حریت و نفی قدرت محوری 2008/12/11

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد دوم

حریت‌ و نفی‌ قدرت‌ محوری‌

از آثار مهم‌ حریت، احساس‌ وظایف‌ فردی‌ و اجتماعی‌ است‌ که‌ آدمی‌ را از بیهوده‌ گرایی‌ و بی‌هدفی‌ آزاد می‌سازد. با چنین‌ آزادگی‌ انسان‌ می‌تواند از مرز حیوانیت‌ گذشته‌ وارد قلمرو انسانیت‌ گردد. اگر این‌ احساس‌ در درون‌ افراد اجتماعی‌ به‌ وجود نیاید، در واقع‌ هیچ‌ کاری‌ برای‌ آن‌ اجتماع‌ انجام‌ نشده‌است. هیچ‌ عذری‌ برای‌ خنثی‌ کردن‌ احساس‌ گریز از خویشتن‌ نیست، این‌ چه‌ عذر و پوزشی‌ است‌ که‌ نه‌ خود پذیرد و نه‌ دیگران؟!

فرد یا اجتماعی‌ که‌ نور حریت‌ را در خود به‌ مقام‌ تحقق‌ در نیاورده، توانایی‌ رفتار منطقی‌ و حساب‌ شده‌ با خویشتن‌ را ندارد، لذا هدف‌گیری‌های‌ او بی‌اساس، اعمال‌ او مبهم‌ و همواره‌ تحت‌ تأثیر عوامل‌ جبری‌ یا شبه‌ جبری‌ خواهد بود.

دیگر از علائم‌ و نتایج‌ تحقق‌ حریت، ادراک‌ ضرورت‌ تحصیل‌ قدرت‌ الهی‌ و مبارزه‌ با قدرتمندان‌ از خدا بی‌خبر است. چه‌ ایجاد عوامل‌ ضعف‌ و ادامه‌ ناتوانی‌ که‌ دامنگیر اکثر مردم‌ شده، در پیشگاه‌ الهی‌ به‌ شدت‌ مورد مؤ‌اخذه‌ و سؤ‌ال‌ است.

تحصیل‌ قدرت‌ برای‌ رفع‌ ناتوانی‌ از فرایض‌ مهم‌ انسانی‌ بوده‌ و بی‌توجهی‌ به‌ آن، مبارزه‌ با مشیت‌ الهی‌ است؛ ادامه‌ ضعف‌ با وجود امکان‌ تحصیل‌ قدرت‌ نیز نوعی‌ خودکشی‌ است. تن‌ پروری‌ و مشاهده‌ به‌ یغما بردن‌ عصاره‌ حیات‌ انسان‌ها توسط‌ اقویای‌ غارتگر، دیدن‌ نابودی‌خویشتن‌ و رضایت‌ به‌ بردگی‌ است.

برای‌ اصلاح‌ امور و تداوم‌ حیات‌ در انتظار قدرتمندان‌ بی‌خبر نشستن، همانند این‌ است‌ که‌ گوسفندی‌ به‌ انتظار گرگان‌ درنده‌ نشیند. اما باید دانست‌ که‌ تحصیل‌ قدرت‌ الهی‌ مستلزم‌ دل‌ کندن‌ از حب‌ دنیاست. حرص‌ و طمع، اسارت‌ در بند شهوات‌ و تکیه‌ به‌ فرداها، ضعفی‌ است‌ اختیاری‌ که‌ انسان‌ راه‌ نفوذ آن‌ را بر خود می‌گشاید.

در طول‌ تاریخ‌ ظاهراً‌ سالیان‌ درازی‌ پیمان‌های‌ عدم‌ تعرض‌ به‌ قوت‌ خود باقیمانده‌ است، ولی‌ غیرمستقیم‌ عهد شکنی‌های‌ بسیاری‌ از جانب‌ اقویا نسبت‌ به‌ ضعفا دیده‌ می‌شود. جنگ‌های‌ متنوعی‌ که‌ متخاصمین‌ بدون‌ درگیری‌ ظاهری‌ در جبهه‌ جنگ‌ فیزیکی، یکدیگر را از صحنه‌ زندگی‌ بیرون‌ می‌رانند، مانند سلطه‌طلبی‌های‌ گوناگون‌ اقتصادی‌ و فرهنگی‌ و امثال‌ آن.

