اسرار موفقیت عالم ربّانی 2009/08/07

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم

موفقیت و کامیابی بزرگان، علل و اسراری دارد که توسط آن به آمال نهایی خویش نایل گردیده‌اند. قسمتی از این علل مربوط به استعدادهای باطنی و نبوغ فکری است که بعضی از آنها از طریق عوامل ارثی به آنان رسیده، و برخی را خداوند متعال به مصلحتی برای نظام آفرینش در اختیار آنها نهاده است، یعنی موهبت‌های الهی است نه امور تحصیلی.
عوامل ارثی اگرچه در ترقی بشر مدخلیت دارد، اما بنا به کلام بزرگان اثر آنها چندان زیاد نیست. علل واقعی ترقیات بشر، امور دیگری است که هرکسی خواهان سعادت خویش باشد، می‌تواند آن امور را بکار بندد و به هدف نایل گردد.
برخورداری از استاد کامل ـ علل واقعی ترقیات مردان الهی، همانا تعلیم و تربیت و ارشاد از ناحیه استاد کامل، فعالیت‌ها و کوشش‌ها و اجرای برنامه‌های صحیح است. تأثیر عوامل ارثی در ترقی و انحطاط انسان بسیار کم است.
پیشوایان اسلام و سفرای الهی علل و عوامل ترقی و رسیدن به سعادت را بیان فرموده‌اند و علم این علل، در محضر بزرگان است. برای تحصیل این علل کمالیه، باید به سوی بزرگان رویم و با تعالیم عالیه ایشان، دریابیم که علت واقعی ترقی انسان چیست.
علمای ربانی آنانند که به دستور اکید سفرای الهی قدم در جرگه خودشناسی نهند و همچو غواص به دریای درون خود روند، با نورافکن‌های قوی درصدد تجسس و تفحص درون خویش برآیند و اسرار درونی خود را روشن کرده، سپس طبق وظایف و تکالیف خویش رفتار کنند و فعالیت‌های الهی از خود ظاهر سازند.
آری ترقیات و خوشی‌های حقیقی انسان، مرهون فعالیت‌های الهی اوست «لَیْسَ لِلْاِنْسانِ اِلّا ما سَعی». حتی صفحات گیتی و نظام آفرینش این حقیقت را برای ما روشن می‌سازد که موفقیت در فعالیت‌های الهی است؛ تا صدها فعل و انفعال شیمیایی در نهان صورت نگیرد، درخت برومندی به وجود نخواهد آمد.
ایمان به هدف ـ رمزی از رموز موفقیت و پیشرفت مردان الهی، ایمان به هدف و استاد است. سالک تا در مقام شک و تردید است، تا اتحاد قلبی خود را به کمال نرسانده، این موفقیت نصیب او نخواهد شد. در مقام کمال ایمان به هدف است که انسان بی‌اختیار به سوی آن می‌رود، زیرا حب ذات در هرکسی ریشه عمیق دارد و او موفقیت نهایی خود را در این راه می‌داند.
گرچه خودخواهی از صفات رذیله است، اما کسی که سعادت ابدی خود را می‌خواهد، این خواست و صفت او در ردیف صفات الهیه است. کسی که یقین دارد کمال کامیابی و سعادت جاودانی او در انجام فلان امر است، قطعاً خود را آماده می‌نماید که با عشق و علاقه کامل آن را انجام دهد. لکن در صورت فقدان ایمان به هدف و ناآشنایی به علل موفقیت، و تنها با اتکاء به فکر و عقل خود و عدم آمادگی استفاده از رهنمایی بزرگان، موفق نخواهد شد.
فردی که به صحت و تندرستی خود علاقمند است، چون بیمار شود در صورت اعتماد به طبیب با خوردن دارو و حتی تحت چاقوی جراحی قرار گرفتن، خواهان درمان و بهبود خود است. غواصی که یقین دارد در زیر دریا جواهرات گرانبهایی نهفته است، با عشق خاصی خود را به امواج دریا می‌زند، لکن با سلب اعتماد نه آن بیمار دارو را می‌خورد و نه غواص خود را به امواج دریا می‌زند. پس ایمان به هدف رمزی از رموز موفقیت است، لذا طالب سعادت از جان و مال خود می‌گذرد و هرگونه رنج و مشقتی را تحمل می‌کند.
