی که به توفیق حق، از محضر استاد الهی درک فیض می‌کنند. اما کسانی که ظاهراً سخنان آنان آراسته و زیبا لکن فاقد محتوی است، بسی از چنان سعادتمندان به دور هستند. امروز بسیارند افرادی که ظواهر علم را حفظ نموده‌اند، اما اثری از آثار عمل در ایشان مشاهده نمی‌شود. عده کثیری مجذوب الفاظ ظاهری آنان می‌گردند، در صورتی که کلماتشان فاقد روح و محتوی است. آنان کسانی هستند که حق را ناحق و ناحق را حق جلوه می‌دهند؛ ظاهراً ابراز علم و نمایش‌های علمی، اما باطناً مردم را از علم و حقیقت دور می‌کنند. الهی همواره از شر چنین افراد به تو پناه می‌بریم که مبادا شیفته آنان گردیم.
علت همه این انحرافات و ضلالت‌ها، خیره شدن به ظواهر امور دنیوی و شیفتگی به آن است. حضرت مولی‌الموالی علی علیه‌السلام می‌فرماید: «ما اَصِفُ مِنْ دارٍ اَوَّلُها عَناءٌ وَ آخِرُها فَناءٌ فی حَلالِها حِسابٌ وَ فی حَرامِها عِقابٌ …. وَ مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَیْها اَعْمَتْهُ»: چگونه توصیف کنم دنیایی را که اولش مشقت است و آخرش فناء، در حلالش حساب و در حرامش عقاب است … کسی که به دنیا بنگرد و از او بینایی جوید، بینایش سازد و کسی که به او بنگرد و خیره گردد، نابینایش کند.
اگر در جمله مقدسه «مَنْ اَبْصَرَ بِها» و جمله بعدی آن «مَنْ اَبْصَرَ اِلَیْها» بیندیشیم، معنای شگفت انگیز و هدف اعلایی را می‌بینیم که به نهایتش نتوان رسید و عمقش را نتوان یافت. آنان که شیفته و فریفته دنیا شدند و در راه رسیدن به هدف خود انسان‌ها را فریب دادند، به شقاوت ابدی گرفتار شدند.
آری همان طور که توجه به حق، مبدأ خیر و کمال است، توجه به غیر حق نیز منشأ نقص و شر و فساد است. چه توجه، منشأ و ریشه فکری و خیالی و نفسانی هر خیر و شر است. در مکتب اسلام، حقیقت ایمان و پرستش و توجه، همان تقرب و هم سنخ شدن عابد با معبود است.
توجه به حق، کمال ایمان و رستگاری مطلق را به انسان می‌بخشد و از هر قید و بندی آزادی می‌نماید. اما بی‌توجهی به حق، آدمی را محکوم شهوات و هوای‌های نفسانی کرده و قلبش را سخت می‌کند، همان قلبی که رئیس مطلق اعضاء وجود انسان است.
اعراض از حق و معقولات و توجه به محسوسات، سبب تضعیف قلب و سنگدلی است. قرآن مجید در حق آنان می‌فرماید «فَهِیَ کَالْحِجارَهِ اَوْ اَشَدُّ قَسْوَهً» این قلوب مانند سنگ هستند یا سخت‌تر از آن، نه مانند خاک نرم که دارای گرایش و کشش به زندگی و نمو و تسلیم به حق است، بدین جهت هیچ گونه امیدی به خرمی وسرسبزی آنها نیست.
از دل تخته سنگ‌های کوهستان نهرها جاری می‌شود، و یا در اثر تأثیرات عوامل طبیعی سنگ‌ها شکافته شده و آب جریان می‌یابد. اما این قلب‌ها سخت‌تر از سنگ خارا هستند که نه پذیرای حقند و نه دارای حیات معنوی و کمال عقلی؛ نه از درونشان عواطف و خیر بروز می‌کند و نه پند و حکمت و عبرت از راه چشم و گوش و ضمیر و وجدان خشک و مرده آنها، راه پیدا می‌کند. اما این سختی دل از سرشت آنان نیست، بلکه آثار اعمال است که دل‌ها را از قابلیت انداخته است. در اثر همین سنگدلی است که تعالیم و رهنمودهای علماء و دانشمندان در آنان موثر نشده و تسلیم حق نمی‌گردند.
