هماهنگی ظاهر و باطن 2013/10/03

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه مصباح الطاهرين

احکام و آداب الهی ظواهری دارد و بواطنی. علم و عمل به ظواهر احکام گرچه لازم و ضروری است ولی صرف ظواهر آن دو، انسان را به مقصد نرساند. علم باطن احکام و توفیق عمل به آن، نصیب قلوب پاک و مصفای مردان الهی است.

ظواهر هر چیزی نشان دهنده باطن آن، و هر باطنی نیز نمایانگر حقیقتی است. پس مجموع ظواهر و بواطن، همه نشان دهنده یک حقیقت محض است. لذا اتخاذ ظواهر به خاطر حصول بواطن و حقیقت آن است. لازمه رسیدن از ظواهر به بواطن و سپس نایل شدن از آن به حقیقت امر، تفکر و عمل است.مادام که نتایج حاصله از تفکر به مقام عمل نیاید، انسان را به حقیقت محض نرساند.

با توجه به اصول مذکور، آداب ظاهری زیارت، همه اشاراتی است به حقایق باطنی آن و هر یک از اعمال و حرکات ظاهری زایر باید تجلی حالات قلبی او باشد.برای اهل بصیرت و معرفت، ظواهر و بواطن کثیره، به خصوص ظواهر و بواطنی که مشرف به مقدسات باشند، در حین تفکر و مجاهدت و ریاضت، تغییرات و تبدلات معنوی خاصی ایجاد نماید و از این طریق، هر بار حقایق و اسرار و رموزی از این سفر معنوی بر آنان مکشوف گردد، از جمله:

این که زایر باید قبل از حرکت متذکر شود «وَ قَدْ عَلِمْتُ اَنَّ قَو‌امَ دینیِ التَّسْلیمُ لِاَمْرِکَ وَالْاِتِّباعُ لِسُنَّه نَبِیِّکَ» اشاره است به مقام تسلیم و رضا و تبعیت از سنت حبیب خدا. از جمله آن سنن با وضو و غسل مشرّف شدن به دیار محبوب الهی است. اما اکتفا به وضو و غسل ظاهری ثمری ندهد که وضو و غسل ظاهری موجب تطهیر جسمانی است نه تطهیر قلبی و روحانی. لذا عارف را علاوه بر آن، وضو و غسل دیگری است، وضو و غسل از آب عهد و عشق الهی. بنابراین اگر وجوب و غسل بر دیگران در برخی موارد است، بر سالکین طریق حق است که هر آنی در حال وضو و غسل قلبی باشند.

در موقع عزیمت به دیار محبوب الهی اگر امر شده ک زایر عرض کند «اَلهی خَلَّفْتُ اَهْلی وَ مالی» خدایا اهل و عیالم را به تو سپردم و امورم را به تو واگذاشتم، در واقع اشاره است بر کمال انقطاع الی الله تا تنها یک عشق و محبت در دل متجلی باشد،چنان که امام سجاد (ع) عرض می‏نماید: الهی کمال عشق را به من عنایت فرما تا دیگر عشقها را بسوزاند.

مقصود از تذکر مسافر معنوی به ذکر«بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ اِلَی اللهِ وَ اِلَی ابْنِ رَسُولِ اللهِ، اَللّهُمَّ اِلَیْکَ تَوَجَّهْتُ وَ اِلَیْکَ قَصَدْتُ وَ ما عِنْدَکَ اَرَدْتُ» اقبال دل است به سوی آستان قدس الهی تا مرغ دل تنها در هوای محبوب ازلی پرواز نماید، که حب دنیا و اهل و عیال رفتنی است.

زایر عارف داند که این اذکار آن گاه مؤثر است ک هماهنگ با ذکر باطنی باشد، این است که قلباً به مقام راز و نیاز آید که الهی تو را قصد کرده‏ام و آنچه را در حضور توست اراده کرده‏ام، از همه جا منصرف شده به در خانه تو آمده و به زیارت محبوب تو شتافته‏ام. زیرا تو خود دوست داری که از درگاه این بزرگواران به سوی تو آییم و اینان را به درگاهت شفیع آریم «اَللّهُمَّ ارْزُقْنا بِهِمْ خَیْرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَه وَاصْرِفْ عَنّا بِهِمْ شَرَّ الدُّنْیا وَ الْآخِرَه».

اگر توصیه شده که زایر از لسان محبوبین الهی بخواهد «اَللّهُمَّ طَهِّرْنی وَ طَهِّرْلی قَلْبی وَاشْرَحْ لی صَدْری وَ اَجِرْ عَلی لِسانی مِدْحَتَکَ وَ مُحَبَّتَکَ وَ الثَّناءَ عَلَیْکَ» اشاره است بر سعی و مجاهدت در تحقق شرایط باطنی آن امور، و دریافت این دقیقه که بدون تسلیم و تبعیت، از تکرار مکرر ذکر لفظی، طهارت و صفای قلبی حاصل نشده و لسان باطنی ذاکر الهی نگردد.