اما برای‌ مرد الهی‌ آنچه‌ بیش‌ از همه‌ موجب‌ رنج‌ و شکنجه‌ درونی‌ است، عملکرد عده‌ای‌ از خدا بی‌خبر ولی‌ مد‌عی‌ علم‌ و معرفت‌ و تعقل‌ و تفکر است‌ که‌ صحنه‌های‌ جنگ‌ و بکار انداختن‌ اسلحه‌ را نمایش‌ قدرت‌ قلمداد نمایند! در حالی‌ که‌ جنگ‌های‌ مبتنی‌ بر سودجویی‌ و خودخواهی، مسلماً‌ معلول‌ ضعف‌ است‌ نه‌ دلیل‌ قدرت. مگر این‌ ضعف‌ شرم‌ آور مستند به‌ خود انسان‌ نیست‌ که‌ از عهده‌ هشیاری‌ بر نیامده‌ رو به‌ مواد مخدر نهد؟!

ناتوان‌ترین‌ مردم‌ روی‌ زمین، قدرت‌ پرستانند. قدرت‌ پرست‌ برای‌ اثبات‌ قدرت‌ خود راهی‌ جز زیر پا نهادن‌ حق‌ دیگران‌ بلکه‌ نابودی‌ موجودیت‌ آنان‌ نمی‌شناسد. او در تلاش‌ است‌ که‌ به‌ هر نحو ممکن‌ کسانی‌ را بیابد که‌ در قبال‌ قدرت‌ او سر تعظیم‌ فرود آورده، حس‌ قدرت‌ نمایی‌ او را اشباع‌ کنند. اما احساس‌ تأسف‌ و زجری‌ که‌ از نبودن‌ موردی‌ برای‌ اظهار قدرت‌ گلوی‌ او را می‌فشارد، بسی‌ تلخ‌تر از زجر آن‌ ناتوانی‌ است‌ که‌ حیات‌ خود را در چنگال‌ او رو به‌ زوال‌ می‌بیند.

قدرت‌ به‌ هنگام‌ روی‌ آوری، انسان‌ را در جاذبیت‌ خود فرو برده‌ محاسبات‌ عقلی‌ و منطقی‌ را در مغزش‌ فرسوده‌ می‌گرداند، و تخیلات‌ و توهمات‌ بی‌اساس‌ را به‌ منطقه‌ شخصیت‌ او سرازیر نموده‌ متورم‌ می‌سازد. اما در موقع‌ زوال، عناصر شخصیت‌ را از خواب‌ عمیق‌ غفلت‌ بیدار کرده، تباهی‌های‌ آن‌ را ارائه‌ داده‌ و می‌گذرد. در دنیا هیچ‌ سقوطی‌ دردناک‌تر از سقوط‌ قدرت‌پرستان‌ نیست. آری‌ طعم‌ شیرین‌ قدرت، نه‌ چنان‌ است‌ که‌ تلخی‌ زوال‌ آن‌ را جبران‌ کند.

سالکین‌ طریق‌ حق‌ باید با اتخاذ طریق‌ مستقیم، با یکدیگر اتحاد و اتفاق‌ قلبی‌ نمایند تامراتب‌ فعلیت‌ نیروهای‌ الهی‌ آنان‌ به‌ کمال‌ رسد. چه‌ رویاروئی‌ دو عقل‌ سلیم‌ روشنائی‌ها به‌ وجود آورد، انسان‌ها را به‌ نیروهای‌ خویش‌ آگاه‌ ساخته‌ به‌ مسیر حق‌ رهنمون‌ سازد، لکن‌ رویارویی‌ بردگان‌ قدرت‌ بر تاریکی‌ها افزوده، استعدادهای‌ مثبت‌ را مختل‌ و نیروهای‌ ویرانگر را بیدار و بکار اندازد.

قدرت‌ محوران‌ برای‌ نیل‌ به‌ مرام‌ و مقصود خود، با هیاهوی‌ زیاد جلب‌ همکاری‌ عده‌ای‌ بی‌خبر می‌نمایند تا موفق‌ به‌ اخذ مجوز قدرت‌ ظاهری‌ شده، حق‌ ورود به‌ نمایشگاه‌ تنازع‌ بقأ را بیابند. این‌ غافلان‌ را باکی‌ نیست‌ که‌ هرچند گاهی‌ میلیون‌ها نفر نقش‌ بر زمین‌ این‌ نمایشگاه‌ گردند! بقیه‌ نیز تماشاگرانی‌ باقی‌ بمانند و یا آماده‌ ورود به‌ کشتارگاه‌ بعدی‌ شوند و یا سرگرم‌ مطالعه‌ فلسفه‌های‌ پوچ‌ گردند! چنین‌ حرکات، تنها از دل‌های‌ غوطه‌وران‌ در خود طبیعی‌ محض‌ برخیزد، آنان‌ که‌ از رشد روحی‌ خود اعراض‌ کرده‌اند.