سالکی که فاقد صبر و حلم بوده و متحمل رنج و مشقت نباشد، مسلماً او نمی‌تواند موفق گردد که رمزی دیگر از رموز موفقیت، صبر و بردباری است. طالب حقیقی باید شکیبا، بردبار و دارای پشتکار و استقامت باشد، چه این امور متضمن سعادت انسان است. چنین فردی صبر را که یکی از فضایل انسانی است، با کاهلی و سستی و تن به قضا دادن و زیر بار تعدی و ستم رفتن اشتباه نمی‌کند.
تمرکز نیروهای عقلی و روحی ـ سرّی دیگر از اسرار موفقیت علمای ربانی، اتحاد و اتفاق قلبی و تمرکز دادن نیروهای عقلی و فکری است. علاوه بر اتحاد و اتفاق قلبی در حد کمال، باید نیروهای فکری و عقلی خود را متمرکز نموده به سوی هدف بتابانیم. زیرا کلید نجات و رمز موفقیت، در تمرکز این نیروهاست که می‌تواند موانع را از میان بردارد.
نیروهای فکری و عقلی و افکار و عقول ما مانند قطرات باران است که هرگاه در ناحیه‌ای جمع شوند، دریاچه‌ای تشکیل دهند. لکن اگر این قطرات پراکنده شوند و در زمین لم یزرعی وارد گردند، هر قطره در جایی و زمینی فرو رفته نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود.
اگر بخواهیم از افکار خود دریایی بسازیم، قطرات در این دریا محوند. یکی از دانشمندان بزرگ ایرانی که در علوم طبیعی و ریاضی و اسلامی دست توانایی داشت، چنین می‌گوید که من با دانشمندان ذیفنون که از علوم مختلف اطلاعات وسیعی داشتند، وارد مباحثه گشته پیروز می‌شدم، ولی در مباحثه با فردی که در یک فن تخصص داشت، سخت مغلوب می‌شدم، زیرا در نتیجه متناهی بودن نیروهای فکری و عقلی من نسبت به آن علم، زوایایی از آن بر من مخفی بود.
بزرگان چنین فرموده‌اند که نیروهای افکار و عقول ما به منزله اشعه آفتاب است، هرگاه این اشعه به وسیله‌ای مانند ذرّه‌بین به نقطه‌ای متمرکز شود، آنچه در مقابلش واقع گردد می‌سوزاند، اما در عدم تمرکز فاقد چنان آثار و خواصی است. باید افکار و عقول به نقطه واحدی بتابد تا موانع از پیش پای ما برداشته شود و الا نمی‌توان برخصم غلبه کرد. تا اشعه افکار و عقول به نقطه واحد متمرکز نشود، حقیقت را روشن نمی‌سازد.
رعایت نظم ظاهری و باطنی ـ یکی دیگر از علل توفیقات استاد ربانی و عارف کامل، نظم است. عالم و استادی که فاقد نظم و انضباط و ترتیب باشد، او نمی‌تواند طالبین را به سوی هدف رهبری کند. آری رمزی از رموز کامیابی همانا نظم است، لازمه این نظم تفکر است، چه بدون تفکر حصول نظم محال است.
سیری در زندگی حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء و مردان بزرگ، به خوبی نشان می‌دهد که آنان در همه کارهای خود نظم را مراعات می‌کردند، و هریک به نحوی از انحاء تعلیم نظم می‌دادند. سالکی که خواهان نیل به هدف عالی است باید از سیره و تعالیم ایشان پند گرفته و نظم ایشان را سرمشق زندگی خود قرار دهد.
بنابراین از وظایف مهم سالک در طریق حق، رعایت نظم است بالاخص در امور باطنیه. البته امور ظاهریه سالک نیز در حکم امور باطنیه است و از آن جدا نیست. سالک باید نظم در تفکر را از استاد الهی تعلیم گیرد و در نیّت، اراده، حرکت، انجام امور، اخذ نتایج و ثمرات و در کاربردشان، آن را کاملاً مراعات نماید.
