ارادت و تعهد برین 2008/11/15

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد دوم

ارادت‌ و تعهد برین‌

منشأ حقیقی‌ ارادت‌ سالک، معرفت‌ به‌ حق‌ و عهد و پیمان‌ با اوست، و این‌ مستند به‌ طبیعت‌ سودجوی‌ آدمی‌ نیست. ادراک‌ و معرفت‌ به‌ تعهد الهی، عالیترین‌ ادراکات‌ و والاترین‌ معرفت‌هاست‌ و از جمله‌ معانی‌ آن، طلب‌ است‌ که‌ انسان‌ متعهد از عالم‌ ارادت‌ به‌ هوای‌ طلب‌ پرواز کند. حضرات‌ انبیأ و اوصیأ و اولیأ و بزرگان، این‌ نور الهی‌ را بدون‌ انگیزه‌ سود و زیان‌ در درون‌ خود یافتند و با خدای‌ خویش‌ عهد و پیمان‌ بستند و در حد اعلی‌ به‌ عهد الهی‌ وفا نمودند. این‌ ارادتمندان‌ دولت‌ حقند که‌ توانستند وارد میادین‌ مسابقات‌ الهی‌ گردند.

قرآن‌ مجید در موارد بسیار انسان‌ها را به‌ مسابقات‌ الهی‌ تشویق‌ و ترغیب‌ می‌فرماید «سابِقُوا اِلی‌ مَغفِرَهٍ‌ مِن‌ رَبٍّکُم». این‌ سبقت‌ به‌ آمرزش‌ است‌ نه‌ سبقت‌ برای‌ انحصار قدرت‌ یا در میدان‌ خونریزی‌ و تنازع‌ در بقأ. سبقت‌ در گرایش‌ به‌ خداست‌ نه‌ سبقت‌ برای‌ برچیدن‌ بساط‌ فضیلت‌ و شرافت‌ و تقوی‌ «اُولئِکَ‌ یُسارِ‌عُونَ‌ فِی‌ الخَیر‌اتِ‌ وَ‌ هُم‌ لَها سابِقُونَ»: آنانند که‌ در انجام‌ امور خیر شرکت‌ کنند و به‌ آن‌ سبقت‌ جویند.

موفقیت‌ در این‌ امر کسی‌ را سزد که‌ پیش‌ از رسیدن‌ ساعت‌ مقرره، به‌ تطهیر درون‌ خود پردازد و قبل‌ از روز مشاهده‌ اعمال، خویشتن‌ را از ورطه‌ هلاکت‌ نجات‌ دهد، در نتیجه‌ آدرس‌ منزلگه‌ حقیقت‌ را یافته‌ و جان‌ خود را بدان‌ دیار رهسپار نماید. این‌ سالک‌ می‌تواند مانند محبوبین‌ الهی‌ چهره‌ آیاتی‌ کاینات‌ را مشاهده‌ و ادراک‌ کند و معنی‌ الهیه‌ این‌ را دریابد که‌ «وَ‌ فی‌ کُلٍّ‌ شَیءٍ‌ لَهُ‌ آیَهٌ‌ تَدُلُّ‌ عَلی‌ اَنَّهُ‌ و‌احِدٌ»: در هر چیز خدا را آیتی‌ است‌ که‌ دال‌ بر وحدانیت‌ اوست.

البته‌ چنین‌ تحلیلی‌ هر کسی‌ را نسزد که‌ در هر شرایط‌ ذهنی، توان‌ مشاهده‌ چهره‌ آیاتی‌ کاینات‌ را بیابد، لذا قرآن‌ مجید آن‌ را برای‌ عقلا و خردمندان‌ مطرح‌ می‌نماید «اِنَّ‌ فی‌ خَلقِ‌ السَّمو‌اتِ‌ وَ‌الا‌ َرضِ‌ وَ‌اختِ‌لافِ‌ اللَّیلِ‌ وَ‌ النَّهارِ‌ لاَ‌ َّیاتٍ‌ لاُِولِی‌ الا‌ َلبابِ».

