معنای حقیقی صحت و مرض 2009/09/29

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم

تربیت واقعی تنها در مکتب اسلام است. مکاتب دیگر ممکن است تا حدی حواس ظاهری را تقویت نمایند، ولی چنین تربیت نه در ردیف تربیت‌های اصیل که شاید به طریق مجاز، پرورش محسوب گردد. اما تربیت اسلامی علاوه بر تقویت قوای ظاهری انسان، قوای باطنی او را هم تقویت می‌نماید.
تقویت قوای ظاهری یا کمال تخصص در علم و فن، سبب قدم نهادن به کمال مرتبه انسانیت نمی‌شود. بسا صاحبان علم و فنی که از تربیت واقعی اثری در آنان مشاهده نمی‌گردد. با وجود تخصص در پاره‌ای علوم و فنون، در شهوات و نفسانیات گام برداشته و هنوز در دایره خودخواهی‌ها اسیرند. اما تربیت اسلامی سبب رهایی انسان از محدوده خودخواهی‌ها و آزاد شدن قوای روحی و معنوی او می‌گردد.
از نظر اسلام، تربیت آن است که بصیرت قلبی انسان را به کمال رساند تا به وصال نایل گردد. چنین تربیتی انسان را به ایمان حقیقی و واقعی سوق می‌دهد؛ ایمان به خدا و آخرت. ایمان به خدا، اعراض از جاذبه‌های دنیوی و پیوستن به حقیقت ثابت ابدی و داخل شدن در محیط امن الهی است؛ و ایمان به آخرت باز شدن چشم‌انداز عقل است. شرایع و احکام دینی به مقتضای تکامل عقلی، موجد زمینه و شرایط برای باز شدن چشم‌انداز عقل و تحول نفس است.
در بینش الهی اسلام، ایمان به خدا همانند کشتی است که انسان را از میان امواج پر خوف و خطر نجات داده به ساحل امن می‌رساند. استحکام و دقت بیشتر در صنع موج شکن ایمان، سبب حصول اطمینان فزون‌تری است.
چنین ایمانی انوارش از قلب و باطن انسان سرچشمه گرفته و مورد تصدیق عقل سلیم است. در اثر تابش پرتو ایمان به نفس، انسان از تاریکی‌های شرک نجات یافته، عقل او را به سوی افق اعلی می‌کشاند. بدون ایمان واقعی، نفس در ضلالت فرو رفته، قوای باطنی او تضعیف می‌گردد.
احکام و دستورات دینی وسیله‌ای است برای نگاهداری ایمان قلبی و تقویت آن، لذا سالک در مکتب الهی اسلام، علاوه بر آشنا شدن به ظواهر تعالیم و فرامین باید به باطن آنها نیز پی ببرد و به ظاهر و باطن آنها عامل گردد.
در مکتب مقدس ربوبی، جلوات مفاهیم و معانی کلامی که از لسان عارفان و واصلین جاری می‌گردد، هرگز قابل قیاس نیست با کلام افرادی که بوی حقایق به مشامشان نرسیده، ولو ظاهراً همان کلمات را بیان نمایند.
در افراد عادی به محض استماع کلمه صحت و مرض، چنین به نظر می‌آید که عضوی از اعضاء کسی به درد آمده یا فلان فرد سالم است. اما در طریق حق و عالم ملکوت و لاهوت و در محضر بزرگان، صحت و مرض معنای دیگری دارد.
البته تشخیص صحت از مرض خود بابی است و به این سادگی نیست که مردم گمان کنند که همه می‌توانند آن را تشخیص دهند. این از ظرایف است که انسان دریابد و بداند که دردمند و صاحب درد کیست و مراتب درد و صحت او چیست، چه درد و صحت در این مکتب یک معنا ندارد.
فردی که در عالم مراقبه مراحل و منازلی را طی کرده و موفق به درک مکتب استادی شده که از ناحیه حق مأمور به ارشاد مردم است، باید صحت و سقم حقیقی را از او تعلیم گیرد. آن اساتید الهی چنین فرمایند: ای افرادی که تا حال در مکاتب عادی تحصیل کرده و در معانی صحت و درد سیر نموده‌اید، باید در این مکتب همه آنها را در مقام نسیان به فراموشی سپارید که در اینجا معانی ماوراء آنها است.
افرادی که سال‌های متمادی در مراحل تزکیه و تقوی و طریق حق سیر کرده و از کلام حکمیه برخوردار شده‌اند، آنان به نسبت مراتب شؤون قلبیه خود تا حدی مراتب صحت و سقم را درک می‌کنند.
