ارادۀ قوی در پرتو واقع بینی 2008/11/09

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد دوم

اراده‌ قوی‌ در پرتو واقع‌بینی‌

یکی‌ از عوامل‌ مؤ‌ثر در ارادت‌ و همت‌ عالی، برخورداری‌ از حقایق‌ است‌ و این‌ بدون‌ حصول‌ حکمت‌ میسر نیست. حکمت، علم‌ به‌ حقایق‌ اشیأ است‌ کَما هُوَ‌ حَقُهُ. مراد از اشیأ همه‌ موجودات‌ است، چه‌ ناسوتی‌ باشد چه‌ ملکوتی‌ یا لاهوتی، ظاهری‌ باشد یا باطنی. در آیه‌ شریفه‌ «اَنَّ‌ اللهَ‌ بِکُلٍّ‌ شَیءٍ‌ عَلیمٌ» نیز مراد از شیء، کل‌ موجودات‌ است.

امر است‌ که‌ تا حد امکان‌ به‌ حقایق‌ اشیأ پی‌ ببریم. خداوند تبارک‌ و تعالی‌ به‌ کسانی‌ علم‌ حکمت‌ کرامت‌ فرموده‌ که‌ بهتر از دیگران‌ به‌ حقایق‌ اشیأ پی‌ برده‌ و آنها را شناخته‌اند. البته‌ لازمه‌ شناسایی‌ حقایق، ریاضات‌ و مجاهدات‌ و تحمل‌ مشقات‌ طاقت‌ فرساست. انتظار موفقیت‌ بدون‌ تحمل‌ زحمات‌ عمل‌ به‌ تکالیف، نوعی‌ خود فریبی‌ است، چه‌ موفقیت‌ با چنان‌ وضعی‌ محال‌ است.

شناخت‌ هر حقیقتی‌ معین‌ کننده‌ وظایف‌ و تکالیفی‌ است‌ که‌ سالک‌ باید طبق‌ قوانین‌ آن‌ رفتار نماید تا به‌ سعادت‌ جاودانی‌ برسد. ظاهراً‌ ممکن‌ است‌ طی‌ این‌ مراحل‌ به‌ سود و زیان‌ او منتهی‌ گردد، اما از نظر معنوی‌ همه‌ آن‌ سود است‌ و ضرر احتمالی‌ صرفاً‌ جنبه‌ جانی‌ و مالی‌دارد.

از وظایف‌ مهم‌ سالک‌ این‌ است‌ که‌ حقایق‌ و واقعیات‌ را چنان‌ که‌ هست‌ بشناسد، چه‌ به‌ سود او منتهی‌ شود چه‌ به‌ زیان، نه‌ این‌ که‌ با خودفریبی‌ چنان‌ تعبیر و تفسیر کند که‌ به‌ نفع‌ او منتهی‌ گردد. نظیر آن‌ که‌ امروزه‌ عده‌ کثیری‌ از کلام‌ مولای‌ متقیان‌ و بعضی‌ آیات‌ قرآن‌ که‌ ظاهراً‌ به‌ نفع‌ آنهاست‌ استقبال‌ نموده، به‌ ذکر و تفسیر آن‌ در مجالس‌ و محافل‌ خود می‌پردازند.

درک‌ و شناسایی‌ حقایق‌ نیازمند راهنما و ارشاد کننده‌ای‌ است‌ که‌ انسان‌ تعالیم‌ عالیه‌ را از او بیاموزد و خود را آماده‌ شناخت‌ راستین‌ نماید تا با واقع‌بینی، توان‌ رویارویی‌ با اوضاع‌ و واقعیات‌ را آنچنان‌ که‌ هست‌ بیابد.

