رضا ثمره محبت 2009/05/07

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد سوم

رضا ثمره محبت

از حالات عارضه بر اهل سلوک تا رسیدن به کعبه مقصود، حال رضاست. پس شرط است برای کسانی که قصد رجوع به او دارند، چه به وسیله عبادات و طاعات و چه به وسیله سلوک در طریق مجاهدات و ریاضات، این که اول مقام رضا را محکم و استوار نمایند.

اغلب گرفتاری‌ها و بدبختی‌ها و نارضایتی امروز بشر، ثمره اعمال و افکار گذشته ایشان است. چنان که درخت در درون هسته خود بالقوه موجود است، همین‌طور همه حوادث عالم در توی علل خود موجود و مندرجند. این حوادث، تظاهرات خارجی علل خود هستند هرچند ظاهراً شباهتی از حیث شکل و طبیعت و شدت و ضعف میان علل و معلولات آنها دیده نشود.

انسان هر دم با اعمال و افکار خود تخم‌های نو می‌افشاند و فردا بدون تردید، ثمره آنها را خواهد دید. غالباً هرکسی امروز آن می‌درود که دیروز کاشته است. اکثر عقول به علت ناتوانی از درک علل ناراحتی‌ها و گرفتاری‌های فردی و اجتماعی خود، حیران و متعجب مانده از فرط نادانی و درماندگی، عدالت و حکمت خدائی را انکار می‌کنند. اما در نظر مرد بینا دل که با چشم بصیرت، اسرار خلقت را می‌بیند، همه مبنی بر عدالت و حکمت محض است و به هرکس رنجی رسد که شایسته آن است، و اگر هم از طریق آزمایش و یا مصلحت، رنجی رسد، بدون مکافات نماند.

بنابراین مانع درک حقیقت، فقدان بصیرت و قصور عقل بشر است، وگرنه ساحت با عظمت باریتعالی از هرگونه آلایش ظلم پاک و مبرّی است. آری بشر از یک سو اسرار خلقت را نمی‌فهمد و از سوی دیگر هر لحظه از سر نادانی تخم بدی و ستم می‌افشاند، غافل از این که به موجب قانون ازلی طبیعی، این تخم‌ها دیر یا زود روئیده و نتیجه خودرا ظاهر می‌سازند.

اما سالک حقیقی در پرتو معرفت به عدالت و حکمت الهی، می‌داند آنچه از ناحیه دوست می‌رسد، موجب سعادت اوست، لذا راضی به رضای اوست.

مقام رضا، همان خشنودی است به آنچه خدای رحمان مقرر فرموده، و سرور قلب است بدانچه از نیک و بد به او رسد. سالک طریق حق نخواهد و اراده نکند غیر آنچه را که خدا خواسته، این است که عارفان راه حق آن خواهند که او خواهد، زیرا اگر چنین نباشد با مقام رضا منافات خواهد داشت. پس محب و عاشق حقیقی آن خواهد که محبوب و معشوق او خواهد.

مقام رضا بدون فناء اراده حاصل نمی‌شود. در حقیقت فناء اراده در اراده حق تعالی، همان فناء صفت است در صفات حق تعالی. فناء اراده حاصل نمی‌شود مگر به ترک حظوظ نفسانی که این معنی برای عوام بسیار مشکل است. کسی که در مقام رضاست، تابع هوی و هوس نگردد و سخت ترین ریاضات را تحمل کند؛ اصل ریاضت منع نفس حیوانی است از انقیاد قوه شهویه و غضبیه.

بالجمله رضا همان رضایت است به آنچه خدا خواسته که آن ثمره محبت است و لازمه آن، عدم انکار است بر خواسته خدا، این است که عارفان طریق حق، نخواهند غیر آنچه خدا خواهد، چه در ظاهر و چه در باطن، چه در دل و چه در قول و چه در فعل.

اهل ظاهر را مطلوب آن بوَد که خدا از ایشان راضی باشد تا از خشم و عقاب او ایمن گردند، اما اهل باطن را مطلوب آن بوَد که از خدا راضی باشند «رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ». و آن چنین باشد که هیچ حالی از حالات مختلف مانند مرگ و زندگی و فناء و بقاء و مشقت و راحتی، مخالف طبع ایشان نباشد، زیرا می‌دانند که صدور همه از اوست و بر غیر ارادت و مراد او مطلبی اختیار نکنند.

