فناءذاتی 2009/06/29

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد سوم

فناءِ ذاتی

هرگاه خداوند متعال به ذات تجلی کند، افعال و صفات و ذات خلق در آن مستتر گردد. وقتی از فناء بحث می‌شود، بیشتر فنای ذات منظور است و سالک در فنای ذات به کمال مطلوب رسیده و از قید اسارت نفس آزاد شده است. کمال بندگی آنگاه حاصلشود که این فناء پیش آید و در این باب، فناء عنوانی است برای اضمحلال مادون، علماً، جحداً و حقاً.

کشف این که ممکنات وجود ظلی دارند وعدم‌هایی هستند هستی نما، اول برای سالک علماً حاصل شود و او از طریق علم به این حقیقت رسد و بعد حالاً و سپس به شهود این حقیقت را درک می‌کند. در مرتبه اول شک و تردیدی دارد، ولی در مرتبه دوم شک و تردید از او زایل می‌گردد. در این مقام است که او نفی وجود از ممکنات نموده و جاحد وجود واقعی آنها می‌گردد. در این مرتبه حال او نسبت به ماسوی الله مانند کسانی باشد که مشاهده سراب می‌نمایند و می‌دانند که سراب است. در مرتبه سوم بعد از فنای موجودات در نظر سالک علماً و حالاً، معاینه کند فنای ماسوی الله حتی فنای خود را. مرتبه اول، علمی و مرتبه دوم، جحدی و مرتبه سوم، فنای حقیقی است.

در درجه اول، فناء عبارت است از فنای معرفت در معروف، و فنای عیان در معاین، و فنای طلب در شهود وجود.

معروف سالک، حق تعالی است و فنای معرفت در معروف، عبارت است از این که سالک از طریق علم بداند معرفتی که او واجد شده از افاضات و عنایات الهی است و استعداد وجودی او در کسب علم و فضیلت و معارف الهی، موهبتی است از حق تعالی و اگر حضرتش افاضه نمی‌کرد، به این معرفت نمی‌رسید. فنای عیان در معایَن، عبارت است از این که سالک واقف گردد این که به عیان، معاین را که در ممکنات مشاهده می‌کند، دیده سالک نیست. حق را جز حقْ نمی‌تواند ببیند، حقْ حق را در می‌یابد و باطل، باطل را و او مصداق «فَبی یَبْصُرُ» قرار گرفته است.

فنای طلب در شهود وجود، عبارت است از این که در این مقام برای سالک حال طلب باقی نماند، زیرا طلب با مشاهده مطلوب از سالک سلب می‌گردد.

در درجه دوم، فناء عبارت است از فنای شهود در مورد طلب و در مورد معرفت و در مورد عیان. یعنی با اسقاط طلب، شهود طلب و با اسقاط معرفت، شهود معرفت و با اسقاط عیان، شهود عیان فانی می‌گردد.

در درجه سوم، فناء عبارت است از شهود فناء که این فناء، کمال فناء است. و این وقتی است که عارف، سالک سبیل بقاء، ناظر برق عین و راکب بحر جمع باشد. سالک راه بقاء یعنی در راه ابدی است و از موت به هستی رسیده است. ناظر برق یقین یا ناظر برق عین، یعنی کمال برخورداری او از تجلیات ذاتی است. راکب بحر جمع یعنی سواردر سفینه‌ای است که در بحر جمع شناور است.

طوبی به حال آنان که ایمان و معرفتشان به حق, در حد کمال است. این ایمان و معرفت را مراتبی است. ایمان و معرفت برخی افراد به حق از روی تقلید به آباء و اجداد و اتّباع از علماء بدون اطلاع از ادله نیّره عقلیه است. معرفت و عرفان بعضی بر اساس حجج نیره عقلیه و براهین ساطعه قطعیه است. اما عده‌ای در مقام شهودند، آنان خُلّص مؤمنین و اهل یقین‌اند، قلبشان مطمئن از معرفت خدای یگانه است و به دیده حق نور آسمان‌ها و زمین را می‌نگرند «اَللهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ».

آنان که ایمان و توحیدشان در مقام فناء فی الله است، از کل ماسوی منصرف شده حتی به هویت خود نیز متوجه نیستند، مگر به اعتبار درک کل آن لمعات و اشراقات از حق تعالی.

در نزد ارباب عرفان و معرفت، مراد از فناء فی الله، فانی و معدوم شدن ذات عارف از نفس الامر نیست، بلکه مراد مقصور کردن نظر است به مشاهده عظمت کبریای خداوندی. نمونه بارز آن در احوال حضرت مولی الموالی مشاهده می‌گردد که در حال نماز، پیکان دردناکی را از پای مبارک ایشان خارج کردند و آن بزرگوار متوجه نگردیدند! یا غش و مدهوشی آن بزرگوار در موقع مناجات، البته نه غش ظاهری که تغیری جسمانی است، بلکه انصراف و انقطاع از تمام ماسوی و محو گشتن در ذات احدیت، که در معنا کمال هشیاری است. این است معنای فناء فی الله، نه آنچه را که بی خبران از عرفان و جماعتی از متصوفه تصور و توهم کرده‌اند.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.