فاسدین‌ و تبهکاران‌ با فریب‌ وجدان‌ و کور ساختن‌ دل‌ خود، گمان‌ می‌کنند که‌ عین‌ حقیقت‌ را یافته‌اند. اینان‌ غالباً‌ کسانی‌ هستند که‌ آمادگی‌ درک‌ حقایق‌ را ندارند، بلکه‌ متکی‌ به‌ پندار خود بوده‌ حاضر به‌ استفاده‌ از تعالیم‌ بزرگان‌ نیستند.

نگاهی‌ به‌ آیات‌ قرآن‌ و سرگذشت‌ سلاطین‌ و فرمانروایان‌ گذشته، به‌ وضوح‌ نمایانگر این‌ است‌ که‌ اکثریت‌ آنان‌ در اثر اتکأ به‌ عقل‌ و ادراک‌ خود به‌ مقام‌ مشورت‌ با افراد ذیصلاح‌ و اهل‌ آن‌ برنیامده، دست‌ به‌ اقدامات‌ شقاوت‌آمیز زده‌اند، در حالی‌ که‌ می‌توانستند با مشورت، به‌ وظایف‌ و تکالیف‌ خود آگاه‌ شده‌ و با عمل‌ به‌ آنها به‌ سعادت‌ جاودانی‌ نایل‌ آیند.

به‌ عنوان‌ مثال، با بمباران‌ اتمی‌ هیروشیما و ناکازاکی‌ در اوت‌ ۱۹۴۵ و کشته‌ شدن‌ هزاران‌ فرد بی‌گناه‌ و کودک‌ معصوم، فرمانده‌ این‌ عملیات‌ وحشیانه‌ با تنفر شدید جهانی‌ مواجه‌ شده‌ مورد ملامت‌ و سرزنش‌ صلح‌ دوستان‌ و بشرخواهان‌ قرار گرفت‌ و حیثیت‌ سیاسی‌ و جهانی‌ او متزلزل‌ شد، و او نه‌ به‌ عنوان‌ یک‌ سیاستمدار برجسته‌ که‌ فردی‌ دیوانه‌ و بی‌شرافت‌ معرفی‌ شد!

واقعاً‌ تحلیل‌ و ارزیابی‌ او از آن‌ کشتار بی‌سابقه‌ بشریت‌ چگونه‌ بود، و چسان‌ سعادت‌ خود و دیگران‌ را در آن‌ می‌دید؟! اگر او به‌ خود فریبی‌ نمی‌پرداخت‌ و در شناخت‌ حقیقی‌ واقعیات‌ و بررسی‌ امور با صاحبان‌ معرفت‌ به‌ مقام‌ مشورت‌ بر می‌آمد، این‌ لکه‌ ننگ‌ ابدی‌ بر دامن‌ او نمی‌نشست.

اما شیوه‌ پیشوایان‌ ما، شناسایی‌ واقعیات‌ و تفکر و سنجش‌ درباره‌ سود و زیان‌ هر امری‌ قبل‌ از اقدام‌ به‌ آن‌ و سپس‌ در مقام‌ مشورت‌ بر آمدن‌ با بزرگان‌ و اهلش‌ بوده‌است. حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) با آن‌ اشرفیت‌ و عظمت‌ و مقامات‌ خاص‌ الهیه، همیشه‌ به‌ مقام‌ مشورت‌برمی‌آمد و این‌ شیوه‌ را در همه‌ امور حتی‌ در مقام‌ جنگ‌ به‌ کار می‌بست. آن‌ بزرگوار در تمام‌ جنگ‌های‌ خود با مشرکین‌ و منافقین، عدالت‌ را به‌ حد کمال‌ رعایت‌ می‌نمود، چه‌ هدف‌ اصلی‌ آن‌ حضرت، بسط‌ عدالت‌ و فضیلت‌ بود.