اما رهرو بهره‌مند از تعالیم‌ عالیه‌ استادان‌ الهی، هرگز مفتون‌ فتنه‌های‌ رهزنان‌ نگردد. چه‌ مراتب‌ بصیرت‌ او بقدری‌ است‌ که‌ توان‌ تشخیص‌ صحت‌ و سقم‌ و زشت‌ و زیبای‌ حقیقی‌ و ادراک‌ محبوبیت‌ والای‌ عدالت‌ را در پیشگاه‌ الهی‌ داراست.

تغیرات‌ و تبد‌لات‌ دنیا بر عزم‌ و اراده‌ راستین‌ چنین‌ رهروی‌ مؤ‌ثر نیست. حتی‌ اگر او را در بیابانی‌ بیکران‌ رها کرده‌ و با گرفتن‌ تمام‌ وسایل‌ پیشرفته‌ مادی‌ در ابتدائی‌ترین‌ صورت‌ حیات‌ قرارش‌ دهند، چون‌ به‌ توفیق‌ الهی‌ از شستشوی‌ مغزی‌ مصون‌ مانده، هرگز نور قوای‌ باطنی، که‌ عقل‌ و وجدان‌ و حس‌ کمال‌ جویی‌ است، در درونش‌ خاموش‌ نگردد.

از جمله‌ تبهکاری‌های‌ قدرتمندان‌ ناآگاه، شستشوی‌ مغزی‌ انسان‌هاست‌ که‌ ساده‌ترین‌ و مؤ‌ثرترین‌ وسیله‌ انحراف‌ اذهان‌ است‌ و روش‌ متداول‌ آن، اَشکال‌ مختلف‌ جوسازی‌ و تلقینات‌ شخصی‌ و عمومی‌ است. این‌ امر بدون‌ آمیختن‌ حق‌ به‌ باطل‌ و استخراج‌ نتیجه‌ به‌ صورت‌ حق، امکان‌پذیر نیست. زیرا هیچ‌ مغز معتدلی‌ را با باطل‌ محض، شستشو نتوان‌ داد.

آری‌ القأ شبهه‌ نسبت‌ به‌ حقایق، دلیل‌ بارزی‌ بر خباثت‌ و پلیدی‌ تبهکاران‌ است‌ که‌ سبب‌ سقوط‌ خود و عده‌ کثیری‌ می‌گردند. اینان‌ از خدا بی‌خبرانند «ما یَغدِرُ‌ مَن‌ عَلِمَ‌ کَیفَ‌ المَرجَعُ»: انسان‌ واقف‌ بر سرنوشت‌ نهایی‌ خود، هرگز حیله‌ و تزویر نکند. امروز همه‌ جای‌ زمین‌ را این‌ پدیده‌ منحوس‌ فرا گرفته‌ است.

نظری‌ به‌ آسیب‌ها و خسارات‌ جبران‌ناپذیر این‌ پدیده‌ شوم، نقش‌ حیاتی‌ تعلیم‌ و تربیت‌ را روشن‌ می‌نماید. تعلیم‌ و تربیت‌ رهروان‌ حقیقی‌ است‌ که‌ انسان‌ها را چنان‌ با حقیقت‌ آشنامی‌سازد که‌ با جان‌ عزیز خود.

گاهی‌ آثار شوم‌ قدرت‌ مهار نشده، حیرت‌انگیز است. چه‌ قدرتمند، عاشق‌ و دلباخته‌ خویشتن‌ است‌ و غیر از خود چیزی‌ برای‌ او مطرح‌ نیست. قدرتی‌ که‌ تا انکار خدا و مبارزه‌ با مغز و روان‌ قدرتمند قادر است‌ پیش‌ رود، مغز و روان‌ دیگران‌ برای‌ او چه‌ ارزشی‌ دارد که‌ دریابد شستشوی‌ مغزی‌ و روانی‌ فرد یا جامعه‌ای، تفاوتی‌ با کشتن‌ یا نابودی‌ آنان‌ ندارد.

البته‌ در جامعه‌ اسلامی‌ بیداردلانی‌ هستند که‌ در چنین‌ شرایط‌ شبهه‌ناک‌ با نور یقین‌ پیش‌ روند «فَاَما اَولِیأُ‌ اللهِ‌ فَضِیاؤُ‌هُم‌ فیها نُورُ‌ الیَقینِ‌ وَ‌ دَلیلُهُم‌ سَمتُ‌ الهُدی»: اولیأ الهی‌ در مواقع‌ شبهه‌ناک‌ به‌ نور یقین‌ حرکت‌ کنند و راهنمای‌ ایشان‌ طریقه‌ هدایت‌ است.

