گفتار اول 2013/10/03

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: تعلیم و تربیت (ارشاد) – جلد دوم

از آیات متعدد قرآن مجید و اخبار اهل بیت عصمت (سلام الله علیهم اجمعین) چنین استفاده می‏شود که پروردگار عالم دو امر مهم را هدف اساسی و برنامه تبلیغی و مأموریت رسمی فرستادگان خود قرار داده است و آنها عبارتند از: تعلیم و تزکیه.

این دو در حقیقت در مسیر و در طریق یک هدف اساسی‏تر هستند. تعلیم و تزکیه لازم و ملزوم یکدیگرند و به هیچ وجه از یکدیگر جدائی ندارند و برای رسیدن به کمال انسانیت، راهی جز این دو نیست وگرنه خداوند عالم آنها را برنامه حضرات انبیاء علیهم السلام قرار نمی داد.

مقصود از تعلیم که برنامه تبلیغی فرستادگان آسمانی است، آنچه از نص قرآن مجید استفاده می‏شود «وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ»  مربوط به دو چیز است که در حقیقت یک چیز می‏باشد؛ دانش قرآن و راز آفرینش.

مرحله دوم که برنامه تبلیغی و مأموریت حضرات انبیاء است تزکیه است، به تعبیر دیگر مساعد نمودن زمینه است برای بارور شدن اعتقاد و عمل.

بدیهی است که اگر بهترین تخم ها را با آبیاری مرتب، ولی در زمین نامساعد بکارند، نه تنها نفعی ندارد بلکه خود آن تخم را نیز از کف داده‏اند، این است که برنامه فرستادگان آسمانی علاوه بر تعلیم، تزکیه نیز می‏باشد و باید تعلیم همراه تزکیه باشد تا هدف اصلی تأمین گردد.

اگر بیماری روانی برطرف نشود، آنچه اسباب هدایت از جهت تعلیمی است نتیجه عکس دهد، چنانچه از نص قرآن مجید استفاده می‏شود، درباره منافقین می‏فرماید: در دل‏های ایشان بیماری است و خدا با فرستادن آیات و اتمام حجت بر بیماریشان می‏افزاید. و نیز می‏فرماید: فرستادیم آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنین، ولی این آیات قرآنی زیاد نمی‏کند بر ستمکاران چیزی جز زیان.

تعلیم آیات دو جهت دارد: یکی حکمت که همان راز آفرینش و مربوط به مبدأ و معاد است و دیگری بیان احکام حلال و حرام؛ و تزکیه را نیز در دو مرحله بیرون و اندرون، یا فعل و نفس بیان فرموده‏اند.

تزکیه نسبت به افعال عبارتست از ترک گناهان، و تا شخص از کبائر گناهان نپرهیزد، اعمالش سودی ندهد چنانچه می‏فرماید: عمل تنها از پرهیزکاران پذیرفته می‏شود. و نیز می‏فرماید: کسانی که ایمانشان را به ستم نپوشاندند برای ایشان است امنیت و ایشانند رستگاران. و در جای دیگر می‏فرماید: کسانی که از بخل نفس شان جلوگیری کنند ایشانند رستگاران.

پس معلوم می‏شود کسانی که بخیل باشند از رستگاری بدورند چنان که فرموده‏اند؛ مؤمن بخیل به آتش نزدیک تر است از کافر سخی، بنابراین تا رذایل اخلاقی زدوده نشود، کمال انسانیت و نجات حقیقی نصیب نمی‏گردد.

پس از دقت در پیدایش انواع فسادها معلوم می‏شود سببش یک نوع بیماری روانی است که انسان را وادار به کردار غیر انسانی می‏کند.

انواع تبهکاریها، خونریزیها، دزدیها، بی بندوباری ها، آلودگیها به انواع فحشاء و اعتیاد به الکل و مواد مخدره و برهم خوردن اساس خانواده ها و جدائی ها، قساوت ها، خشونتها، خودکشی ها در اثر ناسالمی ‏روان و کمبود ارزش های انسانی است.

برای حفظ سلامتی تن رعایت اموری چند لازم است از جمله، مواد زائدی که همراه تن در رحم مادر است و نفعش برای مدتی است که جنین در رحم مادر بوده و بعد از بیرون آمدن، جز زیان سودی ندارد و باید آنها را از طفل جدا کرد مانند پوست نازکی که بدن چنین را پوشانیده و ناف و پوست نازکی که در موقع ختنه باید جدا شود وگرنه سلامتی تن در خطر است. همچنین در روان آدمی صفاتی چند در اول تکوین و تعلقش به بدن با او است که در آنها حکمت هائی است و باید انسان آنها را برطبق دستور عقل و شرع مصرف کند مانند جهل و حرص، بخل، ظلم، عجله، مجادله … که به هریک از آنها در قرآن مجید اشاره شده است. «إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولاً» به درستی که او ستمکار نادان باشد.

«انَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً» به درستی که انسان بسیار حریص آفریده شد.

«خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ» انسان از شتاب آفریده شد.

«کَانَ الْإِنسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلاً » آدمی از همه آفریدگان جدل کننده‏تر است. و نیز به اوصاف رذیله دیگر نیز یاد فرموده‏اند مانند کفور: بسیار ناسپاس،  قتور: بسیار بخیل،  یؤوس: بسیار ناامید ، جزوع: بسیار ناشکیبا، عجول: بسیار شتابنده، که باید هریک را در موردش صرف کند؛ مثلاً صفت بخل به مال در مواردی که شرع مقدس مصرف در آن را نهی کرده، بخیل باشد و حتی یک درهم از مالش را نیز بی‏جا و در راه حرام مصرف نکند، و بخل به وقت آن است که حتی یک آن از عمرش را نیز در حرام صرف نکند. پس باید در صرف مال و عمرش نسبت به غیر رضای حق بخیل باشد و در راه خشنودی حق تعالی سخی.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.