آن‌ محبوب‌ الهی‌ همواره‌ با واقع‌بینی‌ کیفیت‌ و کمیت‌ قدرت‌ جبهه‌ مقابل‌ را ارزیابی‌ نموده‌ سپس‌ اقدام‌ به‌ نبرد الهی‌ می‌کرد. در اثنای‌ آن‌ نیز نیرو و قدرت‌ دشمن‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌داد؛ هیچ‌گاه‌ بدون‌ تفکر و تأمل‌ سخنی‌ بر زبان‌ نمی‌آورد.

مطالعه‌ و بررسی‌ کیفیت‌ جنگ‌های‌ آن‌ بزرگوار، الگویی‌ است‌ که‌ متصدیان‌ کشورهاباید از آن‌ درس‌ گیرند، که‌ در اینجا به‌ عنوان‌ نمونه‌ به‌ گوشه‌ای‌ از آن‌ اشاره‌ می‌شود:

در جنگ‌ بدر یکی‌ از سربازان‌ دشمن‌ را دستگیر کرده‌ پیش‌ آن‌ حضرت‌ آوردند. تعداد دشمنان‌ معلوم‌ نبود، لذا آن‌ بزرگوار از او سؤ‌ال‌ نمود که‌ قریش‌ روزی‌ چند شتر نحر می‌کنند. گفت‌ گاهی‌ نُه‌ شتر و گاهی‌ ده‌ تا. حضرت‌ فرمود: تعداد دشمن‌ حدود ۹۰۰ تا هزار نفر است، زیرا یک‌ شتر برای‌ صد نفر کافی‌ است…

حال‌ بنگریم‌ به‌ نحوه‌ عملکرد مسلمین‌ در جنگ‌ اعراب‌ و اسرائیل‌ که‌ در ششم‌ ژوئن‌ ۱۹۶۷، اعراب‌ با شکست‌ بزرگی‌ مواجه‌ شدند. علت‌ شکست، عدم‌ ارزیابی‌ دقیق‌ قبلی‌ نیروهای‌ دشمن‌ و کیفیت‌ قدرت‌ ظاهر و نیروی‌ پشت‌ سر آنها بود. آنان‌ به‌ جای‌ آشنایی‌ به‌ فنون‌ جنگی، مشغول‌ خواندن‌ حماسه‌ و سرود بودند! آنان‌ اگر با دقت‌ و واقع‌بینی‌ به‌ نبرد می‌پرداختند، با چنان‌ شکست‌ بزرگی‌ مواجه‌ نمی‌شدند که‌ حیثیت‌ ۶۰۰ میلیون‌ مسلمانِ‌ آن‌ روز، خدشه‌دار گردد.

به‌ هر حال، رهرو الهی‌ در هر پست‌ و مقامی‌ که‌ باشد، باید تنها به‌ عقل‌ خود متکی‌ نشده‌ از عقول‌ عالیه‌ استفاده‌ و از انتقادات‌ غیر مغرضانه‌ استقبال‌ نماید ولو از جانب‌ دشمن‌ باشد. او باید نقایص‌ و معایب‌ خود را در آئینه‌ افکار دیگران‌ ببیند. وظیفه‌ راهنمای‌ الهی‌ است‌ که‌ مراقب‌ حال‌ سالکین‌ باشد، و بر سالک‌ است‌ که‌ از انتقادات‌ الهی‌ ناراحت‌ نشده‌ بلکه‌ با جان‌ و دل‌ پذیرای‌ آن‌ شود، که‌ چنین‌ انتقادی‌ مقدمه‌ تکامل‌ است. حضرت‌ صادق‌ (ع) می‌فرماید: من‌ در میان‌ برادرانم‌ کسی‌ را بیشتر دوست‌ دارم‌ که‌ نواقص‌ مرا به‌ عنوان‌ ارمغان‌ به‌ من‌ ارائه‌ نماید. بنابراین‌ کسی‌ که‌ از انتقاد استقبال‌ نمی‌کند کامیاب‌ نمی‌گردد، او باید خود را بشکند نه‌ آئینه‌ را.