در عالم معنا عمده صحت و سقم روحی مطرح است. چه بسا افرادی که جسماً سالم و ظاهراً شادمان و مسرورند ولی روحاً مریض باشند؛ لذا نمی‌توان آنان را افرادی سالم دانست. هم چنین فردی که روحاً سالم بوده لکن مبتلا به امراض جسمانی است، در عالم حقیقت او را مریض نتوان گفت. بدین لحاظ تشخیص درد از صحت در این مکتب، بابی بزرگ و مهم است.
برای صاحبان روح سالم، امراض جسمی نه تنها بر سلامتی روحی آنان صدمه‌ای وارد نمی‌کند، بلکه آن را تقویت نیز می‌نماید. آنان طلب درد را از روی معرفت خواسته‌اند، دردی که باطناً کمال سلامتی است. از اینرو عارفان الهی از پیشگاه خداوند تبارک و تعالی مسئلت دارند که آنان را به تمام علوم عالم فرموده، عالم ربانی گرداند تا آن علم و توفیق را واجد شوند که بتوانند درد و مرض را تشخیص داده، کمال صحت واقعی را از او درخواست نمایند.
بسا طبیبی که نه می‌تواند درد خود را تشخیص دهد و نه درد سایرین را. در صورتی که طبیب واقعی و الهی قادر است درد را تشخیص دهد و آن را علاج کند. کسی که باطناً می‌تواند صحت و درد روحی را تشخیص دهد، ریشه و منشأ آن را نیز می‌داند که از کجا ناشی شده است. چنین فردی قطعاً در صحت روحی خود تلاش می‌کند تا آن را به مرتبه کمال رساند، و در سایه عنایت الهی در رفع مرض دیگران و تأمین صحت روحی آنان به حد کمال می‌کوشد.
چگونه می‌توانیم دریابیم که در حد اعلی از امراض روحی نجات پیدا کرده‌ایم؟ بزرگان فرموده‌اند اگر خود را واقعاً میزان کنید، آنگاه می‌توانید با دیدگان قلب خویشتن را مشاهده نمایید و دریابید. زیرا شخصی که از امراض روحی نجات پیدا کرده و دارای روح سالم است، او را علایمی است که از جمله آنها، علم الهی است.
اما علم الهی چیست؟ بزرگان از تشریح پاسخ آن اظهار عجز نموده و فی‌الجمله اشاره فرموده‌اند که علم الهی، کمال معرفت به حقایق و نعمت‌های الهی است.
در حقیقت اگر انسان به نعمت‌هایی که خداوند تبارک و تعالی به او کرامت فرموده، معرفت پیدا کند او عالم ربانی است. سالک در ابتدا هنوز به کمال معرفت نرسیده، ولی امیدوار است که به آن مرتبه نایل گردد.
مسلماً چنان معرفتی ایجاد حال الهی می‌کند، حالی که انبساط و سرور قلب است. بدون تحقق معرفت، کمال انبساط و سرور قلب ایجاد نگردد. وقتی آن علم و حال تحقق یافت، اعمال الهی نیز تحقق می‌یابد. در این مقام است که آدمی دارای روح سالم شده و از امراض روحی نجات یافته است. پس شخصی روحاً سالم است که علم و حال و عمل الهی در او تحقق یابد.
الهی دردمندیم، خصوصاً دردها و امراض روحی خود را به پیشگاه تو آورده‌ایم و شفای آنها را در حد کمال از تو مسئلت می‌نماییم. الهی ترا به عظمت قرآن و محبوبین درگاهت، توفیق عطا فرما که در قبال خواسته‌هایمان لبیک ترا به سمع دل دریابیم و کامیاب از بارگاه تو شویم.
بار الها، اقرار و اعتراف می‌کنیم به گناهان خود، الهی اتکاء ما به گناهانمان است نه به طاعتمان، چون طاعت مستلزم اخلاص است. الهی مقر و معترفیم آن اخلاصی که در محبوبین درگاهت هست، در ما نیست. الهی معصیت مستلزم فضل و رحمت است، آن هم در تو هست و یقین داریم کسی که محبوبین درگاه ترا شفیع بیاورد، دست خالی برنمی‌گردد.
بار الها، آن علمی که در محبوبین بارگاه تو هست و آن حالی که در حبیب توست، آن عملی که در مقربین درگاهت تحقق یافته، بار الها آن علم و حال و عمل را به حق آن انوار مقدس به ما نیز عطا فرما و ما را از روی سیاهی درآر.
الهی لطف فرما با اعطاء این سه نعمت عظمی، ما را از بیماری‌های روحی نجات ده تا بعد از این با کمال صحت روحی زندگی کرده، هم در دنیا و هم در دار بقاء در حضور تو رو سفید باشیم.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.