نگرش‌ و ترکیبی‌ که‌ چهره‌ آیاتی‌ جهان‌ عینی‌ را روشن‌تر می‌سازد، عبارت‌ است‌ از برقرار نمودن‌ ارتباط‌ میان‌ فهم‌ ناب‌ و جهان‌ عینی. فهم‌ ناب‌ وقتی‌ در مغز انسان‌ به‌ وجود آید که‌ از تنگنای‌ تأثیر و تأثرات‌ طبیعی‌ محض‌ خارج‌ شده‌ در عالم‌ والا قرار گیرد، و جریان‌ اصلی‌ این‌ چشمه‌ سار را از منبع‌ حقیقی‌ آن‌ دریابد.

اما بدون‌ تعهد برین‌ و تحقق‌ فهم‌ ناب، وجود کارگاه‌ بزرگ‌ دنیا برای‌ انسان‌ جز تماشاگه‌ مجهولات‌ و مبهمات‌ نیست‌ و هر آنچه‌ از این‌ کتاب‌ و کارگاه‌ بزرگ‌ فرا گرفته، تنها کلماتی‌ است‌ از چند سطر محدود و ابهام‌انگیز.

نتیجه‌ این‌ آگاهی‌ والا و تعهد برین، برچیده‌ شدن‌ بساط‌ گسترده‌ رنگارنگ‌ دروغ‌ و حیله‌گری‌ و رخت‌ بربستن‌ تکاثرطلبی‌ و دنیا پرستی‌ در اشکال‌ مختلف‌ آن، و متقابلاً‌ برخورداری‌ از زیبائی‌های‌ حقیقی‌ است.

طالب‌ الهی‌ برای‌ تصفیه‌ و پاکسازی‌ درون‌ خود به‌ تعهد الهی‌ نیازمند است. باید از هوی‌های‌ نفسانی‌ بگذرد و با تطهیر درون‌ خود از آلودگی‌ها، توفیق‌ وصول‌ به‌ معرفت‌های‌ والا را بیابد. کسانی‌ که‌ توانایی‌ تصفیه‌های‌ درونی‌ را ندارند – که‌ البته‌ این‌ اد‌عا با وجود عقل‌ و وجدان‌ و امکان‌ تعلیم‌ و تربیت‌ و تعالیم‌ عالیه‌ پذیرفته‌ نیست‌ – باید با کوشش‌ در کسب‌ علم‌ وفراگیری‌ تعالیم‌ عالیه، خویشتن‌ را از ورطه‌ هلاکت‌ نجات‌ دهند، و یا به‌ جای‌ انکار حقایق، راه‌ خود را در پیش‌ گیرند، چنان‌ که‌ فرموده‌اند «اِذ‌ا لَم‌ تَستَطِع‌ اَمراً‌ فَدَ‌عهُ‌ وَ‌ جاوَزهُ‌ اِلی‌ ما تَستَطِعهُ»: وقتی‌ انجام‌ امری‌ خارج‌ از طاقت‌ تو است، آن‌ را رها کن‌ و به‌ سوی‌ آنچه‌ در استطاعت‌ تو است‌ حرکت‌ نما.

ما در اقیانوس‌ هستی‌ مانند کشتی‌ نشینانیم، که‌ کشتی‌ آن‌ را دو حرکت‌ اصلی‌ است:

اول‌ – حرکتی‌ است‌ به‌ سوی‌ ساحل‌ با اراده‌ کشتیبان‌ ازلی. این‌ حرکتی‌ است‌ عمومی‌ و تکوینی‌ که‌ تحت‌ سلطه‌ خداوندی‌ همه‌ کاینات‌ را از ذره‌ ناچیز تا کیهان‌ بزرگ‌ شامل‌ است. نه‌ سکون‌ و توقفی‌ بر این‌ کشتی‌ راه‌ یابد و نه‌ نیرو و مقاومتی‌ توان‌ جلوگیری‌ از حرکت‌ آن‌ را به‌ سوی‌ منزلگه‌ نهایی‌ دارد.

دوم‌ – حرکتی‌ است‌ اختیاری‌ به‌ اراده‌ کشتی‌ نشینان. کشتیبان‌ آگاه‌ به‌ طول‌ سفر و نیازهای‌ سرنشینان، قوانین‌ و دستوراتی‌ صادر نموده‌ که‌ بهره‌ برداری‌ از آن‌ بستگی‌ به‌ مراتب‌ تعقل‌ و تفکر و عمل‌ هرکس‌ دارد. طالب‌ کمال‌ باید این‌ دستورات‌ و قوانین‌ را به‌ کار بندد و بداند که‌ اندک‌ مسامحه‌ موجب‌ سقوط‌ گردد.