از جمله‌ دقایق‌ طریق‌ حق، اغلب‌ اوقات‌ مراعات‌ انعطاف‌ الهی‌ در جهت‌ تحقق‌ اهداف‌ است. البته‌ همان‌ طور که‌ بین‌ غبطه‌ و حسد فرق‌ است، باید بین‌ انعطاف‌ الهی‌ و تملق‌ نیز فرق‌نهاد. فرد متملق‌ و چاپلوس‌ با ماسک‌های‌ گوناگون‌ به‌ هر صورت‌ و رنگی‌ در می‌آید، او پای‌بند اصول‌ نبوده‌ هدف‌ رحمانی‌ ندارد و آماده‌است‌ تا برای‌ سود خود همه‌ اصول‌ را زیر پا گذارد. لکن‌ انسان‌ انعطاف‌پذیر و الهی، تا آنجا که‌ به‌ اصول‌ ضرری‌ نرسد، نرمش‌ نشان‌ داده‌ و بدون‌ کمترین‌ تملقی‌ به‌ سؤ‌الات‌ و انتقادات‌ پاسخ‌ مثبت‌ می‌دهد.

گاهی‌ حوادث‌ روزگار مانند طوفان‌های‌ سهمگین‌ به‌ اشجار حمله‌ می‌کند. اشجار سبز و خرم‌ در قبال‌ طوفان‌ به‌ چپ‌ و راست‌ خم‌ شده‌ به‌ جای‌ خود بر می‌گردند، بدون‌ این‌ که‌ به‌ اصل‌ و ریشه‌ آنها ضرری‌ وارد شود. اما درختان‌ خشک، به‌ جای‌ انعطاف‌ از خود صلابت‌ نشان‌ می‌دهند، ولی‌ با این‌ صلابت‌ و مقاومت‌ بی‌جا که‌ معلول‌ خشکی‌ آنهاست، سرانجام‌ در اثر طوفان‌ شدید از جا کنده‌ می‌شوند. بدین‌ جهت‌ حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) می‌فرماید: مؤ‌من‌ واقعی‌ در طوفان‌ حوادث، مانند سنبل‌ است. سنبل‌ در برابر طوفان‌های‌ شدید انعطاف‌پذیر است، اما مؤ‌من‌ ناآگاه‌ در مقابل‌ طوفان‌ها مقاومت‌ می‌نماید ولی‌ این‌ مقاومت‌ برای‌ او و جامعه‌ سودی‌ در بر ندارد.

سالک‌ طریق‌ حق‌ باید آشنا به‌ تمام‌ علوم‌ باشد. ترغیب‌ حضرات‌ پیشوایان‌ عظام‌ الهی‌ و قرآن‌ مجید به‌ علوم، نه‌ تنها شامل‌ عقاید و اصول‌ ظاهری‌ است، که‌ می‌تواند علوم‌ دیگر را نیز در ردیف‌ علوم‌ اصولیه‌ و عقایدیه‌ در آورده‌ و در بر گیرد.

مربی‌ واقعی‌ بهترین‌ راهنمای‌ سالک‌ به‌ سوی‌ هدف‌ بوده‌ و آگاه‌تر از همه‌ به‌ شرایط‌ زمان‌ است. از جمله‌ دستورات‌ بزرگان، آشنا شدن‌ سالکین‌ الهی‌ به‌ اوضاع‌ زمان‌ خود و طرح‌ نقشه‌ای‌ نسبت‌ به‌ شرایط‌ زمان‌ است. طرح‌ نقشه‌ای‌ موفقیت‌آمیز برای‌ سعادت‌ خود و دیگران‌ و اخذ نتایج‌ مثبت‌ از رنج‌ها و زحمات، بدون‌ آشنایی‌ و آگاهی‌ به‌ احوال‌ زمانه‌ ممکن‌ نیست.

