لذت حقیقی درکدام سیرت؟ 2008/07/11

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد دوم

لذت‌ حقیقی‌ در کدام‌ سیرت؟

سِیَر خلق‌ به‌ حسب‌ بساطت‌ سه‌ صنف‌ است، از جهت‌ آن‌ که‌ غایات‌ افعال‌ ایشان‌ نیز سه‌ نوع‌ است: سیرت‌ شهویه، سیرت‌ غضبیه‌ و سیرت‌ حِکمیه‌ که‌ غایت‌ نفس‌ عاقله‌ بوده‌ و اشرف‌ و اتم‌ سیرت‌هاست. لذت‌ هر کسی‌ در ادراک‌ مطلوب‌ خویش‌ است، چنان‌ که‌ لذت‌ عادل‌ از عدالت‌ باشد ولذت‌ حکیم‌ از حکمت، که‌ غایت‌ مطلوب‌ نفس‌ کامله‌ بوده‌ از حصول‌ آن‌ لذتی‌ فوق‌ تصور عاید گردد.

سعادت‌ حقیقی‌ اشرف‌ امور است‌ و سیرتش‌ اکمل‌ سیرت‌ها، اما از جهت‌ اظهار فضیلت، آن‌ را با قوه‌ شهویه‌ و غضبیه‌ تمایل‌ و مباشرتی‌ است، لیکن‌ در موارد حسی‌ مغلوب‌ آنها نگردد. بدون‌ حصول‌ این‌ مقام، شرف‌ انسان‌ پوشیده‌ مانَد، مانند فاضلی‌ که‌ خفته‌ و در آن‌ حال‌ از فضل‌ او کسی‌ بهره‌ای‌ نبرد. عدم‌ تمایل‌ بر اظهار فضیلت‌ با وجود امکان، سبب‌ تمکن‌ شرف‌ اصلی‌ در ضمیر گشته، محبت‌ راسخه‌ در او به‌ حد‌ شیفتگی‌ و عشق‌ الهی‌ رسد.

سالک‌ عارف‌ ننگ‌ دارد که‌ قوای‌ باطنی‌ را مغلوب‌ قوای‌ حسی‌ کند و سرور دل‌ به‌ لذات‌ فانی‌ نماید که‌ حیوانات‌ دیگر هم‌ در آن‌ شرکت‌ دارند. او اگر به‌ ضرورتی‌ تمایل‌ به‌ قوای‌ شهویه‌ و غضبیه‌ نماید، آن‌ نیز جزو معقولات‌ بوده‌ ناشی‌ از حکمت‌ است.

لذت‌ حسی‌ ابتدا پیش‌ طبع‌ آدمی‌ مرغوب‌ است‌ و شوق‌ به‌ آن‌ از جهت‌ استیلای‌ قوه‌ حیوانی‌ در تزاید بوده، موجب‌ کاهش‌ قدرت‌ باطنی‌ می‌گردد، آنگاه‌ ناپسند را پسندیده‌ و زشت‌ را زیبا پندارد و چون‌ به‌ نهایت‌ رسد، لذت‌ منتفی‌ شود و سپس‌ نظر بصیرت، زشتی‌ و فضیحت‌ آن‌ را ظاهر سازد و وخامت‌ عاقبتش‌ را در نظر آورد.

لذت‌ عقلی‌ به‌ خلاف‌ لذت‌ حسی‌ است‌ و چون‌ حاصل‌ شود، کمال‌ حسن‌ و بها و شرف‌ و فضل‌ آن‌ ظاهر گردد. لذت‌ عقلی‌ ماورای‌ سایر لذایذ است، و آن‌ لذتی‌ است‌ که‌ صاحبش‌ را از نقص‌ به‌ کمال‌ و از بیماری‌ به‌ صحت‌ و از رذیلت‌ به‌ فضیلت‌ رساند.

بـرای‌ تحصیل‌ لـذت‌ سعادت‌ حقیقی‌ یا لـذت‌ عقلی، هر کسی‌ را ابتدا به‌ تـأ‌دیب‌ احتیاجاست، بعد از آن‌ به‌ سیاست‌ شریعت‌ و پس‌ از آن‌ به‌ تهذیب‌ اخلاق‌ و عقیدت، سپس‌ به‌ تقویم‌ طریقت‌ بر وفق‌ حکمت.

لذت‌ بر دو گونه‌ است: فعلی‌ و انفعالی. مثلاً‌ در جود و بذل‌ دو لذت‌ است: یکی‌ عاید بذل‌ کننده‌ که‌ تعلقش‌ به‌ اعطأ و اداست‌ و دیگری‌ عاید بذل‌ گیرنده‌ که‌ تعلق‌ به‌ اخذ و قبول‌ دارد؛ البته‌ مراتب‌ کمالی‌ لذت‌ فعلی‌ بسی‌ بالاتر از لذت‌ انفعالی‌ است. لذت‌ سعادت‌ حقیقی، لذت‌ فعلی‌ است، پس‌ سعادت‌ مستلزم‌ جود است‌ و ادراک‌ لذت‌ تام‌ آن، در نثار فضیلت‌ و اظهار حکمت‌ بوَد، که‌ شریف‌ترین‌ نفایس‌ و اشرف‌ رغایب‌ است.