انحراف از صراط مستقیم الهی نه تنها سبب تبدلات و تغییرات در باطن انسان می‌شود، که در ظواهر بدن حتی در سلول‌های آن هم تغییراتی ایجاد می‌کند. در قبال هر فکر و خیالی، تغییرات شیمیایی در سلول‌ها ظاهر می‌شود. چنان که پا بدون انقباض عضلات حرکت نمی‌کند، انسان نیز بدون پیدایش تغییراتی در سلول‌های قلب و مغز نمی‌تواند فکر و خیال کند. این تغییرات زودگذر نبوده بلکه همیشه باقی است، ممکن است ظاهراً انسان چیزی را فراموش کند، ولی بعد از مدت مدیدی تحت تأثیر عواملی مانند انفعالات عصبی و تنویم مغناطیسی و یا علل دیگری آن را به خاطر بیاورد؛ تغییرات این سلول‌ها در باطن نیز اثر می‌گذارد.
خداوند متعال تمام جولان‌های مغز را می‌بیند و از انسان به خود او داناتر است. بشر در معرض نسیان است، ولی در ذات الهی نسیانی وجود ندارد. امر است به تفکر و پرهیز از تخیل، چه تفکر قوای باطنی و قلب الهی انسان را تقویت می‌کند. همان قلبی که مبدأ حرکت در سیر مطلق است. بنابر آیات قرآن، تعقل و تفکر ناشی از قلب است و عقل از سرچشمه‌ای ظاهر می‌شود که همان قلب است، و سایر اعضاء در حس و درک از قلب الهام می‌گیرند.
از نظر اسلام تربیت آن است که در اثر توجه به حق و معقولات و انقطاع از ما سوی، بصیرت قلبی انسان به کمال رسد تا به وصال نایل آید. اما در اثر اعراض از حق، دل سخت و مسدود گردد و از درک حتی روشن‌ترین حقایق نیز باز ماند.
بنا به تعالیم عالیه دینی، اگر فردی بتواند به توفیق حق کلمه‌ای از قرآن بشنود و یا قرائت کند، اجرش در پیشگاه الهی از حیز حساب خارج است. اما افرادی هم هستند که به محض استماع یا قرائت آیات الهی، بر مراتب شقاوت و عذابشان افزوده می‌شود. آری وقتی کلمات حکمتی و آیات قرآنی از لسان فردی جاری شود که فاقد عمل است، سبب تبدیل حسنات او به سیئات می‌گردد. هم چنان که برخی معاصی حسنات را نابود می‌کند مانند تندخویی، بعضی حسنات هم سیئات را محو می‌کند مانند خوشخویی. بسا حسناتی که سال‌ها انسان در اکتساب آنها زحمت کشیده، در اثر مغلوبیت در برابر نفس به هدر می‌رود.
بنابراین استماع آیات قرآن و کلام محبوبین الهی و نیز استماع مشاهدات ظاهریه و باطنیه که موجب تقویت معرفت و حصول سعادت و کمال است، آثار آن در همه یکسان نبوده، بستگی به مراتب کیفیات قلبی هر کسی دارد. هرچه کیفیات قلبی انسان از لحاظ سیر صعودی بالاتر، برخورداری او از سعادت بیشتر؛ و هرچه کیفیت قلبی او از لحاظ سیر نزولی پایین تر، از سعادت دورتر و مراتب شقاوتش افزون‌تر است.
امکان دارد برای برخی افراد نه تنها امور منفی، که حتی آیات الهیه و استماع حقایق نیز سبب تقویت شقاوت آنها گردد. پیشوایان مقدس اسلام قرن‌ها قبل به این نکته اشاره نموده‌اند که در آخرالزمان افرادی هستند که به محض مشاهده حقایق و مشاهده مؤمنین، بر شقاوتشان افزوده شده، حتی آماده می‌گردند که چنان افرادی را از بین ببرند و در از بین بردن مردان خدا فخر و مباهات می‌کنند!