حضرت‌ صادق‌ (ع) می‌فرماید: به‌ اوضاع‌ زمان‌ خود آشنا شوید، ملتی‌ که‌ به‌ اوضاع‌ زمانه‌ آشنا باشد مورد هجوم‌ بیگانگان‌ قرار نمی‌گیرد. کلام‌ این‌ بزرگوار دریاها معانی‌ دارد، سیری‌ در تاریخچه‌ زندگی‌ ملل‌ مغلوب، بیانگر این‌ واقعیت‌ است‌ که‌ آنان‌ به‌ اوضاع‌ روزگار خود آشنا نبوده، ولی‌ ملل‌ غالب‌ بر اوضاع‌ روزگار خود واقف‌ بودند.

فتوحات‌ مسلمین‌ صدر اسلام‌ به‌ علت‌ آشنایی‌ کامل‌ آنان‌ به‌ اوضاع‌ عصر خود بود. وقتی‌ ارتش‌ یکتا پرستی‌ اسلام‌ به‌ روم‌ غربی‌ حمله‌ کرد و قسطنطنیه‌ را محاصره‌ نمود، رومیان‌ از تحولات‌ روزگار بی‌خبر بودند و دانشمندان‌ آنها در مسائل‌ خرافی‌ بحث‌ می‌کردند. متقابلاً‌ رکود و جمود و خمود مسلمین‌ در قرون‌ اخیر و عقب‌ ماندگی‌ شرق، در نتیجه‌ غفلت‌ رهبران‌آنها و جنگ‌های‌ داخلی‌ و زد و خوردهای‌ ملوک‌ الطوایفی‌ است. اینان‌ از پیدایش‌ تحولات‌ عمیق‌ و ریشه‌دار مردم‌ باختر بی‌خبر بودند و هنگامی‌ بیدار شدند که‌ غرب‌ صنایع‌ را تسخیر کرده‌ بود. دولت‌ عثمانی‌ با این‌ که‌ شکست‌های‌ پیاپی‌ از اروپا دید، از خواب‌ غفلت‌ بیدار نشد تا وقتی‌ که‌ پرواز هواپیماهای‌ دشمن‌ را بر فراز آسمان‌ خود مشاهده‌ کرد.

آری‌ ملتی‌ که‌ زمان‌ آگاه‌ و اهل‌ تفکر نباشد و از تعالیم‌ عالیه‌ برخوردار نگردد، نمی‌تواند اوضاع‌ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی‌ و اجتماعی‌ خود را سر و سامان‌ دهد، لذا به‌ جای‌ اتکأ بر خود و استقلال‌ و آزادگی‌ باید وابسته‌ بیگانگان‌ گردد.

سالکین‌ حقیقی‌ آنانند که‌ به‌ حد کمال‌ تسلیم‌ فرمان‌ مولای‌ خود شده‌ و امر او را که‌ اتصالاً‌ توصیه‌ بر تفکر و تدبر است‌ پذیرفته‌ به‌ ظواهر و بواطن‌ امور و مناظر و حوادث‌ با تدبر و تفکر می‌نگرند. مردان‌ الهی‌ آنانند که‌ از این‌ منازل‌ باطنی‌ و ظاهری‌ نتایج‌ نامحدود و ثمرات‌ الهیه‌ بسیار عمیق‌ اخذ نموده، مظاهر آن‌ را به‌ توفیق‌ الهی‌ در وجود خود به‌ تجلی‌ در می‌آورند. قرآن‌ مجید و رهبران‌ الهی‌ اتصالاً‌ به‌ تفکر توصیه‌ و از تبعیت‌ احساسات‌ منع‌ می‌کنند، و ثمرات‌ تفکر و عواقب‌ مغلوبیت‌ در قبال‌ احساسات‌ را گوشزد می‌نمایند. خوشا بر حال‌ اهل‌ تفکر و بدا بر حال‌ آنان‌ که‌ مغلوب‌ احساساتند.