آرمان‌های‌ مربوط‌ به‌ در و دیوار و تزیینات‌ کشتی، توشه‌ای‌ برای‌ ساحل‌ این‌ اقیانوس‌ که‌ پیشگاه‌ ربوبی‌ است، نباشد. پیشگاه‌ ربوبی‌ جایگاه‌ باز شدن‌ سطوح‌ شخصیت‌ انسانی‌ است‌ که‌ آنها را در حیات‌ خود ساخته‌ و پرداخته‌ است. زیبائی‌های‌ مربوط‌ به‌ در و دیوار و تجملات‌ کشتی‌ که‌ پس‌ از پیاده‌ شدن‌ از آن، هرگز روی‌ آن‌ را نبیند به‌ چه‌ کار آید؟ همه‌ عوامل‌ جذاب‌ مذکور پس‌ از پشت‌ سر گذاشتن‌ آن‌ها، جز نمایش‌ اسباب‌ بازی‌ کودکان‌ نیست.

پس‌ تا فرصت‌ باقی‌ است‌ به‌ تعهد الهی‌ خود وفا نمائیم، تا شایستگی‌ ورود به‌ محفل‌ جمال‌ ازلی‌ را بیابیم. کسانی‌ به‌ عهد و پیمان‌ خود وفادار شدند و به‌ ارادت‌ حق‌ پیوستند که‌ از هوی‌ و هوس‌ گذشتند، زیرا برای‌ شخصیت‌ کمال‌ جوی‌ انسان‌ چیزی‌ خطرناک‌تر از آن‌ نیست، از اینرو حضرت‌ امیرالمؤ‌منین‌ (ع) می‌فرماید «اِنَّ‌ اَخوَفَ‌ ما اَخافُ‌ عَلَیکُم‌ اِثنانِ: اِتٍّباعُ‌ الهَوی‌ وَ‌ طُولُ‌ الا‌ َمَلِ»: وحشتناک‌ترین‌ ترس‌ من‌ به‌ شما دوچیز است: پیروی‌ از هوای‌ نفس‌ و طول‌ آرزو.

چه‌ تفاوتی‌ است‌ بین‌ حیوان‌ فاقد عقل‌ و وجدان‌ با انسانی‌ که‌ آنها را داراست‌ لکن‌ به‌ کار نمی‌بندد؟ انسان‌ وقتی‌ توانایی‌ عبور از مرز حیوانیت‌ و ورود به‌ قلمرو انسانیت‌ یابد که‌ از پیروی‌ هوای‌ نفس‌ اجتناب‌ ورزد و نیروهای‌ باطنی‌ خویش‌ را به‌ کمال‌ شکوفایی‌ رساند.

قرن‌هاست‌ که‌ بشر هزاران‌ کتاب‌ برای‌ اصلاح‌ خود تألیف‌ کرده‌ و آیات‌ قرآن‌ و کلام‌سفرأ الهی‌ را در آن‌ به‌ نگارش‌ آورده، ولی‌ بسیاری‌ از ایشان‌ هنوز نتوانسته‌ پاسخی‌ برای‌ تبهکاری‌های‌ خویش‌ بیابد. دردی‌ را درمان‌ نکرده‌ بر مراتب‌ آلام‌ جوامع‌ بشری‌ می‌افزاید؛ یک‌ تاریکی‌ را برطرف‌ نکرده، ظلماتی‌ بر مغز و روان‌ انسان‌ها می‌افزاید!

متعهدین‌ الهی‌ همواره‌ حامی‌ حقند و با باطل‌ در ستیزند. حق‌ به‌ یک‌ معنی، نظم‌ بنیادین‌ زندگی‌ انسان‌ در دو قلمر فرد و اجتماع‌ است. گرچه‌ بر هم‌ زدن‌ این‌ نظم‌ بنیادین‌ با فریفتن‌ خود به‌ صور مختلف‌ ظاهراً‌ امکان‌پذیر است، اما این‌ امر نه‌ ضرری‌ به‌ حق‌ رساند و نه‌ باطل‌ را عامل‌ نظم‌ سازد. حق‌ همیشه‌ حق‌ است‌ و باطل‌ همواره‌ باطل‌ بوده، گرچه‌ گاهی‌ جولانگاه‌ امیال‌ و خودخواهی‌ها گردد، اما چنان‌ که‌ حضرت‌ امیرالمؤ‌منین‌ (ع) فرموده‌ باز هم‌ دولت‌ از آنِ‌ حق‌ است.