مربیان‌ الهی‌ باید به‌ همگان‌ توصیه‌ نمایند که‌ مراقب‌ خویشتن‌ شده‌ متوسل‌ به‌ تعلیم‌ و تربیت‌ گردند. در مقابل‌ خصم‌ که‌ ممکن‌ است‌ با آرایش‌های‌ گوناگون‌ خود را حق‌ جلوه‌ دهد، خویشتن‌ را نبازند و ایشان‌ را نپذیرند.

بر سالکین‌ الهی‌ است‌ که‌ مدام‌ به‌ ارشاد مردم‌ پردازند، و بدانند که‌ تا زمام‌ اداره‌ جوامع‌ بشری‌ به‌ دست‌ قدرتمندان‌ نا آگاه‌ است، پدیده‌ شستشوی‌ مغزی‌ ادامه‌ دارد. برای‌ مقاومت‌ و مقابله‌ با آنان، باید مراتب‌ تعلیم‌ و تربیت‌ به‌ کمال‌ رسد و عقول‌ و افهام‌ به‌ کار افتد. در چنین‌ مقام‌ است‌ که‌ اصول‌ واقعیات‌ و حیات‌ معنوی‌ در درون‌ آدمی‌ ریشه‌دار شده، او را از دستبرد این‌ عوامل‌ محفوظ‌ می‌دارد.

یکی‌ دیگر از ابعاد مقابله‌ با قدرت‌ محوران، مبارزه‌ با تهاجم‌ فرهنگی‌ است. عالی‌ترین‌ امتیاز انسان، عطیه‌ ربانی‌ «وَ‌ نَفَختُ‌ فیهِ‌ مِن‌ رُوحی» است‌ که‌ به‌ وسیله‌ آن‌ می‌تواند به‌ کمال‌ مطلق‌ رسد، اما مسامحه‌ در امور زندگی‌ به‌ منزله‌ نابود کردن‌ آن‌ سرمایه‌ عظیم‌ الهی‌ است.

قدرت‌ محوران، بیگانگان‌ در تلاش‌ ربودن‌ آن‌ سرمایه‌ والای‌ الهی‌ از انسان‌ها و انحراف‌ مغز و روان‌ آنان‌ به‌ هر وسیله‌ ممکن‌ هستند، تا رگ‌ بی‌خبریشان‌ را جنبانده‌ از این‌ طریق‌ به‌ مقاصد شوم‌ خویش‌ نایل‌ آیند، چنان‌ که‌ عملاً‌ هم‌ از این‌ راه‌ پیروز گشته‌اند.

تهاجم‌ فرهنگی، معلول‌ عدم‌ رشد فکری‌ و روحی‌ انسان‌هاست‌ و آن‌ را دوپایه‌ است: یکی‌ تحقیر فرهنگ‌ خودی، دیگری‌ تکبیر فرهنگ‌ بیگانه. تا مردمی‌ به‌ پستی‌ و بی‌هویتی‌ و احساس‌ حقارت‌ در خود نرسند، شیفته‌ و شیدای‌ فرهنگ‌ بیگانه‌ نگردند. جامعه‌ای‌ که‌ از سرمایه‌های‌ ماد‌ی‌ و معنوی‌ خویش‌ بی‌خبر بوده‌ و قدر و قیمت‌ نعمت‌های‌ خود را نداند، گوهرهای‌ گران‌ بهای‌ خود را به‌ ثمن‌ بخس‌ بفروشد و کالای‌ بی‌ارزش‌ بیگانه‌ را با التماس‌ ومنت‌ به‌ قیمت‌ گزاف‌ بخرد.

در اثر تهاجم‌ فرهنگی‌ است‌ که‌ هنوز هم‌ خودباختگی‌ نسبت‌ به‌ بیگانگان‌ در زوایای‌ فکر و عمل‌ و تصمیم‌ برخی‌ افراد جامعه‌ نهفته‌ است. هنوز هم‌ مدل‌های‌ دنیای‌ کفر و الحاد مورد استقبال‌ قرار گرفته، دنیایی‌ که‌ جایزه‌ ادبی‌ را به‌ بی‌ادب‌ترین‌ افراد می‌دهد، دنیایی‌ که‌ دانش‌آموزان‌ فعال‌ را از حضور در المپیاد فیزیک‌ به‌ جرم‌ مسلمانی‌ محروم‌ می‌دارد.

