تجلی اخلاص درهماهنگی قوا 2008/12/01

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد دوم

تجلی‌ اخلاص‌ در هماهنگی‌ قوا

در بین‌ اشیاء ظاهری‌ و باطنی، بعضی‌ قابل‌ تجزیه‌اند و برخی‌ غیرقابل‌ تجزیه. حیات‌ آدمی‌ حقیقتی‌ است‌ تجزیه‌ نشدنی‌ که‌ ابعاد متنوع‌ آن، مانند واحدهای‌ متشکل‌ در یک‌ مجموعه‌ پیوسته‌ و مرتبط‌ در یکدیگر مؤ‌ثرند. نیروی‌ مهم‌ و حیاتی‌ تعقل‌ نیز از این‌ اصل‌ جدا نیست‌ و لذا بدون‌ هماهنگی‌ با ابعاد درونی‌ انسان، ناقص‌ بوده‌ پاسخگوی‌ مقاصد مورد انتظار از تعقل‌ نخواهد بود. استماع‌ پاسخ‌ حقیقی‌ از زبان‌ عقل‌ منوط‌ به‌ هماهنگی‌ آن‌ با نیروهای‌ دیگر است.

اراده، این‌ نیروی‌ اصیل‌ حیات‌ آدمی‌ نیز بدون‌ اندیشه‌های‌ واقع‌ بینانه، منتج‌ نتایج‌ منطقی‌ نخواهد بود، بلکه‌ بسان‌ حرکت‌ ماشین‌ بدون‌ هدایت‌ کننده‌ای‌ است‌ در پرتگاه‌ و سراشیبی، که‌ موجودیت‌ آدمی‌ را به‌ دره‌های‌ هولناک‌ نابودی‌ سقوط‌ می‌دهد.

بنابراین‌ هماهنگی‌ بین‌ تعقل‌ و اراده‌ و سایر نیروها ضروری‌ است، تا آنجا که‌ ظهور صفات‌ حمیده‌ به‌ سبب‌ ارتباط‌ و هماهنگی‌ این‌ نیروها است‌ و صفات‌ رذیله، معلول‌ عدم‌ ارتباط‌ آنها.

سالک‌ باید آگاه‌ باشد که‌ عمر خود را با مرور زمان‌ قطعه‌ قطعه‌ نکرده‌ و هریک‌ را به‌ برهه‌ای‌ از زمان‌ نسپارد، بلکه‌ با استمداد از خدا مراتب‌ بصیرت‌ خود را به‌ حد‌ اعلی‌ رساند. او باید در پیشگاه‌ الهی‌ عهد کند که‌ بدون‌ ارتباط‌ و هماهنگی‌ با نیروهای‌ دیگر وجودیش، هیچ‌گاه‌ اراده‌ و تعقلی‌ ننماید، چراکه‌ در آن‌ صورت، حصول‌ معنی‌ یا تجلی‌ آن‌ محال‌ است.

آری‌ هرگز معنی‌ با ریاکاری، ظاهر سازی، خودبینی‌ و خودپرستی‌ نمی‌سازد و هر قیافه‌ای‌ که‌ این‌ اشکال‌ را به‌ خود گیرد، به‌ زودی‌ مقاومت‌ خود را در برابر آگاهی‌ها و واقع‌ بینی‌های‌ مردم‌ از دست‌ داده‌ و واقعیات‌ پشت‌ پرده‌ آشکار خواهد گشت. «ثَوبُ‌ الرٍّیأِ‌ یَشِفُّ‌ عَما تَحتَهُ‌ وَ‌ اِذ‌ا تَلبَسُ‌ بِهِ‌ فَاِنَّکَ‌ عارٌ‌ »: لباس‌ ریا، لباسی‌ است‌ شفاف‌ که‌ زیر خود را نشان‌ می‌دهد، اگر تو آن‌ را پوشی‌ قطعاً‌ برهنه‌ و عریانی. سرانجام‌ ریاکاران‌ آبروی‌ خود ببرند، آنان‌ بیش‌ از آن‌ که‌ دیگران‌ را بفریبند، خود را فریب‌ داده‌ دست‌ به‌ یک‌ خودکشی‌ تدریجی‌ روحی‌ زده‌اند.

از عدم‌ ارتباط‌ و هماهنگی‌ این‌ نیروهاست‌ که‌ برخی‌ دنیا را مطلوب‌ مطلق‌ می‌دانند، غافل‌ از این‌ که‌ دنیا همچو سایه‌ گسترده‌ای‌ است‌ که‌ به‌ سرعت‌ برچیده‌ شده‌ دیگر چیزی‌ از آن‌ مشهود نباشد. البته‌ این‌ نه‌ به‌ معنای‌ بی‌اعتنایی‌ به‌ زندگی‌ دنیوی، که‌ قرار دادن‌ آن‌ در مسیر زندگی‌ اخروی‌ و برخورداری‌ از اصالتی‌ است‌ که‌ ابدیت‌ محصول‌ آن‌ است.