گروهی‌ حق‌ و باطل‌ را دو مفهوم‌ اعتباری‌ و ساختگی‌ پندارند و اصالت‌ را به‌ خوردن‌ و آشامیدن‌ و غوطه‌ورشدن‌ در شهوات‌ دهند. آنان‌ یا معنی‌ حق‌ و باطل‌ را نمی‌دانند، یا نتوانسته‌اند درباره‌ شخصیت‌ انسانی‌ تفکری‌ کنند.

گروهی‌ دیگر که‌ تا حد‌ی‌ از اصطلاحات‌ علمی‌ و فلسفی‌ بهره‌ای‌ گرفته‌اند، نسبی‌ بودن‌ مصادیق‌ حق‌ و باطل‌ را دلیل‌ عدم‌ اصالت‌ آن‌ دو پنداشته‌اند، غافل‌ از این‌ که‌ تغیر و تبدل‌ مصادیق، آسیبی‌ بر اصالت‌ حق‌ نزند. هویت‌ این‌ دو که‌ حق، نظم‌ بنیادین‌ زندگی‌ است‌ و باطل‌ تباه‌ کننده‌ آن، خلل‌ناپذیر بوده‌ همواره‌ برای‌ انسان‌ مطرح‌ خواهد بود. سالک‌ طریق‌ حق‌ باید در تزکیه‌ نفس‌ بکوشد و به‌ این‌ وسیله‌ آئینه‌ دل‌ را برای‌ تشخیص‌ حق‌ و باطل‌ و طرفداری‌ از حق‌ و مبارزه‌ با باطل، شفاف‌تر سازد. او باید بداند که‌ آئینه‌ دل، ماورای‌ آئینه‌ ذهنی‌ و آئینه‌ ظاهری‌ است.

انعکاس‌ صور پدیده‌ها در ذهن‌ مانند انعکاس‌ صور در آئینه‌ نیست‌ که‌ به‌ محض‌ قطع‌ ارتباط، انعکاس‌ از بین‌ رود. صور و پدیده‌های‌ ذهنی‌ حاصله‌ از ارتباط‌ عینی، پس‌ از قطع‌ ارتباط‌ در ذهن‌ باقی‌ است. اگرچه‌ گاهی‌ تغییرات‌ درونی‌ و دگرگونی‌ موضع‌گیری‌ها سبب‌ تغییرات‌ صور ذهنی‌ می‌گردد، تا آنجا که‌ تا حد‌ دور نمایی‌ تقلیل‌ یافته‌ و گاه‌ به‌ زوال‌ صورت‌ منتهی‌ شود، اما به‌ نسبت‌ توجه‌ و اهمیت‌ بیشتر به‌ موضوع، دوام‌ و ثبات‌ آن‌ نیز افزون‌تر گردد. این‌ قانون‌ در حفظ‌ صور و سایر موضوعات‌ و قضایا در حافظه، کلیت‌ دارد.

آری‌ انسان‌ را آئینه‌ای‌ است‌ که‌ در صورت‌ حفظ‌ شفافیت‌ آن‌ از گرد و غبار معاصی‌ و با تعهد الهی، انعکاس‌ کمال‌ جمال‌ ازلی‌ در آن‌ نمایان‌ شود و اگر به‌ مقام‌ جذبه‌ و اوج‌ آن‌ رسد،انعکاس‌ رود و جمال‌ آید و نور «اَوفُوا بِعَهدی‌ اُوفِ‌ بِعَهدِکُم» متجلی‌ گردد.