در روایت‌ است‌ که‌ شخصی‌ نزد حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) رفت‌ و عرض‌ کرد یا رسول‌ الله‌ به‌ من‌ نصیحتی‌ فرما. حضرت‌ فرمود اگر ترا نصیحتی‌ کنم، عمل‌ خواهی‌ کرد؟ آن‌ شخص‌ در پاسخ‌ تعهد نمود که‌ عمل‌ کند. سه‌ بار این‌ سؤ‌ال‌ و جواب‌ رد‌ و بدل‌ شد، آنگاه‌ حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) فرمود: وقتی‌ مصمم‌ به‌ انجام‌ کاری‌ شدی، قبلاً‌ تفکر کن‌ و نور افکن‌ عقل‌ را به‌ جوانب‌ آن‌ انداز، اگر عاقبت‌ آن‌ خیر و هدایت‌ است‌ اقدام‌ کن‌ و اگر شر و ضلالت‌ است، اجتناب‌ نما.

مردان‌ متفکر عاقبت‌ امور را مشاهده‌ می‌کنند، زیرا آنان‌ جهان‌ را به‌ دیده‌ عبرت‌ نگریسته‌ از مطالعه‌ حالات‌ گذشتگان‌ به‌ عاقبت‌ وخیم‌ افرادی‌ که‌ از تفکر گریزان‌ بوده‌ و مغلوب‌ احساسات‌ شده‌اند، پی‌ برده‌اند. توان‌ گفت‌ تدبر، سید احکام‌ است‌ چنان‌ که‌ در عظمت‌ آن‌ فرموده‌اند: ساعتی‌ تفکر از عبادت‌ هزار سال‌ بلکه‌ از عبادت‌ ثقلین‌ برتر است، از این‌ رو طالب‌ حقیقی‌ همیشه‌ تابع‌ منطق‌ است‌ نه‌ احساسات.

گرچه‌ در فرهنگ‌ اسلامی‌ فقر، درد معرفی‌ شده‌ و حضرات‌ معصومین‌ (ع) سخت‌ با آن‌ مبارزه‌ کرده‌اند، ولی‌ نگرانی‌ آن‌ بزرگواران‌ از سوء تدبیر به‌ مراتب‌ بیش‌ از فقر است.حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) می‌فرماید «ما اَخافُ‌ عَلی‌ اُمَّتی‌ مِنَ‌الفَقرِ‌ وَلکِن‌ اَخافُ‌ عَلَیکُم‌ مِن‌ سُوءِ‌ التَّدبیرِ»: من‌ از فقر بر امتم‌ نمی‌ترسم‌ ولکن‌ نگرانی‌ من‌ بر شما از سوء تدبیر است.

باز در حدیثی‌ آمده‌ که‌ شخصی‌ به‌ حضور پیامبر خدا (ص) شرف‌یاب‌ شد و درخواست‌ نصیحتی‌ نمود. حضرت‌ در جمله‌ کوتاهی‌ به‌ او فرمودند «لا‌ تَغضَب»: غضبناک‌ نشو، و او هم‌ بدان‌ قناعت‌ کرد. در برگشت‌ با ملاحظه‌ نزاعی‌ میان‌ قبیله‌ خود با قبیله‌ای‌ دیگر بنا به‌ عادت‌ قبلی‌ برای‌ حمایت‌ از قبیله‌ خود به‌ لباس‌ رزم‌ مجهز شد، که‌ ناگهان‌ نصیحت‌ آن‌ بزرگوار به‌ یادش‌ افتاد. لذا به‌ قصد جلوگیری‌ از کشته‌شدن‌ عده‌ای‌ از طرفین، با مهر و محبت‌ و پیشنهاد صلح‌ و حتی‌ پرداخت‌ غرامت‌ پیش‌رفت. آنان‌ نیز در مواجه‌ با این‌ جوانمردی، از جنگ‌ و غرامت‌ چشم‌ پوشیدند و بدینسان‌ آتش‌ برافروخته‌ احساسات‌ با آب‌ تعقل‌ و تفکر او خاموش‌ گردید.

