علل بیماری قوای نفس 2008/08/09

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد دوم

علل‌ بیماری‌ قوای‌ نفس‌

در طب‌ ابدان‌ معالجه‌ امراض‌ به‌ ضد‌ کنند، در طب‌ نفوس‌ نیز باید ازاله‌ رذایل‌ به‌ اضداد آنها کرد. در فصل‌ گذشته‌ دیدیم‌ که‌ فضایل‌ چهارند و رذایل‌ هشت، اما چون‌ هرچیز را بیش‌ از یک‌ ضد نیست، پس‌ رذایل‌ را اضداد فضایل‌ نتوان‌ شمرد اِ‌لا‌ به‌ مجاز. اما دو رذیلت‌ که‌ اطراف‌ فضیلت‌ اند، یکی‌ در غایت‌ افراط‌ و دیگری‌ در غایت‌ تفریط، اضداد یکدیگرند. در قانون‌ طب، امراض‌ جسمانی‌ را چنین‌ معالجه‌ کنند: اول‌ اجناس‌ امراض‌ بدانند، بعد علل‌ آنها بشناسند، سپس‌ به‌ معالجه‌ مشغول‌ شوند. امراض‌ که‌ در واقع، انحرافات‌ مزاج‌ها از حد‌ اعتدال‌ است، علاجشان‌ رد‌ آنها به‌ اعتدال‌ می‌باشد.

انحراف‌ هریک‌ از قوای‌ انسانی‌ که‌ سه‌ قوه‌ تمیز، جذب‌ و دفع‌ است، به‌ دو گونه‌ صورت‌ پذیرد: یا از خلل‌ در کمیت‌ قوه‌ که‌ تجاوز از اعتدال‌ در جانب‌ کمی‌ و زیادی‌ است، یا از خلل‌ در کیفیت‌ قوه. پس‌ امراض‌ هر قوه‌ای‌ از سه‌ علت‌ است: یا به‌ حسب‌ افراط‌ یا تفریط‌ یا ردائت.

افراط‌ در قوه‌ تمیز مانند خبث‌ و حیله‌ گری‌ و حکم‌ بر مجردات‌ به‌ قوه‌ اوهام، تفریط‌ در آن‌ مانند بلاهت‌ و کندفهمی‌ در امور عملی‌ و اجرای‌ حکم‌ محسوسات‌ بر معقولات‌ و مجردات، و ردائت‌ قوه‌ مانند شوق‌ به‌ علومی‌ که‌ مثمر یقین‌ و کمال‌ نیست.

افراط‌ در قوه‌ دفع، مانند شدت‌ غیظ‌ و فرط‌ انتقام‌ و غیرت‌ بیجا، تفریط‌ در آن‌ مانند بی‌ حمیتی‌ و شبیه‌ نمودن‌ خویش‌ به‌ جهال‌ و کودکان، و ردائت‌ قوه‌ مانند شوق‌ به‌ انتقامات‌ فاسد مانند خشم‌ گرفتن‌ بر جمادات‌ یا بهایم‌ یا بر نوع‌ انسان‌ به‌ سببی‌ که‌ موجب‌ غضب‌ نباشد.

افراط‌ در قوه‌ جذب‌ مانند حرص‌ به‌ متاع‌ و لذایذ دنیوی‌ و عشق‌ و شیفتگی‌ به‌ کسانی‌ که‌ محل‌ شهوت‌ باشند، تفریط‌ در آن‌ مانند سستی‌ از طلب‌ نیازمندی‌های‌ ضروری‌ و حفظ‌ نسل‌ و خمود شهوت، و ردائت‌ قوه‌ مانند شهوت‌ مقاربت‌ با ذکور یا استعمال‌ غیر مشروع‌ آن.

از این‌ امراض‌ نفسانی‌ و ترکیب‌ آنها بیماری‌های‌ بسیار خیزد که‌ مرجع‌ همه‌ آنها و به‌طور کلی‌ ریشه‌ اکثر امراض‌ مهلک‌ و مزمن، این‌ اجناس‌ است.

اسباب‌ انحرافات‌ دوگونه‌ است: نفسانی‌ و جسمانی. خداوند متعال‌ به‌ عنایت‌ خویش‌ نفس‌ انسانی‌ را مرتبط‌ بر بنیه‌ جسمانی‌ آفریده، به‌ طوری‌ که‌ تأثر هر یک‌ از سببی، موجب‌ تغیر دیگری‌ است. مثلاً‌ نفس‌ چون‌ از فرط‌ غیظ‌ یا استیلای‌ عشق‌ یا استمرار اندوه‌ متأثر شود، این‌ تأثر موجب‌ دگرگونی‌ صورت‌ بدن‌ شود؛ تأثر بدن‌ از امراض‌ نیز موجب‌ تغییر حال‌ نفس‌ گردد مانند نقصان‌ تمیز و فساد تخیل‌ و قصور در کاربرد قوا و ملکات. پس‌ معالج‌ نفس‌ باید اول‌ شناسایی‌ حال‌ سبب‌ کند، اگر سبب‌ بنیه‌ جسمانی‌ است، از روی‌ قواعد طب‌ به‌ رفع‌ آن‌ مشغول‌ شود که‌ به‌ زوال‌ سبب، مرض‌ نیز زایل‌ گردد.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.