جود حقیقی‌ را با آن‌ اشرفیت‌ منزلت‌ و علو‌ مرتبت، خاصیتی‌ است‌ ضد خاصیت‌ جود مجازی‌ چه، اموال‌ و اَ‌عراض‌ دنیوی‌ به‌ بذل‌ ناقص‌ شود و تبذیر در آن‌ موجب‌ قلت‌ و نیستی‌ ذخایر و خزاین‌ گردد، لیکن‌ جود حقیقی‌ به‌ بذل‌ و تبذیر موجب‌ ازدیاد ذخایر گردد و از نقصان‌ و زوال‌ محفوظ‌ ماند. مواد جود مجازی‌ در معرض‌ حرق‌ و غرق‌ و تسلط‌ اضداد و اعدأ شود، لیکن‌ جود حقیقی‌ از تأ‌ثیر آفات‌ و تسلط‌ حساد و اضداد ایمن‌ ماند.

اگر کسی‌ خواهد به‌ سعادت‌ حقیقی‌ نایل‌ شود، باید مجاهدت‌ در راه‌ حق‌ کند، چنان‌ که‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ فرماید «وَ‌الَّذینَ‌ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم‌ سُبُلَنا وَ‌ اِنَّ‌ اللهَ‌ لَمَعَ‌ الُمحسِنینَ». مجاهدت‌ در راه‌ خدا آن‌ است‌ که‌ انسان، حقیقت‌ خود را برای‌ خدا خالص‌ نموده‌ اَ‌عراض‌ نفسانی‌ را از خود دور کند، چنان‌ که‌ حضرت‌ خاتم‌ الانبیأ (ص) فرماید: مجاهده‌ با نفس‌ کنید تا حکمت‌ بر قلوب‌ شما حلول‌ کند.

هر کسی‌ باید بداند که‌ در این‌ دنیا زندگی‌ او بیش‌ از یک‌ عمر نیست، اگر در این‌ عالم‌ کسب‌ فضایل‌ نمود به‌ سعادت‌ ابدی‌ فایز خواهد شد واگر نفس، او را از کسب‌ فضایل‌ محروم‌ کرد و از دنیا رفت، دیگر محال‌ است‌ سعادت‌ نصیب‌ او شود زیرا که‌ آخرت‌ دار درو و حصاد است‌ نه‌ دار کشت‌ و زرع. پس‌ اگر کسی‌ عمر خود را به‌ غفلت‌ سپری‌ سازد و راه‌های‌ باطله‌ را پیموده‌ کسب‌ شقاوت‌ کند، و تا در دنیاست‌ از معاصی‌ خویش‌ نادم‌ نشده‌ موفق‌ به‌ توبه‌ نشود و با همین‌ حال‌ از دنیا رود، محال‌ است‌ که‌ سعادت‌ حقیقی‌ نصیب‌ او گردد.

انسان‌ را اَ‌عراض‌ و جواهری‌ است. اعراض‌ و جواهر امور نسبیه‌اند و به‌ یک‌ نظر، هر پستی‌ نسبت‌ به‌ بالاتر از خود، عَرَض‌ است‌ و به‌ نظر اصالت، همه‌ چیز در جای‌ خود از آثار حکمت‌ الهی‌ است‌ و اگر نبود، حکمت‌ حکیم‌ ناقص‌ می‌شد. شاهد ناظر بر این‌ مطلب‌ آن‌ که‌ هر یک‌ از اعراض‌ و جواهر و ارتباط‌ و ترکیبات‌ آنها، آثار و خواص‌ بخصوص‌ دارد که‌ اگر آن‌عرض‌ و جوهر نبود، خاصیت‌ و آثار مذکور ظاهر نمی‌شد و این‌ معنی‌ نزد علمای‌ شیمی‌ بدیهی‌ است. در واقع‌ اعراض، متممات‌ جواهر و اصولند و غرض‌ عمده، جوهر اصلی‌ است‌ که‌ علت‌ غایی‌ ایجاد است. در انسان‌ نیز اعراض‌ متمم‌ جواهر و اصول‌ اویند. پس‌ باید اعراض‌ تا مدتی‌ در او باقی‌ مانند تا جوهر او رشد یافته‌ کامل‌ و واصل‌ شود، آن‌ وقت‌ او را از اعراض‌ مستخلص‌ نمایند؛ در این‌ مقام‌ است‌ که‌ همه‌ حجاب‌ها از میان‌ برداشته‌ شده‌ به‌ وصال‌ جمال‌ جمیل‌ دوست‌ نایل‌ آید.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.