تلاوت آیات قرآن یا احسان و یا عبادت و اطاعت، در حق اموات نیز مؤثر است. فردی که به رضای حق عبادتی به جا می‌آورد و در اثنای آن سیر الهی نموده با مبدأ اتصال می‌یابد، مسلماً ظاهراً و باطناً امور خیر از او به ظهور می‌رسد که مردم از آن بهره‌مند می‌شوند. در مرتبه اول چنین فردی شایسته تعظیم و اکرام و بهره‌مندی است، نه امواتی که این مراحل را طی نکرده و تنها به خاطر آن فرد، به اینان هم مزد و پاداشی تعلق می‌گیرد.
افرادی که در موقع تلاوت آیات، علاوه بر محرومیت از اجر و مزد بر شقاوتشان افزوده می‌گردد، اینان در دار عقبی نیز به محض استماع آیات بر عقاب و عذابشان افزوده می‌شود. اما برای سالکین و عارفین الهی، استماع مشاهدات ظاهری و باطنی رحمانی، اثرات عمیقی در دل آنها ایجاد می‌کند که به توفیق حق به کمال سعادت دارین منتهی می‌شود.
به به، چه محفل مقدسی است آن محفلی که به یاری حق و توجه محبوبین الهی، افراد آن در مکتب ربوبی ثبت نام کرده و سال‌ها ظاهراً و باطناً از تعالیم عالیه الهیه برخوردار باشند. قطعاً صفای قلبی و مراتب ایمانی و کیفیت قلوب آنان در طریق سیرصعودی در مرتبه کمال است، زیرا هرچه بصیرت دیدگان قلب بالاتر، به همان اندازه برخورداری از حقایق و مشاهدات باطنی عالی‌تر.
الهی از بارگاه عظمت و رحمتت مسئلت داریم که کمال توفیق را شامل گردان و قلب بیدار به ما کرامت فرما تا از حقایق و آیات الهیه و مشاهدات ظاهری و باطنی رحمانی، استقبال نماییم. الهی مبادا به محض استماع حقایق، قساوت قلبی ما فزونی یابد.
الهی توفیق عطا فرما که بتوانیم معانی و حقایق را از کلام بزرگان استنباط و استخراج کنیم، و آن را در وجود خود به مقام فعلیت در آوریم. الهی ما را از آنان قرار مده که تحت تعالیم عالیه قرار گرفته، لکن در اثر اغوای شیطان منحرف شده و شیفته و فریفته او گشته‌اند. الهی مبادا ما از افرادی باشیم که با اهل حق مجادله می‌کنند.
الهی به مقربین درگاهت، کیفیت قلبی ما را به آن مرتبه عالی برسان که از ناپاکی‌ها رسته و به وصال رسد، تا آنچه خواست توست به لسان مقدس اولیایت صادر گردد، که لسان ظاهری آنان نیز به عنایت و توجه تو به تکلم می‌آید.
الهی بصیرت دیدگان قلب ما را به کمال رسان تا قضاوت ما رحمانی باشد و به مرتبه افراط و تفریط گام ننهیم.
الهی موقعی که ما به اعمال و حرکات و رفتار خود می‌نگریم، قسم به عزتت هیچ گونه شایستگی در خود نمی‌بینیم و انتظار لطف خاصی نداریم. اما تو ای خدای رحمان، به حرکات و رفتار ما نمی‌نگری، بلکه بنا به رحمت خود عمل می‌کنی. الهی ترا قسم می‌دهیم به فضل و رحمت خود، به گناهان ما منگر به رحمت خود بنگر.
الهی ای گرداننده دل‌ها، ای نوربخش دیدگان قلوب، ای تحول بخش حالات، ما آمده‌ایم حلقه در رحمت ترا می‌کوبیم . ای خدای رحمان در حال اقرار و اعتراف به گناهان خویش به بارگاه رحمت تو آمده‌ایم، که الهی به معصیت، خانه دل ویران کرده‌ایم.
ای گرداننده قلب‌ها، ای ضیاء بخش دیدگان دل، ای تحول بخش حالات، از تو خواهانیم که مراتب آبادی ویرانه‌های دل ما را به حد کمال رسانی، ما را به خلعت وصال ملبّس فرمایی.
الهی آن توفیق عنایت فرما که ندای تبریک ترا به سمع دل بشنویم که می‌فرمایی: کسی را که این تحول و این کمالات و این خلوت وصال نصیب شد، تبریک گوی او منم.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.