پهنه‌ طبیعت‌ با تمام‌ خارستان‌ها و سنگلاخ‌های‌ بسیار خشن، می‌تواند در اثر تابش‌ اشعه‌روح، شفاف‌ گشته‌ ماورای‌ خود را نشان‌ دهد، آنگاه‌ از طبیعت‌ آن‌ بینی‌ که‌ ندیده‌ بودی. در این‌ مقام‌ است‌ که‌ آهنگ‌ نت‌های‌ طبیعت‌ را می‌شنوی، ولی‌ با گوش‌ شنوای‌ عقل‌ سلیم‌ و وجدان، نه‌ با این‌ گوش‌ مادی‌ که‌ به‌ وسیله‌ بی‌بند و باری‌ در اشباع‌ شهوات، و عشق‌ به‌ مقام‌ و شهرت‌ و خودپرستی، حساسیت‌ و شنوایی‌ خود را از دست‌ داده‌است.

خوشا به‌ حال‌ مردانی‌ که‌ ارتباط‌ و هماهنگی‌ ابعاد حیات‌ آنها در حد اعلی‌ است، آنان‌ مسلماً‌ این‌ نت‌های‌ طبیعت‌ را در حد اعلی‌ می‌شنوند. نتیجه‌ این‌ انجذاب‌ خالصانه، استقامت‌ است. در این‌ مقام‌ است‌ که‌ دیگر هوی‌ و هوس، معبود انسان‌ نبوده‌ تاریکی‌ها مبدل‌ به‌ روشنائی‌ها گشته، موجودیت‌ او مغلوب‌ دشمنان‌ ظاهری‌ و باطنی‌ نشود. در این‌ مقام‌ است‌ که‌ اسرار الهی‌ در او متجلی‌ گردد، چنان‌ که‌ در حدیث‌ قدسی‌ آمده‌ «اَ‌لا‌ ِخ‌لاصُ‌ سِرُّ‌ مِن‌ اَسر‌اری‌ اِستَودَ‌عتُهُ‌ قَلبَ‌ مَن‌ اَحبَبتُ‌ مِن‌ عِبادی»: اخلاص‌ سر‌ی‌ است‌ از اسرار من، آن‌ را در قلب‌ بنده‌ای‌ به‌ ودیعت‌ می‌نهم‌ که‌ دوستش‌ دارم. آری‌ صاحبان‌ اخلاص، دارای‌ سر‌ خدایند و نور الهی‌ در دل‌ آنان‌ متجلی‌ است. چنین‌ اخلاص‌ فراتر از معنای‌ ساده‌ و متداول‌ آن، معلول‌ فعالیت‌ والای‌ روح، به‌ سبب‌ درگذشتن‌ از امیال‌ نفسانی‌ است. این‌ اخلاص‌ از آن‌ کسانی‌ است‌ که‌ نیروها و ابعاد اصیل‌ حیاتی‌ آنها همیشه‌ در ارتباط‌ باهم‌ و هماهنگ‌اند؛ اخلاص‌ حقیقی‌ از آن‌ اهل‌ تعلیم‌ و تربیت‌ است.

اخلاص‌ به‌ معنی‌ عالیه‌ آن‌ که‌ در اولیأ الهی‌ متجلی‌ است، مستلزم‌ عنایت‌ ربانی‌ است. خداوند تبارک‌ و تعالی‌ هرکه‌ را اخلاص‌ عنایت‌ فرمود، تعلیمش‌ هم‌ داد «وَ‌اتَّقُوا اللهَ‌ وَ‌ یُعَلٍّمُکُمُ‌ اللهُ». بنابراین‌ اخلاص‌ یگانه‌ عامل‌ لایروبی‌ چشمه‌ سارهای‌ درونی‌ است‌ که‌ با پاک‌ شدن‌ آنها، انبوه‌ معرفت‌های‌ ناب‌ در درون‌ انسان‌ متجلی‌ می‌گردد. اخلاص، آن‌ روح‌ قدسی‌ است‌ که‌ انسان‌ را از قهر طبیعت‌ و فراز و نشیب‌های‌ دنیا و رویدادهای‌ متنو‌ع‌ و حوادث‌ ناگوار می‌رهاند.

