ذیحجه و پیام عارفان الهی 2013/10/03

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه مصباح الطاهرين

بیایید برویم و بگردیم، پرواز کنیم. روزی چند از این هیاهو، از این غوغا برکنار شده، عشقی در سر و شوری در دل بگیریم. بیایید برویم، آخر ما هم روزی سر و سامان داشتیم. انیس شبهای تارمان فرشتگان بودند و شمع مجلس ما را مهر و ماه می‏افروختند. آری همان روزی که از آلایش مادی دامن ما پاک بود و در بالای بام آسمان آشیان داشتیم. اکنون من بال و پر آراسته‏ام می‏خواهم از اینجا تا بهشت برین خانه خدا پرواز کنم. شما هم بال و پر بیارایید و پرواز کنید تا پروانه وار دور شعله فروزان عشق بگردیم.
ماه ذیحجه فرا رسید ، نوید آسمانی ، نغمه‏های ابراهیمی دل را آرامش می‏دهد ، از آسمان وحی می‏بارد، از زمین ندای وحدت به گوش می‏رسد، همه شعله ها غیر از شعله معنویت خاموش شده جنبش کنید، از جای برخیزید، آهنگ سفر کنید، همسفران رفتند، گوش دل فرا دهید تا ندای خلیل خدا را بشنوید، چشم دل باز کنید معشوق آسمانی را همه جا بنگرید، به کجا می‏روید؟ بسوی یکتا پرستی، بسوی خانه خدا، بطرف معنویت، بسوی آزمایش. به حساب و کتاب خود رسیدگی نمائید. پرونده‏ای که اعمال یک عمر در آن یادداشت شده بخوانید، ناگواریهایش را هر چه زودتر با آب پوزش و تعهد بشویید.
ماه ذیحجه، ماه عبادت و نیایش است. در این ماه مردم بنا به دعوت حضرت ابراهیم وعده دیدار خدای توانا را دارند، این دعوت قبلاً  انجام گرفته است. هنگام ملاقات است، مگر ندای خلیل خدا را نمی‏شنوید که شما را برای توحید و دیدار دوست می‏خواند، گوش دل فرا دهید تا بشنوید. از خانه مادیت بیرون آمده بسوی خانه معنویت رهسپار شوید، چون دعوت شده‏اید، صاحب خانه منتظر شماست.
اکنون بخود آئید، دفترچه پس انداز معنوی خود را برگیرید و بخوانید که آیا برای این سفر اندوخته‏ای در آن انباشته‏اید یا نه؟ آنجا محکمه‏ای است که گوش و چشم و زبان و اعضاء و جوارح آدمی تحت بازرسی قرار خواهند گرفت « إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا » این مسافرت آدمی‏را به سوی کمال مطلق، صفای مطلق و حقیقت مطلق می‏کشاند. بخود آئید و خود را باز شناسید، کم کم خانه کعبه نزدیکتر می‏شود. حال موسم آن رسیده که با او ملاقات کنید، دریچه دل را بگشائید تا نسیمی از گلشن محبوب به مشام دل رسد.
ای آدمی خود را بشناس. خداوند متعال می‏فرماید « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ » که ما نوع انسان را در رنج و مشقت آفریدیم و به بلا و محنتش آزمودیم. زندگی مادی جز تبدیل شب به روز و روز به شب چیزی نیست و نتیجه این تغییر و تبدیل، پژمردن، فرسوده گردیدن و نابود شدن است، آنچه برای انسان باقی می‏ماند همانا روح است، باید او را با آب معنوی شستشو کرد.
زندگی مادی حرکتی است دوره‏ای، یعنی هر روز مانند روز دیگر است و آنچه همیشه جوان است آرزوهاست. باید پا را فراتر نهیم و از این زندگی دوره‏ای بگذریم و از تماشای زندگی بی حاصل دیده فرو بندیم، از حلقه زندگی مادی بدر آئیم و به خدا نزدیک شویم تا خود را بی‏نیاز کنیم و بدانیم که بی‏نیازی به داشتن مال نیست، بلکه باید دل را بی‏نیاز گردانید.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.