حکمت تفاوت سیره مردان الهی 2009/09/05

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم

سیری در احکام و دستورات الهی و یا در آیات قرآن و در تاریخچه زندگی حضرات معصومین(ع)، بیانگر این است که گاهی ظاهراً دو حکم یا دو آیه با یکدیگر تناقض و تعارض دارند، و یا گاهی روش دو ولّی خدا در امری متعارض و متناقض است. باید این احکام و آیات و این روش‌های ظاهراً متناقض بیشتر مورد توجه قرار گیرد و با اقامه ادله و براهین حکمیه و عقلیه و منطقیه، علت آن تعارض و تناقض روشن شود، وگرنه هرج و مرج بزرگی در اسلام و مسلمین به وجود می‌آید! زیرا ممکن است کسی روشی را در امری اختیار کند و آن را استناد دهد به روش یک ولیّ خدا، و دیگری روشی که کاملاً متناقض با روش اولی باشد را اختیار نماید و او هم آن را استناد دهد به روش یکی دیگر از اولیاء خدا.
توان گفت که امروز ضعف اسلام و این همه مشکلات و انحرافات ناشی از همان نفاق است. تاریخچه زندگی حضرات انبیاء و اوصیاء گویای این است که ولییّ از اولیاء و وصیی از اوصیاء الهی مثل حضرت علی (ع) از تجملات بیزار بوده و از مأکولات لذیذ پرهیز می‌کرد و در امر معاش، نسبت به خود عائله‌اش سختگیر بود. ممکن است در این عصر هم فردی نسبت به امر معاش خود و عائله‌اش سختگیر باشد و در این روش خود را تابع آن بزرگوار بداند. البته اتخاذ این روش در مرتبه‌ای از مراتب تا حدّی بلامانع است، مشروط بر آن که آنان که ثروت بسیاری اندوخته‌اند، مانند آن بزرگوار اضافه درآمد خود را خرج فقرا و مساکین کرده و از نیازمندان دستگیری نمایند.
فرد دیگری که در امر معاش توسعه داشته و تا حدّی از تجملات و مأکولات عالی برخوردار است، ممکن است روش خود را استناد دهد به یکی دیگر از حضرات اوصیاء و اولیاء، همانند حضرت صادق (ع) که تاحدی در امر معاش توسعه داشتند.
هم چنین ممکن است یک فرد اجتماعی و اهل معاشرت، روش خود را استناد دهد به یکی از حضرات اوصیاء و انبیاء، و دیگری انزوا اختیار نماید و آن را نسبت دهد به ولییّ از اولیاء خدا. یا فردی به گمان خود برای دفاع از حق و اسلام در مقابل جور و ستم برخیزد و همانند حضرت سیدالشهداء (ع) خود را آماده جنگ و شهادت در راه خدا کند. اما دیگری راه مقابل آن را در پیش گیرد و آن را به روش حضرت امام حسن مجتبی (ع) و صلح ایشان با معاویه مستند کند؛ و یا تمسک جوید به روش حضرت صادق (ع) که در مقابل اعلام آمادگی برای یاری در جنگ با دشمنان، آن حضرت امتناع و تقیه نمود و به امر تعلیم و تربیت و ارشاد مردم پرداخت.
ظاهراً تناقضی در این روش‌ها و دستورات و احکام مشاهده می‌شود. چگونه می‌توان این تناقضات و تعارضات را حل و برطرف نمود؟ مسلماً که سیره و روش همه آن بزرگواران صحیح و الهی است، و مشاهده تعارض در سیره آنان ناشی از غفلت در تفکر و در نظر نگرفتن شرایط اوضاع و زمان است.
آری زمانی سختگیری در امر معاش لازم است، مانند دوران حضرت علی بن ابیطالب (ع) و یا سایر حضرات اوصیاء و انبیاء. در آن وقت فقرا زیاد و قحطی فراوان بود، به طوری که سیری در نهج‌البلاغه و مطالعه رفتار آن بزرگوار با برادرش جناب عقیل، به روشنی نشان می‌دهد که اکثر مردم آن زمان در آتش فقر و فاقه می‌سوختند، لکن در زمان حضرت صادق (ع) شرایط فرق می‌کرد و اکثر مردم در رفاه و آسایش بودند.
باید دانست که دستورات و احکام الهی دوگونه است: ثابت و متغیّر. دسته اول، احکام و دستوراتی است که تا قیام قیامت ثابت‌اند مانند حفظ امانت، عزت نفس، بلند همتی، فعالیت، رعایت ادب و اخذ علم و کمال. دسته دوم، احکام و دستوراتی است که تغییرپذیرند، نظیر آن که با صلاحدید حاکم شرع در شرایطی واجب می‌شود مؤمنین در امر معاش نسبت به خود و عایله خویش سختگیری کرده و حتی‌الامکان حال فقرا را رعایت نمایند. در چنین شرایط زمانی بسا که با حکم فقیه جامع الشرایط الهی، خمس و زکوه و حقوق واجبه فقط مختص فقرا گردد و نتوان آن را در جاهای دیگر مصرف نمود. گرچه خداوند متعال تکلیف مالایطاق تعیین نفرموده، ولی مسلمانان باید وضع زندگی فقرا را ملاحظه نموده و از نظر دور ندارند.