بزرگان‌ چنین‌ فرموده‌اند: بترسید و اجتناب‌ ورزید از کسانی‌ که‌ ابعاد روحانی‌ ایشان‌ با یکدیگر هماهنگی‌ و ارتباط‌ ندارد. قسمی‌ از ایشان‌ مردمانی‌ هستند که‌ تمام‌ انرژی‌های‌ مغزی‌ و روانی‌ خود را در راه‌ سود دیگران‌ به‌ کار می‌اندازند، بدون‌ آن‌ که‌ خود از آن‌ سودی‌ برند. چنین‌ فعالیت‌ معلول‌ تفکر الهی‌ و اخلاص‌ نیست. خدمت‌ و فداکاری‌ برای‌ اهل‌ هوی‌ و هوس‌ که‌ سبب‌ طغیان‌ آنان‌ می‌گردد، امری‌ غیر الهی‌ است. اما انسانی‌ که‌ در برابر جوامع‌ بشری‌ خود را متعهد الهی‌ می‌داند، از هیچ‌ گونه‌ خدمت‌ و فداکاری‌ دریغ‌ ننموده‌ در تبادل‌ آن، انتظار عوض‌ وبهایی‌ ندارد، زیرا خدمتی‌ که‌ با تعهد الهی‌ انجام‌ یابد فوق‌ مبادله‌ و بهاست.

اخلاص‌ در اندیشه‌ اگر به‌ کمال‌ رسد، واقعیات‌ را قابل‌ شهود سازد و از آمیختن‌ حق‌ به‌ باطل‌ جلوگیری‌ کرده، مراتب‌ بصیرت‌ انسان‌ را به‌ کمال‌ رساند. متأسفانه‌ نابینایان‌ که‌ اثری‌ از بصیرت‌ در آنها مشهود نیست، می‌خواهند بینایان‌ را معالجه‌ کنند، حتی‌ آنان‌ بینایی‌ بینایان‌ را بیماری‌ تلقی‌ کرده‌ برای‌ ایشان‌ دارو و درمان‌ تعیین‌ می‌کنند!

ای‌ سالکین‌ الهی‌ در اخلاص‌ بکوشید و بدانید زمانی‌ که‌ این‌ اخلاص‌ شما را عنایت‌ شود، در مقام‌ امتحان‌ قرار خواهید گرفت، البته‌ این‌ مقام‌ و منصب‌ را به‌ هرکسی‌ ندهند. باید در حد‌ اعلی‌ خود را برای‌ امتحان‌ آماده‌ کنید و در آن‌ مقام‌ هم‌ خود را به‌ خدا بسپارید.

حضرت‌ مولی‌الموالی‌ به‌ خدای‌ خویش‌ چنین‌ عرض‌ می‌کند «شَهادَهً‌ مُمتَحَناً‌ اِخ‌لاصُها»: با اخلاصی‌ امتحان‌ شده‌ به‌ خدا شهادت‌ می‌دهم. سالک‌ الهی، طالب‌ چنین‌ اخلاصی‌ است‌ ولی‌ در قبال‌ این‌ درخواست، با کمی‌ تفکر این‌ ندا به‌ گوش‌ دل‌ رسد که: ای‌ بنده‌ اگر طالب‌ چنان‌ اخلاصی، از حوض‌ محدود طبیعت‌ بیرون‌ آی.

اگر انسان‌ از حوض‌ محدود طبیعت‌ به‌ در آید و پا به‌ اقیانوس‌ لایتناهی‌ بعد روحانی‌ گذارد، دریابد که‌ ورود بدان‌ نه‌ تنها سبب‌ خشکیدن‌ آن‌ حوض‌ نگردد، که‌ او را به‌ اقیانوس‌ لایتناهی‌ بعد روحانی‌ پیوستگی‌ داده‌ و در مسیر «اِنا لِلهِ‌ وَ‌ اِنا اِلَیهِ‌ ر‌اجِعُونَ» حرکت‌ دهد. چنین‌ انسانی‌ قابل‌ انحراف‌ نیست، چه‌ بر طبق‌ آیه‌ صریح‌ قرآن، مخلَصین‌ را نمی‌توانند مغلوب‌ کنند و شستشوی‌ مغزی‌ بدهند.

طالب‌ حق‌ اگر به‌ عهد خود وفا کند، چشمه‌ سارهای‌ درونی‌ به‌ مفاد آیه‌ کریمه‌ «وَ‌ عَلَّمَ‌ آدَمَ‌ الا‌ َسمأَ‌ کُلَّها» که‌ منابع‌ علم‌ خداست، لایروبی‌ شده‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ درد و درمان‌ زندگی‌ را به‌ او روشن‌ خواهد فرمود «دَو‌ائُکَ‌ مِنکَ‌ وَ‌ لا‌ تَشعُرُ‌ وَ‌ د‌ائُکَ‌ مِنکَ‌ وَ‌ لا‌ تَبصُرُ»: دوای‌ درد تو از توست‌ ولی‌ نمی‌فهمی، و درد تو از توست‌ ولی‌ نمی‌بینی.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.