اگر زایر به پیشگاه مقربین الهی عرض می‏کند «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّه اللهِ» ضمن طلب نزول رحمت الهی بر آنان، اعلام می‏دارد: ای حجت الهی! همچنان که شما مظهر اعلای سلام، رحمت و امنیت برای بندگان خدا هستید، من هم متعهد می‏شوم که خود چنین باشم و هیچ گونه آسیبی از ناحیه من به شما و دین اسلام نرسد، که در صورت جمع شرایط، از جانب آن بزرگواران هم پاسخ داده می‏شود. اما در قبال سلام و حال و رفتار فاقد محتوی، محال است که زیرا پاسخ دریافت دارد. مردان الهی همیشه از روی حقیقت سلام کنند و این منصب عظمایی برای آنان است.

زایر باید عارف به حق او باشد «عارِفاً بِحَقِّهِ» یعنی کمال توجه به شخصیت مزور نماید و دریابد که آن محبوبین الهی، مطیع محض فرمان خدا بوده با مجاهدات خود فرمان الهی را به سایرین نیز رساندند. این است که زایر آنجا شهادت می‏دهد:

«اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَه» ای ولی حق! من شهادت می‏دهم که تو رسالت و فرمان خدا را در حد اعلی ابلاغ نموده انجام وظیفه کردی. چنین اعتراف و شهادت، تعلیم است که الهی! من نیز عهد می‏کنم به رسالت تو عالم و عامل شوم و مراحلی را که این بزرگواران طی کردند، بپیمایم و فرامین و احکام ظاهر و باطن را ابلاغ نمایم.

«وَ اَقَمْتَ الصَّلوه» شهادت می‏دهم ای نور الهی که تو نماز را بپا داشتی و به مقتضای آیه «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ» معنی کمالیه «فَصَلِّ» یعنی فرمانهای باطنی و ظاهری نماز در تو تحقق یافت و با مجاهدات خود سایرین را نیز از این معانی برخوردار کردی.

«وَ آتَیْتَ الزَّکوه» ای ولی خدا! شهادت می‏دهم که تو زکوه دادی و با اشتیاق کامل به سوی خدا سیر نمودی. چه زکوه در اصل، بهتر و برگزیده هر چیز و در حقیقت علتی است برای تزکیه و تحلیه دل. لذا زایر متذکر می‏شود: الهی! من نیز عهد می‏نمایم که چنین زکوه پردازم و با تمام وجود به سوی تو و محبوبانت حرکت کنم.

«وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ عَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً وَ جاهَدْتَ فی سَبیلِ اللهِ حَتّی اَتیکَ الْیَقینَ» ای نور حق! تو امر به معروف و نهی از منکر را به بهترین وجه بجا آوردی و با اخلاص مطیع فرمان حق شدی و خالصانه در راه خدا جهاد کردی تا یقین برایت آمد. من نیز پیمان می بندم که این وظایف را با استمداد و توفیق تو در حد اعلی بجا آورم.

ذکر حصول یقین بعد از مراتب مذکور، تعلیم عالیه‏ای است که تا معنی کمالیه «عَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً» در سالک طریق حق تحقق نیابد، تنها با تفکر و تعلم و زیارت، آن یقین حاصل شدنی نیست. آن یقین موجد محبت الهی است و مراتب تجلی عهد هر کس به میزان مراتب محبت اوست. از آنجا که عشق مرتبه کمال محبت است، پس کمال تجلی تعهد را باید در مقربین درگاه الهی، در آن عاشقان جمال و کمال ازلی مشاهده نمود. این است معنی «عارِفاً بِحَقِّهِ» و مفهوم کمال توجه به شخصیت مزور.

زایر الهی باید تعالیم عالیه را از این مترجمان وحی و گنجینه‏های علم خدا اخذ نماید، و بر طبق اوامر آنان عمل کند تا بتواند مراحل محبت را به استمداد از آنان طی نموده وارد عالم عشق الهی شود، تا عهد او هم در مرتبه اعلی متجلی گردد. زیرا عطیه عشق الهی نه به درخواست لفظی و سیر ظاهری، که به میزان طی طریق حق عطا شود.

در این سیر معنوی و بصیرت به خویشتن است که زایر در می‏یابد که هنوز به یک مرحله از مراحلی که مولای او طی کرده، قدم نگذارده! در اینجاست که به لطف الهی، نور حق در دل او متجلی شده در مقام تجدید عهد و پیمانی بر می‏آید که در عالم َالَست با محبوب ازلی خویش بسته بود.

در صورت تحقق این میثاق الهی، زیارت مبارک است بر زایر، اما بدون توسل قلبی و جمع شرایط، حرکت به سوی اماکن مقدسه، از منکرات است نه از طاعات و عبادات، موجب ابعدیت است نه اقربیت، زیرا خدای تبارک و تعالی، مشاهده متبرکه را به سبب وجود آن بزرگواران به شرافت رسانده و دارای آثار معنویه کمالیه قرار داده است.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.