از جمله‌ مختصات‌ بارز تعهد برین، خلوص‌ و صمیمیت‌ با خویشتن‌ است‌ تا انسان‌ به‌ هر مقامی‌ رسد خود را نفریبد. اگر انسان‌ دارای‌ نبوغ‌ باشد مانند نبوغ‌ علمی، صنعتی، قضایی، سیاسی‌ و هنری‌ و بیگانه‌ از خویشتن‌ نباشد، این‌ امتیاز را با تعهد برین‌ از سوداگری‌ پست‌ بالا برده‌ در خیر و صلاح‌ انسان‌ها به‌ کار می‌اندازد.

بر اساس‌ تعهد برین، وقتی‌ در سلسله‌ میلیاردها حوادث‌ این‌ امتیاز نصیب‌ کسی‌ گردید، باید آن‌ را در راه‌ خیر و صلاح‌ انسان‌ها به‌ کار برد. بر طبق‌ دستورات‌ حکیمانه‌ و شگفت‌انگیز اسلام، کسی‌ که‌ دارای‌ امتیازی‌ شد که‌ دیگران‌ به‌ آن‌ نیازمندند، او نمی‌تواند برای‌ امتیاز خویش‌ مزد و اجرتی‌ دریافت‌ کند، متکفل‌ معیشت‌ او بیت‌ المال‌ است؛ بدین‌ معنی‌ که‌ آدمی‌ این‌ امتیاز را از خدا می‌گیرد و محصول‌ آن‌ را از راه‌ انسان‌ها به‌ خدا تحویل‌ می‌دهد.

حیات‌ الهی‌ در پرتو تعهد الهی‌ است‌ و حاصل‌ آن، برخورداری‌ انسان‌ از علم‌ و عمل‌ الهی‌ و پیوند این‌ دو در حد‌ اعلی‌ است. بدین‌ معنی‌ که‌ هرچه‌ علم‌ عمیق‌تر و عمل‌ حکیمانه‌تر و پیوند علم‌ و عمل‌ ناگسستنی‌تر، حیات‌ الهی‌تر خواهد بود.

تحقق‌ هدف‌ وحی‌ الهی‌ یعنی‌ احیأ انسانیت، بدون‌ تعهد الهی‌ امکان‌پذیر نیست. از اینرو همه‌ انبیأ در ره‌ آورد خود اهتمام‌ فراوانی‌ نسبت‌ به‌ تعهد الهی‌ و سه‌ اصل‌ علم‌ و عمل‌ و پیوند آنها، مبذول‌ فرموده‌اند.

سالک‌ طریق‌ حق‌ باید در زندگی‌ خود الگو و اسوه‌ای‌ اختیار نماید که‌ عقاید خود را بر عقیده‌ او، اخلاق‌ خود را بر خلق‌ او، رفتار خود را بر کردار او منطبق‌ سازد. چون‌ حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) از لحاظ‌ علمی‌ و عملی‌ سرآمد همه‌ راهیان‌ به‌ سوی‌ حق‌ است، الگوی‌ همگان‌ خواهد شد و قلمرو قدوه‌ بودن‌ او همسان‌ منطقه‌ رسالتش‌ جهانی‌ خواهد بود.

خداوند متعال‌ آن‌ محبوب‌ الهی‌ را اول‌ به‌ کمالات‌ عالیه‌ متأدب‌ نمود، سپس‌ او را الگو و اسوه‌ انسان‌ها قرار داده‌ مردم‌ را به‌ اقتدأ او امر کرد. خدای‌ تبارک‌ و تعالی‌ این‌ حبیب‌ خود را با کمالات‌ عالیه‌ چنین‌ توصیه‌ فرمود «اِنَّکَ‌ لَعَلی‌ خُلُقٍ‌ عَظیمٍ». این‌ آیه‌ شریفه‌ پیش‌ از همه‌ آیات‌ مربوط‌ به‌ کمالات‌ او نازل‌ شده‌است. زیرا سیر طولی‌ بحث‌ در نظم‌ صناعی‌ آن، مستلزم‌ این‌ است‌ که‌ اول‌ اتصاف‌ به‌ کمال‌ حاصل‌ آید، سپس‌ خلق‌ عظیم‌ به‌ مقام‌ تحقق‌ رسد. بنابراین‌ چون‌ آن‌ بزرگوار دارای‌ خلق‌ عظیم‌ است، لذا تمام‌ سنت‌ و سیرت‌ و شؤ‌ون‌ زندگی‌ او اسوه‌ همگان‌ است.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.