همچنان که تشخیص منکر و معروف کار آسانی نیست و گاهی این دو به هم مشتبه می‌شود، گاهی نیز ممکن است نظم با بی‌نظمی اشتباه گردد. غالب مردم نظم را فقط در ظواهر می‌نگرند و معیار تشخیص آنان در نظم و بی‌نظمی، ظواهر امر است.
تشخیص نظم از بی‌نظمی بابی است از امور حکمتیه، بسا که شخص کوتاه‌بین نظم و انضباط را در ظواهر جستجو کند و غافل از باطن باشد. نظم صرفاً این نیست که کسی از لحاظ لباس ظاهراً تمیز و شیک پوش باشد یا خود را با عطر ظاهری معطر نماید، یا خانه و حیاط او گرانبها و نظیف و مزیّن به زر و زیور باشد. گرچه این امور در جای خود مطرود نیست، اما توجه به این دقیقه ضروری است که نظم حقیقی ماوراء اینهاست.
یکی از دانشمندان بزرگ که به صلاحدید امام خود، خویشتن را به دیوانگی زده بود، در مقام بحث به خلیفه زمان خود می‌گوید که ای خلیفه! تو نادانی، تو در زندگی نظم و ترتیب نداری، حتی به آداب خوردن و آشامیدن خود آگاه نیستی. خلیفه در پاسخ می‌گوید که این چه طرز صحبت است که من هنوز به آداب غذا خوردن آشنا نیستم؟ او می‌گوید اگر آشنا هستی توضیح ده که چگونه غذا می‌خوری؟ خلیفه پاسخ می‌دهد که من در موقع خوردن نام خدا را بر زبان می‌آورم، لقمه را کوچک برمی‌دارم و بسیار می‌جوم و میان غذا آب نمی‌خورم. اینک تو تشریح کن تا ببینم آداب غذا خوردن چگونه است؟ آن دانشمند می‌گوید موقعی که من لقمه را برمی‌دارم، تفکر می‌کنم که آیا از راه حلال است یا حرام، اگر از راه حلال باشد می‌خورم و … آری آداب ظاهری غذا خوردن، نظم فرعی است، اما نظم اصلی تفکر درباره کیفیت حصول لقمه است. هم چنین نظم حقیقی در مورد لباس، فرش و خانه، نه صرفاً تمیزی و پرقیمتی آن، که اکتساب آنها از راه حلال و مراعات رضای حق و غصبی نبودن آنها است. بنابراین سالک طریق حق باید بداند نظم اصلی و فرعی چیست و الا بسا که بی‌نظمی را نظم پندارد. آری یکی از اسرار و رموز کامیابی مردان بزرگ، نظم است.
علاوه بر پیشوایان عظام دین و اساتید ربانی که طالبین را به سوی نظم و ترتیب رهبری می‌کنند، کاخ بلند آفرینش هم به نوعی انسان‌ها را به سوی نظم و انضباط دعوت می‌کند و به نوعی تعلیم نظم می‌دهد، زیرا که خود بر نظم استوار است. آیات قرآن مجید همه انسان‌ها را امر به تفکر در خلقت آسمان‌ها و زمین و نظم و ترتیب آن‌ها می‌کند تا از آنها درس نظم و انضباط و ترتیب فرا بگیرند.
استقرار شمس عالمتاب و گردش سیارات به دور آن بدون ظهور کوچک‌ترین خللی در آنها، روی اصل نظم و محاسبه است و در مرتبه‌ای از مراتب، درس توحید است. در تمام مظاهر آفرینش، از موجودات بزرگ گرفته تا کوچک‌ترین ذرات، نظم و ترتیب به کار رفته است. همان نظم و ترتیبی که در بزرگ‌ترین منظومه‌های جهان حکم‌فرماست، در کوچک‌ترین ذرات نیز حاکم است و الکترون‌ها همانند اقمار و سیارات بر گرد هسته مرکزی خود می‌گردند.