امروزه‌ توجه‌ زیادی‌ از سوی‌ اذهان‌ عمومی‌ به‌ قدرت، ابر قدرت‌ها و سلاح‌های‌ جدید است، اما با سیری‌ در کتاب‌ آسمانی‌ قرآن‌ معلوم‌ می‌شود که‌ نیروهای‌ ظاهری‌ و کثرتش‌ چندان‌ مؤ‌ثر نیست‌ و یا در صورت‌ تأثیر، اثر ابدی‌ باقی‌ نمی‌گذارد.

خداوند تبارک‌ و تعالی‌ نیرو و سلاحی‌ را برای‌ ما نشان‌ می‌دهد که‌ دارای‌ آثار عظیم‌ الهیه‌ و ابدی‌ است. تلاش‌ و زحمات‌ بی‌دریغ‌ حضرات‌ انبیأ و ائمه‌ اطهار (ع) در طول‌ قرون، برای‌ این‌ بوده‌ که‌ مردم‌ را به‌ این‌ نکته‌ متوجه‌ سازند که‌ رونق‌ حقیقی‌ دین‌ الهی‌ و غلبه‌ اسلام‌ در اتحاد قلوب‌ است، اتحادی‌ که‌ ناشی‌ از تفکر الهی‌ باشد.

کدامین‌ نیرو می‌تواند با تفکر الهی‌ مقابله‌ نماید؟ تمام‌ نیروها و اسلحه‌ها در قبال‌ تفکر الهی‌ در حکم‌ عدم‌ است. ممکن‌ است‌ حتی‌ ذره‌ای‌ از اسلحه‌ها و نیروهای‌ ظاهری‌ هم‌ به‌ کار نیاید، ولی‌ تفکر الهی‌ آن‌ مشکلات‌ را حل‌ نماید. آری‌ بسیاری‌ از مشکلات‌ زندگی‌ انسان‌ها با تفکر الهی‌ حل‌ شدنی‌ است‌ و نیازی‌ به‌ قتل‌ و خونریزی‌ و امثال‌ آن‌ نیست. حقیقتاً‌ تفکر کلید باب‌ نجات‌ است. اتصالاً‌ توصیه‌ اکید بر تفکر و اتحاد است. متأسفانه‌ ما آن‌ تفکر الهی‌ را کنار گذاشته، مغلوب‌ احساسات‌ و آداب‌ و رسوم‌ گشته‌ایم. امر است‌ که‌ احساسات‌ و این‌ آداب‌ و رسوم‌ را به‌ کناری‌ انداخته‌ سیر در معقولات‌ نمائیم، و این‌ با تقویت‌ عقل‌ الهی‌ و تفکر امکان‌پذیر است.

پس‌ بایدقبل‌ ازاقدام‌ به‌ هرکاری‌ تفکرکردتا درصورت‌ تصویب‌ آن‌ درشورای‌ عقل‌ وتفکر، بدان‌ اقدام‌ نمود، ولوبا مشقات‌ ورنج‌ها همراه‌ باشد. چه‌ معنای‌ تفکر این‌ نیست‌ که‌ اموربه‌ آسانی‌ انجام‌ گیرد و حتماً‌ منتهی‌ به‌ رفاه‌ گردد، بلکه‌ چه‌ بسا اقدامات‌ الهیه‌ای‌ که‌ نه‌ تنها اثری‌ از رفاه‌ ظاهری‌ در میان‌ نباشد، بلکه‌ مستلزم‌ تحمل‌ مصائب‌ و آلام‌ فراوانی‌ نیز باشد.