هر کسی که تساوی حالات مختلف در طبعش راسخ گردد، آن خواهد که خدا خواهد، لذا بزرگان فرموده‌اند هرچه او را آید باید، پس هرچه او را باید آید. خداوند متعال آنگاه از بنده‌ای راضی شود که حالات مختلف نسبت به او مساوی باشد. پس حقیقت لذت معنوی برای عرفای طریق حق است. زیرا که ایشان را بایست و نبایست نباشد و همه بایست و نبایست به ایشان بایست بود. از این‌رو عارفان کوی وصال نه بر هیچ حادثی، مبتهج و نه بر هیچ فائتی متأسف گردند، و این محصول عشق است.

خوشا بر حال اهل رضا، آن عاشقان جمال ازلی که خدای تبارک و تعالی گوهرعشق را از فضل و رحمت خویش بر آنان ارزانی فرمود. عشق رکن اساسی برای رسیدن به معشوق است.

ای دل، صلای عشق ده، یادآور حضرت داوود پیامبر را که با صدای خوش خود چگونه آب را از جریان مانع می‌گردید، برگ درختان را زرد می‌نمود! ای عاشق خدا بردار کلام خدا را و بر دردمندان طلب، زبور عشق تلاوت کن. عشق دارویی است از عالم بی‌نشان که عاشق را به کمال رساند. برای رسیدن به هر مطلوبی، کمالی است و کمال رسیدن به وصال، عشق است.

بزرگان فرموده‌اند وجد و سرور باطنی که موجب آگاهی و بیداری دل می‌گردد، از سه طریق است: سمع، نظر، فکر. اولی به طریق استماع مقالات و کلام است. دومی‌از طریق نظر در اخبار و روایات. سومی‌از طریق تفکر در آیات الهی. در این مقام، مُدرِک در درجه اول، عقل است به هرچه رو آورد. در درجه دوم، روح است و در ادراک او نقش مؤثر نه از آن عبارات و الفاظ، که از آن نور الهی و صفای باطن است. آری وجد و سرور واقعی در پرتو معرفت به حقیقت قرآن است.

خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید «تَبارَکَ الَّذی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنیراً». در این آیه شریفه، سماء اشاره به آسمان قرآن است که همه مردم باید در پناه ظل بیان و حمایت آن شوند.

هر سوره‌ای از قرآن برجی، و هر آیتی از آن درجی، و هر کلمه‌ای از آن دقیقه‌ای، و هر حرفی از آن ثوانی اندر آسمان سبع مثانی. آن آسمان صور سبع مبانی، و این آسمان سور سبع مثانی. در آسمان صور سبع مبانی به ستاره ظاهر می‌نگرد تا راه زمنیش گم نشود، و در آسمان سور سبع مثانی به ستاره آیت قرآن نگرد تا راه دینش گم نگردد.

«هُوَ الَّذی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَهً» خدای تبارک و تعالی فلک را آفرید و دور او را دو قسم گردانید: شب دیجور، روز با نور. شب را به ماه منوّر کرد و روز را به خورشید معطر و مطهر نمود. اشارت بر شب محنت یا روزگار محنت و روز روشن دولت است. یعنی کسی که در شب محنت او را آرامشی نیست، نومید نشود که روز روشن دولت در اثر است و کسی که در روز روشن دولت او را آرامشی است، ایمن نباشد که شب محنت در پی است.

«وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» اشاره بر سه منزل است:

اول ـ جهد نسبت به اندرون و مبارزه با نفس.دوم ـ اجتهاد یعنی بنیان حق و حقیقت و ارشاد مردم.

سوم ـ جهاد با اعداء دین و کفار.

مراد از «جاهَدُوا فینا» بیان هر سه حال است. کسی که در مقام اجتهاد است، نعمت نصیب وی. آن که در اجتهاد است، عصمت نصیب وی. آن که در رعایت عهد الهی است، مواصلت نصیب وی. اما باید هرسه حال فی‌الله شود، یعنی به رضای خدا.

الهی ما را از ما بردار، ما را به دست اعتماد به کوشش وامگذار. الهی آنچه بی‌ما ساختی، بی‌ما راست گردان. الهی از تو خواهانیم بنایی را که برای ما افراشته‌ای، به جرم ما ویران مفرما. الهی ما را به علم قرآن آشنا ساز.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.