بزرگان دین علاوه بر تعلیم نظم و توصیه بر نظم در کارها، امر به تفکر در آفرینش جهان کرده‌اند. سازمان آفرینش در مرتبه‌ای از مراتب و نه در همه مراتب، بهترین راهنماست و رمز پیروزی و ثبات را تعلیم می‌دهد و می‌گوید: بقاء و حیات و استواری من براساس نظم است. همه موجودات جهان، زمین و آسمان و … جمادات هریک به نوعی با ما تکلم نموده و به زبان رسا و فصیح اعلام می‌دارند که استواریشان به وسیله نظمی است که خالق در نهادشان به ودیعه گذاشته، اما سخن آنها را باید به سمع دل شنید.
بر هر فردی واجب است که نظم در امور را مراعات نماید، خصوصاً استادان و مربیان باید انضباط بیشتری داشته باشند، زیرا سالکین و طالبین از این حوزه‌ها درس نظم را فرا می‌گیرند. آنان که نقش معلمین و راهنمایان جامعه را دارا هستند، باید در همه امور مراعات نظم نمایند. اگر در مراکز علمی هرج و مرج و در جامعه بشری بی‌نظمی حاکم باشد، دیگر امیدی به زندگی و بهروزی باقی نمی‌ماند. از اینرو مدام استادان الهی ما را به نظم دعوت می‌کنند و در صورت بروز بی‌نظمی، حتی سالک مورد عتاب استاد قرار می‌گیرد.
حضرت علی (ع) بعد از ضربت خوردن موقعی که در بستر افتاد، اولین توصیه او نسبت به فرزندان این بود: توصیه می‌کنم شما را به پرهیز از نافرمانی خدا و رعایت نظم و ترتیب در زندگی. البته می‌دانیم کلام آن بزرگوار نه مختص فرزندان گرامی ایشان، که پند و اندرز به جامعه بود. بنابراین باید در همه امور زندگی نظم را رعایت نماییم، از جمله اوقات شبانه روز را به نیازهای مختلف تقسیم کنیم چه بی‌نظمی، کشنده قلوب و برباد دهنده استعدادهای باطنی است.
هدف و همت متعالی ـ رمزی دیگر از رموز موفقیت مردان الهی این است که آنان در زندگی دارای عالی‌ترین اهداف حیاتی هستند و در طریق نیل به آن، کمال همت و اراده را به کار می‌بندند.
توصیه بزرگان دین همواره به همت بلند است و الا سالک نمی‌تواند به مقصد برسد. یکی از اجلّه علما که به قولی پایه‌گذار بلاغت در اسلام است، برای آگاهی از مراتب همت فرزند خود نسبت به تحصیل علم، از او می‌پرسد: پسرم مراد تو از تحصیل چیست؟ پسر پاسخ می‌دهد که مقصود من از تحصیل علم رسیدن به مقام علمی شماست. پدر از کوتاهی فکر فرزند متأثر شده می‌فرماید: ای پسر من افق فکر تو فوق‌العاده کوتاه است و تو با این کیفیت، به نیمی از مقام علمی من نیز نخواهی رسید. چه من آوازه مقام علمی حضرت صادق (ع) را شنیده بودم و با مطالعه آثار ایشان از آغاز تحصیل، همتم بر این بود که در علم خود را به مقام علمی آن بزرگوار برسانم، لکن با چنان همتی به مرتبه‌ای رسیدم که هرگز با آن بزرگوار قابل مقایسه نیست. بدان تو با این کوته‌فکری، پیمانه عشقت در نازل‌ترین مراتب لبریز خواهد شد!
استاد ربانی سالک را به همت عالی و نظم در امور دعوت کرده و بر او اثبات می‌نماید که نیل به هدف در گرو مراعات کامله این امور است. در حقیقت فرامین استاد ربانی نه از ناحیه خود او که از ناحیه حق تعالی و حضرات انبیاء و اوصیاء است؛ دستور علمای ربانی، فرمان مولی (ع) است.
سالک الهی با مراعات تعالیم و فرامین عالیه استاد ربانی به هدف خواهد رسید، اما ممکن است در اثنای راه با وجود نظم با شکست مواجه شود. او نباید هرگز از این شکست هراسناک و مأیوس گردد، چه رمزی از رموز کامیابی این است که سالک از شکست نهراسد.
