رویا و واقعه 2009/04/07

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد سوم

رؤیا و واقعه

چون سالک به تزکیه و تصفیه نفس پردازد و به نفس‌کشی قیام کند، راه وصول حقایق بر او روشن و هموار گردد. البته کشتن نفس و رام کردن آن، امری است صعب مگر به عنایت پروردگار و غلبه نور او بر آتش شهوت، زیرا نفس‌کشی مخالف غریزه خویشتن دوستی و حب حیات است. در اثر کمال غلبه و پیروزی نور حق بر آتش شهوت، صور حقایق در خواب و بیداری بر سالک ظاهر شود.

خواب یکی از مسائل مهمی است که انسان بر اثر آن از احساسات و حرکاتی باز می‌ماند، ولی حواس باطنی از کار نمی‌افتد. در این حالت، نفس به عالم خود توجه دارد، زیرا نفس را با عالم ملکوت ارتباط معنوی است و عدم توجه او بدان عالم، به سبب اشتغال وی است به تدبیر بدن و مدرکات حسی.

صور جمیع کاینات از ازل تا ابد در اعیان ثابته وجود دارد که بعضی از آنها گاهی در نفس منطبع می‌گردد، همانند انطباع صور حسی در آئینه. در این موقع از نفس ناطقه آن صورت در حس مشترک افتد، و قوه متصرفه آن را از حس مشترک گرفته و به آن تفصیل و ترکیب می‌دهد، و به علاقه مشابهت و به مناسبت سوابق ذهنی از حرفه و شغل و کیفیت مزاج، بر آن صورت لباس‌های مختلف می‌پوشاند، به این جهت خواب محتاج به تعبیر است.

برای خواب درجاتی است: برخی از آن، حقیقت محض است و حاجت به تعبیر ندارد و آن، رؤیایی است که متخیله در آن تصرف نکرده است. رؤیایی که متخیله در آن تصرف کند محتاج تعبیر است، مگر این که بی‌انطباع از ملکوت بوده و انشاء متخیله باشد، که چنین خواب اضغاث احلام است و آن را تعبیری نیست.

رؤیایی که تأویلش راست باشد یا بعینه ظاهر گردد، بر دو نوع است: صالح و صادق.

رؤیای صالح آن است که مؤمن و نبی و ولی بیند که تأویلش راست باشد یا بعینه ظاهر گردد و آن از نمایش حق بوَد. رؤیای صادق آن است که تأویلش راست باشد یابعینه ظاهر گردد و آن از نمایش روح بوَد. چنین رؤیا هم کافر را بوَد و هم مؤمن را، چنان که ملک مصر و زندانیان دیدند و آن از نظر دل بوَد به تأیید نور روح، نه به تأیید نور الهی.

رؤیایی که به تأیید نور الهی بود، جز مؤمن و نبی و ولی را نبوَد که رؤیای ایشان صالح است و جزئی از اجزاء نبوت. اما رؤیای کافر و مشرک، نه صالح است و نه جزیی از اجزاء نبوت. رؤیای مؤمن از حیث معنی از رؤیای کافر و مشرک وسیع‌تر است.

واقعه نیز بر دو نوع است:

یکی آن که ممکن است بعضی از فلاسفه و مرتاضین بینند که بعضی عوالم غیبی، ایشان را مکشوف شود. چه گاهی از کثرت ریاضت، روح تا حدی از حجاب خلاصی یابد و در تجلی آید و انوار روح برای ایشان کشف گردد، اما ایشان را بدان واقعه، قرب و منزلتی نبود و سبب نجاتشان نشود؛ وقایع یا میان خواب و بیداری است یا در بیداری مطلق.

دیگر آن که حق تعالی در آئینه آفاق و انفس، حقایق را در نظر موحدان آورد که به نظر دل یا روح، صورت آن الهامات بینند که خیال، آن را نقش بندی مناسب کرده یا بی واسطه تصرف خیال، بر حقیقت آن الهامات واقف شوند.

واقعه، کافر و مشرک را سبب غلو در کفر و ضلالت است و موحد را سبب زیادتی ایمان. فرق میان واقعه مشرک و مؤمن آن است که مشرک در حجاب شرک باز مانده و از انوار وحدانیت خبر نیابد و از هستی خود بیرون نیاید، ولی موحد از حجاب ظلمت شرک خلاصی یابد و از هستی خود بیرون آید.

سالک را در کشف وقایع سه فایده است:

اول ـ آن که بر کیفیت احوال خود خبر یابد.

دوم ـ آن که او را با عوالم غیبی و لطایف و حقایق، انسی پدید آید.

سوم ـ آن که از بعضی مقامات این راه جز به تصرف وقایع غیبی کسی عبور نتواند کند، مگر کسانی که ایمان کامل به غیب دارند «اَلَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ».


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.