طالب‌ حقیقی‌ طبق‌ برنامه‌ استاد الهی‌ که‌ از جمله‌ آنها تفکر است، مراحل‌ را طی‌ کرده‌ به‌ یقین‌ می‌داند که‌ در این‌ طریق‌ با رنج‌ها و خطرات‌ عظیمی‌ مواجه‌ خواهد شد، اما این‌ امور وسیله‌ای‌ است‌ برای‌ تهذیب‌ و تکمیل‌ نفس‌ او. چه‌ لازمه‌ رسیدن‌ به‌ سعادت، تحمل‌ رنج‌ها و مشقات‌ است، و ناز پروردگی‌ یکی‌ از بزرگترین‌ عوامل‌ تضعیف‌ روحیه‌ انسان‌ و بدبختی‌ اوست. افراد نازپرورده‌ و تن‌ پرور، کاهل‌ و بی‌تدبیرند و هیچ‌ گاه‌ به‌ بارگاه‌ دوست‌ راه‌ نیابند. عاشقی‌ و وصال‌ از آنِ‌ مردان‌ بلاکش‌ است. زنان‌ و مردان‌ باید در طریق‌ نیل‌ به‌ هدف، تحمل‌ رنج‌ بلکه‌ استقبال‌ از بلا کنند که‌ بنای‌ این‌ کار بر محنت‌ نهاده‌اند.

البته‌ چه‌ بسا انسان‌ در قبال‌ احساسات‌ نیز رنج‌ها بیند، ولی‌ چنان‌ رنجی‌ نتیجه‌بخش‌ نبوده‌ ممکن‌ است‌ ضایع‌ کننده‌ او نیز باشد. زیرا هر سعی‌ و رنجی‌ آدمی‌ را به‌ سعادت‌ نمی‌رساند، چنان‌ که‌ خداوند متعال‌ می‌فرماید «قُل‌ هَل‌ نُنَبٍّئُکُم‌ بِالا‌ َخسَرینَ‌ اَ‌عمالاً، الَّذینَ‌ ضَلَّ‌ سَعیُهُم‌ فِی‌الحَیوهِ‌الدُّنیا»: بگو آیا شما را خبر دهیم‌ که‌ چه‌ کسانی‌ از لحاظ‌ اعمال‌ زیانکارترین‌ افرادند؟ افرادی‌ که‌ سعی‌ ایشان‌ در حیات‌ و زندگی‌ دنیا ضایع‌ شده‌است. اینان‌ گرچه‌ شب‌ و روز سعی‌ و تلاش‌ کرده‌اند، لکن‌ فعالیت‌ آنان‌ ناشی‌ از احساسات‌ بوده‌ نه‌ عقل؛ تنها تحمل‌ زحمات‌ و مشقات‌ نشأت‌ گرفته‌ از تفکر الهی‌ سبب‌ تقویت‌ قلب‌ و روح‌ است.

اکثر اوقات‌ دل‌ آدمی‌ رنج‌ها و مشقات‌ را نمی‌پذیرد هرچند مورد پسند عقل‌ اوست، ولی‌ رشد و نمو و بارورشدن‌ وجود انسان‌ جز در صحنه‌ گرفتاری‌ها امکان‌پذیر نیست. زیرا در قبال‌ تحمل‌ مشقات‌ است‌ که‌ تعین‌ از انسان‌ می‌ریزد و کمالات‌ برمی‌خیزد، این‌ قانون‌ الهی‌ است‌ و در نیل‌ به‌ هدف، از آن‌ گریزی‌ نیست. یکی‌ از قوانین‌ طبیعت، تضاد است‌ و بزرگان‌ فرموده‌اند «لَو‌لاَ‌ التَّضادُّ‌ ما صَحَّ‌ دَو‌امُ‌الفَیضِ‌ عَنِ‌المَبدَ‌أِ‌الجَو‌ادِ»: تا تضاد و تصادم‌های‌ ناشی‌ از آن‌ نباشد، دوام‌ فیض‌ علی‌الاطلاق‌ امکان‌پذیر نیست.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.