بزرگان فرموده‌اند: شکست آیینه تمام نمایی است که اشتباهات انسان را بدون کم و زیاد به او می‌نمایاند؛ بسا شکستی که در اثر قصور باشد. بزرگان شکست را در مرتبه‌ای پل پیروزی دانسته و فرموده‌اند: بین شکست و پیروزی فاصله بسیار کم است. ای سالک اگر در این راه با شکست مواجه شدی، شهامت نشان ده و نومیدی را به خود راه مده که نومیدی، از آثار بارز شکست بوده و از گناهان کبیره است.
مردان الهی نه از شکست می‌ترسند و نه از ناملایمات و رنج و مشقت می‌هراسند، زیرا هدف آنان عالی‌ترین اهداف بوده و برتر از مناصب مادی و جاه و مال است. البته این سعادت کسانی را سزاست که از مادیات درگذرند، لکن آنان که با عینک مادّیگری به جهان می‌نگرند، از تفسیر فداکاری انبیاء و راد مردان الهی عاجز و ناتوانند.
کسی که ارزش هدف خود را برتر از همه چیز می‌داند، او با چهره‌ای باز به استقبال مرگ رفته و خود را در کام خطرات می‌اندازد. اگر حضرت مسیح با شداید روبرو شده و مورد طعن و تکفیر یهودیان قرار گرفت، براساس هدف مقدسی بود که ارزش آن را برتر از جان خود می‌دانست. اگر حضرت علی (ع) موقعی که دشمنان قصد جان حبیب خدا(ص) را کردند، در بستر ایشان خوابید، از روی عشق و علاقه به حیات مقدس آن بزرگوار بود. اگر سالار شهیدان با خون خود و یارانش سرزمین کربلا را رنگین کرد، برای این بود که مرگ سرخ و شرافتمندانه را بهتر از زندگی ننگین می‌دانست.
الهی یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْاَبْصارِ! نظری بر دل ما کن، تا ما هم در ردیف آن عاشقان جمال و کمال به شمار آییم و این تجلی در حد اعلی در ما مشهود گردد.
الهی آن توفیق ده که مردان الهی، اهل حق را بشناسیم. الهی آن توفیق ده که عالم ربانی واقعی را بشناسیم که چنان شخصیتی واجد شرایط برای ارشاد است. و آن سعادت را به ما نصیب فرما که پس از شناختن به او اقتداء کنیم.
الهی دل‌های ما خواستار آن است که واجد شرایط باشیم تا آن مقام به ما عطا گردد که حجاب‌ها برطرف شده و باطن اعمال خود را مشاهده نماییم. الهی می‌دانیم که واجد شرایط نیستیم ولی تکیه ما به رحمت لایتناهی توست.
الهی تو زمانی معصیت ما را از پیامبری که اشرف مخلوقات و مولایی که قلب عالم و مظهر صفات حق است، پنهان می‌داری. الهی به مقربین درگاهت به ما توبه نصوح کرامت فرما. ما را چنان کن که تو خواهی و توفیق فرما چنان کنیم که تو خواهی.
الهی تو ممکن است از حق خودت بگذری، ولی از حق‌الناس نمی‌گذری. الهی توفیق ده در ادای حق تو و حق نفس و حق مردم کوشا باشیم، که بدون نظر تو به اداء هیچ یک قادر نیستیم.
در مقام درخواست حلیت در حق‌الناس، دعا نیز ضروری است. حضرت رسول اکرم(ص) فرموده: اگر کسی بر گردن دیگری حقی دارد و او امکان اداء و جبران آن را ندارد، درباره او دعا کند و حاجاتش را از درگاه الهی درخواست نماید.
الهی توفیق عطا فرما که برگردن ما حق‌الناس و حق‌النفس نماند. اما نمی‌توان گفت که حق‌الله را می‌توان اداء کرد. الهی چه کسی می‌تواند ادعا نماید که توانسته است حق ترا اداء کند؟! الهی مجازاً مسئلت می‌کنیم که بتوانیم از عهده اداء حق تو برآییم، تا در موقع وداع این دار فانی، حقی برگردن ما نماند و مشغول‌الذمّه از دنیا نرویم.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.