قرآن نور ازلی حق 2009/04/19

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد سوم

قرآن نور ازلی حق

هر موجودی اعم از این که در ردیف اسماء ذات محسوب شود یا معنی، نور است و در هر نوری جمال حق نمایان است. گرچه این اسماء و معانی متعدد است، ولی باطناً از نور واحد یا از نورالانوار ساطع است و همگی یک کمال و جمال و یک عکس را نشان می‌دهند. این انوار که مراتب مرآت جمال و کمال و قدرت حقند، از درخشیدن و اشراق نور ازلی و نورالانوار پدید آمده‌اند. این انوار که جوهر و چکیده کل ماسوی‌الله در آن نمایان است، از لحاظ باطن به نام نور اول یا عقل اول یا نور قاهر نامیده می شود و تمام موجودات سایه این نور محض بوده و از آن نور قاهر کسب نور کرده‌اند.

هر نور عالی، نور سافل را روشن می‌نماید. نور سافل گاهی به تدریج از نور عالی کامیاب می‌گردد و گاهی نور عالی، آناً نور سافل را روشن می‌کند که بدان اشراق یا تابش آنی گویند.

همان‌طور که نور عالی، نور سافل را روشن می‌نماید، نور سافل نیز نور عالی‌تر از خود یا انوار قاهره را مشاهده می‌نماید. البته این اشراق و این مشاهده در صورت عدم موانع انجام می‌گیرد. نور سافل به شرط فقدان موانع به نورعالی ونورقاهره ونورالانوار ونور ازلی، محبت و عشق می‌رساند، و نور عالی به نسبت عدم موانع به نور سافل اشراق می‌کند.

مانعی از موانع بلکه مانعی کلی از دستیابی به فیض‌یابی و موفقیت، تقید در مادیات است. انسان اگر به کلی از خود و کالبد جسمانی آزاد گردد، شعور و ادراک او اوج گرفته و تمام انوار را مشاهده می‌نماید. شعور و عقل، حس و ادراک مفاهیم مترادف است که در سه وجه کمال مطالعه می‌شود:

۱ـ شعور ناخودآگاه یا عقل مذموم یا ادراک حسی، مخصوص امّارگان و آوارگان که اثری از آثار تربیت مکتب الهی را با دیدگان دل مشاهده نکرده‌اند.

۲ـ شعور خودآگاه یا عقل جزئی یا عقل فرشی یا ادراک عمقی، مخصوص لوّامگان و پختگان.

۳ـ شعور ابر آگاه یا عقل کلی یا ادراک و احساس برتر عقل و حواس، مخصوصعارفان و سوختگان.

سالک عارف به یاری حق و توجه حضرات معصومین (ع)، خاصه عنایت حضرت مولای زمان و تعالیم عالیه رهبران الهی، می‌تواند به آخرین مرتبه و مرحله شعور یا عقل ابر آگاه قدم گذارد و انوار الهی را مشاهده نماید. در حقیقت، مشاهده عبارت است از سفر نفس ناطقه به عالم لاهوت و ارتباط با عوالم غیبی. البته این نور واقعی و مشاهده کمال فیض در تزکیه نفس، تربیت نفس ناطقه، وارستن از قید مادیات، و به عبارتی از خود بریدن و به مبدأ پیوستن است. ایشان کسانی هستند که جمال و کمال خدا در دلشان متجلی است «فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ»

نور بر سه قسم است: نور زبان، نور تن، نور دل. نور زبان، اقرار است و شهادت. نور تن، عبادت است و طاعت. نور دل، شوق است و محبت. نور زبان به جنت رساند «بِما قالُوا جَنّاتٍ». نور تن به فردوس رساند «اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنّاتُ الْفِرْدَوسِ نُزُلاً». نور دل به لقاء دوست رساند «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ اِلی رَبِّها ناظِرَهٌ».

کسی که دارای نور دل شود، وی را سه خلعت دهند: مهابت، محبت، ارادت. مورد تعظیم و تکریم مردم شود بدون این که از او بیم داشته باشند. او را جویند بدون این که با او رابطه‌ای داشته باشند. او را دوست دارند بدون این که در میان، سببی باشد. کسانی که دارای این سه نور هستند، نور قرب در دلشان تابان است. شقاوت از آن کسانی است که از این نورها بی‌بهره شوند.

نوری از انوار مهمه نور ازلی که نور اول یا عقل اول یا نور قاهر نامیده می‌شود، عبارت است از کلام حق که از تمام انوار بالاتر است. کتب سماوی، کلام الهی، انوار حق است و هر نور سایه نور قبلی است. قرآن مجید گرچه آخرین کتب آسمانی است، اما چنین نیست که سایه نور قبلی یعنی تورات باشد و از آن استضائه نماید.

قرآن مجید ظاهراً آخرین کتاب آسمانی است، ولی در حقیقت اولین آنهاست. همان‌طور که حضرت رسول اکرم (ص) خاتم الانبیاء است ولی در معنی اول انبیاء است. نور این بزرگوار سرآمد همه انوار است و سایر موجودات قبلاً و همه ماسوی الله و جمیع مقدسات و انوار، سایه این نور محض است.