اشتباه‌ ماست‌ که‌ سرنوشت‌ خود را به‌ این‌ معیارها گره‌ زنیم، و ماسک‌ حقوق‌ بشر و نقاب‌ دموکراسی‌ و رنگ‌ و لعاب‌ آزادگی‌ آنها را نشناسیم. در نظام‌ بین‌ المللی‌ ایشان‌ جز کبر و غرور و قساوت‌ و خودپرستی‌ چیز دیگری‌ نیست. بر مسلمانان‌ است‌ که‌ با تشکیل‌ نظام‌ بین‌المللی‌ اسلامی‌ هرچه‌ سریعتر از حقوق‌ بشر و دموکراسی‌ و آزادگی‌ ایشان‌ اجتناب‌ نموده، بدانند که‌ از نظر اسلام‌ تکیه‌ جز بر خدا و خویشتن، کفر است.

در اثر این‌ تهاجم‌ فرهنگی، اتحاد مسلمین‌ از هم‌ گسیخته‌ است. باید با حفظ‌ اتحاد و اتفاق، در تعلیم‌ و تعلم‌ بکوشیم‌ و شیفته‌ و شیدای‌ فرهنگ‌ بیگانگان‌ نگردیم. در این‌ مقام‌ است‌ که‌ دانشمندان‌ و عارفانی‌ به‌ وجود آمده، در کمترین‌ زمان‌ بزرگترین‌ چهره‌های‌ مکاتب‌ ایشان‌ را تحت‌ الشعاع‌ خویش‌ قرار می‌دهند.

در عصر حاضر قاموس‌ علوم، هزاران‌ نکته‌ حِکمی‌ بر جامعه‌ بشریت‌ عرضه‌ داشته‌ و تعداد نویسندگان‌ و علما چندین‌ برابر اعصار گذشته‌ است، لکن‌ امروزه‌ بدبختی‌ بیش‌ از پیش‌ مردم‌ را احاطه‌ کرده، زیرا میان‌ علم‌ و عمل‌ فرسنگ‌ها فاصله‌ است.

امروز دنیا در آتش‌ بی‌دینی‌ شعله‌ور شده‌ نمی‌توان‌ از اسلام‌ حقیقی‌ دم‌ زد، و به‌ علت‌ مسدود شدن‌ راه‌های‌ تعلیم‌ و تربیت، نمی‌توان‌ در اکثر ممالک‌ رسالت‌ حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) را ابلاغ‌ و اجرا نمود. در چنین‌ شرایط‌ آیا وظیفه‌ سکوت‌ است؟! آیا این‌ است‌ معنی‌ «اَ‌لا‌ ِس‌لامُ‌ هُوَ‌ التَّسلیمُ» و «اَ‌لا‌ ِس‌لامُ‌ هُوَ‌ العَمَلُ»؟!

مسؤ‌ولیت‌ و وظیفه‌ عظیم‌ رهروان‌ حقیقی‌ است‌ که‌ علاوه‌ بر علم‌ و عمل‌ به‌ حد کمال، عده‌ کثیری‌ از جوانان‌ را نه‌ تنها در این‌ مرز و بوم، که‌ در سطح‌ جهانی‌ هدایت‌ نمایند که‌ فردا در پیشگاه‌ الهی‌ آنان‌ را عذری‌ نباشد.

البته‌ کسی‌ که‌ خود را آماده‌ تعلیم‌ و تربیت‌ الهی‌ نموده‌ باید متحمل‌ ریاضات، مجاهدات، شداید و مشقات، ملامت‌ها و تهمت‌ها گردد؛ همه‌ اینها را به‌ جان‌ خرد و یقین‌ بداند که‌ هیچ‌ یک‌ از این‌ حق‌ شکنی‌ها دامن‌ مردان‌ الهی‌ را آلوده‌ نسازد و پای‌ عزم‌ و اراده‌ الهی‌طالبین‌ حقیقی‌ را سست‌ نکند.

سالکین‌ الهی‌ باید دریابند که‌ این‌ تلاش‌ و جنبش‌ به‌ وجود آمده‌ از کرانه‌ای‌ مختلف، گرچه‌ به‌ نوبت‌ خود قابل‌ تقدیر می‌باشد، ولی‌ هنوز بسیار اندک‌ و قلیل‌ است. باید این‌ جنبش‌ها وسیع‌تر و به‌ هم‌ فشرده‌ گردد تا با ایجاد موجی‌ بزرگ، تحول‌ عظیمی‌ به‌ راه‌ اندازد. البته‌ باید بهوش‌ بود که‌ در قبال‌ آن، دشمنان‌ و شیاطین‌ در کمین‌اند و از پا ننشسته‌اند.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.