خود آگاهی و جهان آگاهی 2008/01/21

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد اول

خود آگاهی و جهان آگاهی

خداوند تبارک و تعالی برای سعادت انسان با تعلیم علم ظاهر و باطن دو راه نشان می‌دهد: راه علم آفاق و انفس یا جهان‌آگاهی و خودآگاهی «سَنُریهِمْ‌ ٰایٰاتِنٰا فِی الْافٰاقِ وَ فی اَنْفُسِهِمْ حَتّیٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الْحَقُّ: به زودی آیات خود را در آفاق و انفس نشان می‌دهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است». همه علوم در این دو مرحله و این دو دانشگاه جمعند. قدرت سیر مراحل آفاق و انفس کسی راست که در حدّ کمال جهان‌آگاه و خودآگاه باشد. انسان فطرتاً دوستدار این دو آگاهی است، زیرا تکامل و پیشرفت و سعادت خود را در گرو آنها می‌داند. رؤیت موجودات آفاقی با دیدگان ظاهری میسّر است و مشاهده باطن جهان با دیدگان باطنی؛ واجدین شرایط می‌توانند آیات الهی را در آفاق و انفس مشاهده نمایند.

در حقیقت جهان‌آگاهی بر دو گونه است: یکی جهان‌آگاهی ملل غرب که به ظاهر جهان‌آگاهی است، لکن همه آنها در ردیف حقایق و معارف حقّه نیست، دیگری آگاهی و معرفت به همه عوالم وجود و حقایق مکنون در آنهاست.

خودآگاهی و خودشناسی نزد دانشمندان و فلاسفه سابقه‏ای‌ کهن و دیرینه دارد و در این زمینه کتاب­ها تدوین کرده‌اند، ولی در عصر حاضر به علت سلطه مادّیات بر قسمت اعظم زندگانی بشر، متأسفانه بیشتر دانشمندان حتی علوم روحی و روانشناسی را که از طرق مهم خداشناسی و توجه به عالم غیب است، از پشت عینک مادّیت و خواص مادی می‌نگرند.

علت عمده ناکامی‌های علمای غرب در کشف قوا و قوانین حاکم بر انسان و طبیعت، بخصوص در طب و روانشناسی، نگرش مادی آنان بر جهان و انسان است که همه اطلاعات خود را بر تجارب و معلومات حسی بنا کرده از علوم معنوی و روحی اطلاع کاملی ندارند. بعنوان مثال، طبیب روانشناس در مُداوای بیمار روانی غالباً متکی به جهات مادی است و از‌ ایمان به مبدأ که از عالی­ترین تجلّیات فطری روح اوست، استفاده نکرده با تقویت روحیه مذهبی و ‌ایمانی بیمار، او را بدان پناهگاه محکم راهنمایی نمی‌نماید.

هدف اصلی از خودآگاهی، پی بردن به عظمت شخصیت انسانی و قابلیت بی‌مانند او برای کسب کمالات و مقامات ممتاز الهی است تا در اثر تقویت اعتماد و تسلط بر نفس، با بصیرت و بینش والاتری به جنگ اهریمن‌های وجود خود رفته به رفع عوایق پردازد. چه بسیاری از آلودگی‌ها ناشی از ناآگاهی انسان به مقام و ارزش وجودی خود و مجذوبیت به مظاهر فریبنده دنیا است.

گرچه مطالعه علوم و تجارب زندگی در موفقیت انسان مؤثرند، امّا سعادت هرگز محصول آنها نیست. ادراک حقایق، بخصوص در جهات معنوی بر اساس نتایج علمی و تجربی، ناقص بوده و از علل مهم انحراف اکثر مردم است. دریافت کمالیه حقایق با عقل سلیم است و عقل سلیم، محصول همرهی تعقل و تقوی است، و تقوی همانند تعقل زایاننده برخی معانی است. ترقّی و تنزّل هر یک از این دو عنصر عالی در دیگری مؤثر است، ولی هر یک به تنهایی ناقص بوده و رساننده انسان به کمال نیست.

علوم ظاهری و تجربی بدون همراهی تقوی و تعقل، راهگشای انسان به ملکوت اعلی نبوده، بویی از آن عوالم را به مشام جان نمی‌رساند. سعادت کمالیه انسان در نتیجه تفکر و تعقل و تقوی است، آنجاست که نهرهای علم و دانش در پیش پا و اشجار گوناگون حکمت و معرفت در طرفی و شهرستان عشق و شوق در طرف دیگر و گل­های رنگارنگ آثار ربوبی و تظاهرات اوصاف قیّومی و انوار و جلوات خدایی انسان را مجذوب می‌نماید. و اگر سالک قدمی فراتر نهد، وارد عالم نورانی شده پیشقراولان آن دیار او را استقبال کنند و راه وصال را به وی نشان دهند. در پایان این طریق است که محبوب و معشوق یا محب و عاشق ازلی بی‌حجاب به وصال رسد و انسان حق را به حق شناسد نه به غیرحق.

پس گرچه علم می‌کوشد انسان را جهان‌آگاه و خودآگاه سازد، لکن خودآگاهی‌های علمی به تنهایی مرده و بی­جان است، شوری در سر نمی‌افکند. ‌ایمان است که آتشی در دل ‌انداخته، نیروهای خفته را بیدار و آدمی را دردمند و درد‌آشنا می‌سازد. آری این مهم به تنهایی از عهده علوم و فلسفه‌ها برنیاید، چه بسیار از علما و فلاسفه که از صراط مستقیم منحرف شده، خدا را فراموش کرده‌اند، از ‌این‌رو قرآن هشدار می‌دهد: مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را از یاد خودشان برد.

عیب و‌ایراد اساسی آگاهان بر فرهنگ و تمدّن غرب، این است که جهانآگاهی غربی موجب خودفراموشی است. کسی که بدون آشنایی به فرهنگ الهی اسلام به فرهنگ غرب روی آورد تا حدّی جهان‌آگاه می‌شود، ولی این آگاهی او موجب خودفراموشی است. راز اصلی سقوط انسانیت غربی به ورطه نفسانیات همین است و به تعبیر قرآن، کسی که در خسران باشد، جهان‌آگاهی او به چه‌کار آید!

برخلاف فرهنگ بشری، فرهنگ الهی اسلام نه به جهان صرفاً به دیده مادی می‌نگرد و نه به انسان، بلکه افق‌های تازه و با عظمتی را نسبت به انسان و جهان و پیوند بین آن دو می‌گشاید؛ انسان را دعوت به تفکر و تأمل در آنها کرده، طبیعت را سکوی پرش به ماوراء طبیعت می‌داند و عالی­ترین جهان‌آگاهی و خودآگاهی را عرضه می‌نماید.

بنا به معارف عالیه الهیه، وجود انسان دارای عوالم کلّی ناسوت، ملکوت و جبروت است، و او می‌تواند در اثر تزکیه نفس با هر یک از این عوالم کلی ارتباط پیدا کند. در برابر اشعه تابناک روح، طبیعت برای انسان الهی، شفاف شده ماوراء خود را نشان می‌دهد، در این حالت روشن می‌شود که جهان هستی، رصدگاهی است برای مشاهده جمال ازلی و نظاره کمال بی‌نهایت او.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.