هرکس به محض استماع آیات مقدس قرآن، به نسبت استعداد و قدرت حواس ظاهری و باطنی خود از آن فیض‌یاب می‌شود. حواس ظاهری به نسبت کیفیت قدرتشان از ظواهر قرآن و صوت و کلام برخوردار می‌شود، و قوای باطنی از باطن کلام که از انوارقاهره حق است، فیض می‌گیرند. طالبان و مشتاقان انوار معنوی فقط در تحت لوای مقدس قرآن مجید می‌توانند موفق به اشراق یعنی تابش آنی در نفس ناطقه شوند و مراحل عشق و کمال را طی نمایند.

عشق را باید از استاد عشق و از کتاب مقدس آسمانی تعلیم گرفت، چنان که می‌فرماید «لَقَدْ اَنْزَلْنا اِلَیْکُمْ کِتاباً فیهِ ذِکْرُکُمْ» و این بشارتی است بزرگوار، و تهنیتی است مهروار اهل قرآن را. عرصه قیامت در انتظار اهل قرآن است. اقداح شراب کوثر در انتظار لبان اهل قرآن است. از همه اینها بالاتر ذات صمدی و صفات سرمدی در انتظار اهل قرآن است. مراد از اهل قرآن، تحقق نور معانی و تجرید و تفرید است نه تحقق لفظ و تجوید. تا نور معانی در دل به مقام تحقق نرسد، انسان از قرآن برخوردار نخواهد شد.

ای سالک! بارگاه رحمت را معارف بسیار فرا گرفته, عزت از یمین، جلالت از یسار، قهر و کبریا و عظمت در ساحت آن، که هرکسی را قصد وصال او نباشد. این دولت کسی را سزاست که اقتدا به حبیب خدا (ص) کند؛ آن حبیبی که سرور کائنات و مقتدای انس و جن است.

آن مهتر عالم بالای منبر رفت، عده کثیری حضور داشتند فرمود «قُلْ اُوحِیَ اِلَیَّ اَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ»: ای مستمعان، ای مجتمعان! بدانید و آگاه باشید که رقم مهتری و بهتری بر ما کشیدند و سیادت رسولان به نام ما کردند. ما را به پیامبری کل عالم فرستادند، انس و جن بر شرع ما کردند. عده‌ای از اجانن که حضور داشتند به یکدیگر گفتند خاموش باشید و حرمت این سید کاینات به جای آورید. این همان مهتری است که خاک پای او مقربین آسمان را طوطیا گشت. قواعد اسلام به بیان او ممهّد، و آسمان ایمان به اشارت او مشیّد گشت. ایشان به سوی قبایل و عشایر خویش برگشتند و به آنان گفتند «اِنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً» ما قرآن را شنیدیم و در فصاحت و بلاغت و ملاحت آن در عجب شدیم.

قرآن چراغ دل است, راه سعادت و منهاج کرامت است، از طرف خدای صاحب جلال است که افهام و اوهام و عقول بدان نرسد. از دور آدم تا انقراض عالم، اکثر خواطر و عقول و اوهام و افهام در دریای صفات سرمدی او غوص می‌کنند تا برنشانی از نشان‌های صفات او مطلع گردند، هر زمان و هرلحظه حیرتی نو پدید می‌‌آید. الهی وصّاف هرگز وصف تو نتواند، تو در صفات خود چنانی که تویی «سُبْحانَ اللهِ عَمّا یَصِفُونَ».

آری سالک در اثر کمال تزکیه نفس، می‌تواند خود را به مقام شهود رساند وحقیقت محض را مشاهده نماید. وقتی که به توفیق الهی به این مقام واصل گشت، دیگر برای او برهانی نیاز نیست، چه بالاترین دلیل برای اثبات شیء حضور همان شیء است؛ با حضور شیء، خواستن دلیل غیر معقول است.

اما زمانی ممکن است آن شیء یا مدلول در حضور ما باشد، لکن ما آن بینایی را نداشته باشیم که در پیش خود، آن مدلول را مشاهده کنیم و آن شیء ظاهری یا باطنی را ببینم!

ای خدا، ای عنوان نامه آشنایی، ای طغرای منشور دوستی، ای صیقل آئینه یقین، ای رباینده دل‌ها و غارت کننده جان‌ها. بر سر کوی یافت ناله واجدان تو، ترا به این ناله واجدانت بر همه ما نظر خاصی بفرما.

ای خدایی که در قعر دریای محبت، غوص شیفتگان تو. ترا به این شیفتگانت بر ما رحم کن، ما را بیامرز. ای خدا که در معرکه معارف فداکاری عاشقان تو، در میدان بلا تاختن سوختگان تو. الهی الهی! توفیق توبه نصوح و کمال تزکیه و تقوی بر همه ما کرامت فرما. الهی مراتب بصیرت دل ما را به حد اعلی رسان، بگذار الهی ما هم به مقام شهود رسیم تا از برهان بی‌نیاز گردیم، که فرموده‌اند «طَلَبُ الدَّلیلِ بَعْدَ الْوُصُولِ اِلَی الْمَدْلُولِ قَبیحٌ» مطالبه دلیل پس از وصول به مدلول نامعقول است.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.