در اوضاع و شرایطی که عدّه کثیری در فقر و فاقه به سر می‌برند، در دادن قرض‌الحسنه نیز باید اولویت‌ها مراعات شود. کسی که امکانات و وسعت زندگی دارد، یعنی از خانه و وسعت معاش برخوردار است، قرض‌الحسنه به او تعلق نمی‌گیرد، بلکه قرض‌الحسنه به کسانی تعلق می‌گیرد که در ضیق معیشتی به سر می‌برند. اما وقتی شرایط تغییر کند و اکثر مردم در رفاه باشند، اشکالی ندارد که انسان توسّعی در امور خود دهد. به هر حال واجب است بر مؤمن که از فقرا دستگیری کرده و خمس خود را بپردازد، ولو دولت اسلامی باشد و طرفدار مستضعفین.
حضرت صادق (ع) در امر معاش توسعه داشت، لکن وقتی قحطی پیش آمد از خادم خود مقدار گندم ذخیره را استفسار فرمود و معلوم شد که تا چند ماه کفاف می‌دهد. آن بزرگوار فرمود: آن گندم‌ها را بفروشید، ما هم مانند دیگران احتیاج خود را تهیه می‌نماییم، ولی مواظب باش که بعد از این نانی که تهیه می‌کنی، نیمی از گندم باشد و نیمی از جو، زیرا شرایط تغییر کرده است.
موقعی که حضرت حسین (ع) آماده شد تا قیام سیفی کند، شرایط چنان اقتضا می‌کرد. آن حضرت ولیّ خدا بود و پیام الهی را می‌شنید. آری عارفین الهی امر حق را می‌شنوند، او می‌بایست در آن شرایط نهضت و قیام سیفی کند و الا امکان داشت از اسلام خبر و اثری باقی نماند. اما آنگاه که پیش حضرت صادق (ع) برای قیام به شمشیر می‌روند، آن بزرگوار امتناع کرده و به نهضت علمی و ارشاد فکری می‌پردازد. درعصر حاضر بیشتر مردم از علوم و تعالیم عالیه بی‌خبرند، باید تحت تعلیم و ارشاد قرار گیرند و از حقایق دین مقدس اسلام آگاه گردند.
در زمان حضرت صادق (ع) شرایط چنان بود که اگر آن حضرت روش حضرت حسین (ع) را اختیار می‌کرد، هرج و مرج بزرگی ایجاد می‌شد. آری این روش‌ها و دستورات ظاهراً متناقض‌اند، اما از لحاظ معانی یکسان و برابرند، منتها جامعه باید از فرد کاملی تبعیت کند که از چگونگی اوضاع و مقتضیات زمان با خبر بوده و جبهه شناس باشد و از اقدامات خود نتایج الهی بگیرد؛ بداند کدام وقت قیام سیفی و چه زمانی قیام فکری و علمی به حال اسلام و مسلمانان مفید است.
در عصری اگر عده‌ای روشی را اختیار کنند و عده‌ای روش دیگری را، معلوم است که چه اختلاف و شکاف بزرگی در میان مسلمین به وجود می‌آید! بنابراین باید تمام مسلمین از یک مرد الهی، از یک انسان کامل اطاعت کنند، زیرا اوست که می‌تواند در امور مشکله با براهین و ادلّه عقلیه و حکمیه روش مناسب را برگزیده و مشکلات را حل و فصل نماید. اگر هرکسی متکی به علم و تقوای خود شود و مسیری جداگانه را انتخاب کند، خلل و هرج و مرج عجیبی در صفوف مسلمین پدید می‌آید.
سالک الهی نباید متکی به خود باشد، حضرت رسول اکرم (ص) با آن مقام ممتاز مشورت می‌کرد هرچند بر نتیجه اقدام واقف بود. قرآن نیز توصیه به مشورت و پرهیز از اقدامات خودسرانه می‌کند. باید به رهبران و عارفان کامل واقعی مراجعه نمود، زیرا گفتار و رفتار و روش ایشان هدیّتی است الهی برای رخساره حقیقت و سالکین طریق حق.
کلام حضرات اولیاء متخذ از آیات الهی و کلام اوصیاء و انبیاء است. آری کلام بزرگان زبان وحی و کلام صدق و منطوق الهی و آیات بینات و کلمات طیبات است. کلام ایشان امداد غیبی است؛ آفتابی است در آسمان حقیقت، روشنتر و درخشنده‌تر از ستاره زهره و مشتری. کالایی است گرانبهاتر و ارزنده‌تر از سایر کالاها زیرا که از بازار «اِنَّ اللهَ اشْتَری …» و «وَ هُدُوا اِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا اِلی صِراطِ الْحَمیدِ» است.
کلام و بیان عارفان و بزرگان، شرابی است به نعمت صمدیت و جلال احدیت که در قدح فرح ریخته به کأس انس به طالبین حقیقی می‌رسد. بیاییم این شراب طهور را که از لسان بزرگان و عارفین جاری می‌شود، بیاشامیم. طالبینی که به کمال سعادت رسیدند، از عارفان استقبال نمودند و این شراب طهور را بیاشامیدند، به فضل عشق پرواز نمودند و به کعبه جانان رسیدند. این است که خدای تبارک و تعالی ایشان را نوازش می‌فرماید: ای محبوبین درگاه من، منم که رنج‌های شما را می‌دیدم و راز و نیاز شما را می‌شنیدم. منم که در روضه دل، ای محبوب من، درخت هدایت و معرفت رویانیدم. منم که در مرغزار سینه تو نسیم صفا وزانیدم. منم که ای محبوب من، دل ترا از کونین پرداختم، کرم بزدم بر تو، بساط نعمت گستردم.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.