علل اصرار بر ذنوب و علاج آن 2008/04/27

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد اول

از اَهمّ مُهمّات برای طالب، مبادرت ‌است به ‌توبه و ترک تسویف و تأخیر آن. برای اهل ‌تسویف دو خطر عظیم است: یکی آن‌ که به ‌کثرت معاصی، قَسْوَت ‌قلب حاصل گردد و آیینه دل زنگ گیرد و از قبول جلا مُتعسِّر گردد و در نتیجه غالباً در این ‌حال بماند. دوم امکان معاجله موت و ضیق وقت از توبه و عمل به مقتضای آن از تدارکات لازمه.

در خبر آمده که چون بنده عاصی مَلَک‌الموت و اَهوال آخرت را مشاهده کند، گوید ای ملک‌الموت یک روز دیگر مرا مهلت ده تا توبه کنم و عمل صالحی به جای آرم. ملک‌الموت گوید که ‌ایّام عمر تو سپری شد. گوید یک ساعت مرا مهلت ده، ملک‌الموت گوید ساعات عمر تو به پایان رسید و هیچ نماند، در این وقت از ندامت و حیرت او را آن روی نماید که از حَیِّز بیان خارج است.

سبب اصرار در ذُنوب دو چیز است: غفلت و شهوت، و رفعِ اصرار نشود مگر به رفع این دو چیز. چون رفع اشیاء به اضداد آنهاست، رفع غفلت به علم و رفع شهوت به صبر است. امّا علمی که در این باب بدان نیاز است: این که ‌ایمان به اصل شرع کامل گردد و بداند سعادت اخروی به طاعت و شقاوت ابدی به معصیت است، و تصدیق حضرات انبیاء و رسل و اوصیاء نماید که کذب در سخنان و مَنقولات ‌ایشان محال است، به واسطه این علم غفلت از میان رود.

در این باب با وجود علم، احتیاج به صبر است، زیرا چون شهوت غالب گردد و مُشتهیات طبع مزاحمت ‌ایجاد نماید، اگر به قوّت صبر مداوا نشود، علم مغلوب گردد. طریق علاج شهوت آن است که اِستِشعار ضرر ذنوب نماید که لذت و حلاوت آن در گذر است و عقوبت لایزال آن باقی.

اگر کسی گوید در توبه حاصل کار به ‌ایمان منتهی شد، زیرا ترک گناه ممکن نیست مگر به صبر، و صبر نشود مگر به خوف عاقبت، و خوف عاقبت حاصل نگردد مگر به وسیله علم بر ضرر ذنوب و تصدیق به آن نشود مگر به تصدیق خدا و رسول، بنابراین کسی که مُصِرّ است بر ذنوب، لازم آید که مؤمن نباشد. پاسخ این است که:

اصرار بر ذنوب، گاهی به واسطه فقد ‌ایمان است و گاهی به واسطه ضعف ‌ایمان، و با ایمان قوی نیز فی‌الجمله جمع می‌شود، و به تصدیق صدق رسل و حقانیّت حضرات انبیاء علیهم السلام و وقوع عذاب اخروی، ارتکاب معاصی ممکن است.

منشأ و اسباب داعیه بر اصرار ذنوب چهار است:

اول – آن که عِقاب، موعود است و لذت معاصی، نقد و نفس چنان است که تأثّر او به حاضر اَقوی است از تأثّر او به غایب، پس متوجّه ذنوب می‌شود.

دوم – آن که شهوات و مشتهیات طبع به غایت مُستولی و غالبند و بعد از استمرار عادت به ارتکاب معاصی، رجوع از آنها دشوار است لذا با وجود تحقق ‌ایمان، مبادرت به آن می‌کند. چنان که بیمار با وجود اعتقاد به علم طب و حَذاقَت طبیب و مَضَرَّت امر، بسا باشد که طبیب او را از امری نهی و تَحذیر کرده است، ولی با وجود یقین به آن مبادرت می‌کند، مانند نوشیدن آب خنک به هنگام غلبه تشنگی.

سوم – آن که اکثر اهل ‌ایمان را با خود عهد و قرار است به توبه و تکفیر سیئات به حسنات و تلافی مافات؛ امّا با وجود اتصاف به اصل ‌ایمان، این معنی را از روزی به روز دیگر تسویف نماید.

چهارم – اِتکّال به فضل و عفو الهی است و اعتماد بر آن که معاصی، اسباب مُلزِمه عقوبت نبوده و تخلّف عقوبت به عفو ممکن است. بسا که به این سبب، سبب خاصی مُنضَمّ گردد که پایه ‌ایمان را منهدم سازد و آن، شک است در صدق رسل و تحقق وعده و وعید ایشان.

هریک از اسباب مذکور را علاجی است:

علاج امر اوّل به تفکر است در آن که موعود الهی به زودی فرا رسد، و این که مجموع اوقات دنیا در جنب طول آخرت به منزله ساعتی است! هر لذتی که یقین به حصول آن در زمان محدودی است، زهی خسارت و شقاوت که به جهت ‌اندک وقتی زودگذر، خود را گرفتار عقوبت در مدت کثیر و اَعصار متوالی نماید؛ چنان که انسان به جهت احتمال اندک فراغتی در آینده، متحمل انواع خطرات و اَصناف بَلیَّت و اذیّت شود.

اگر طبیب نصرانی ترا از خوردن چیزی منع کند که به مرور سبب هلاکت است، بی‌شبهه ترک آن می‌کنی. پس به نفس خویش خطاب کن که ‌ای شقی! آیا قول حضرات انبیاء و اوصیاء که صدق ‌ایشان به آیات بیّنات و اخبار، محقّق گشته نزد تو بی‌اعتبارتر از قول آن طبیب نصرانی است؟! وقتی مَضرّات کثیره و بلیّات منتظره‌ای محقّق است بر امری که ترک آن مقدور است، اهل خرد بِلاشک از آن احتراز کنند.

علاج امر دوم به تأمل است که آیا اعراض از شهوات نفسانی و ترک محرّمات در ساعتی آسان­تر است یا تحمل عقوبت اخروی در‌ ایّام مُتَمادی؟ هرگاه کسی از زَخارف فانی دنیا آن هم مَشوب به انواع کدورات نتواند قطع نظر کند، پس چگونه از نعم اخروی صرف نظر نماید؟!

تَفاصیل نعم اخروی وارده در کتاب و سنت به حَصر و اِحصاء نیاید، و هرکسی با اندک تَتَبُّعی می‌تواند تا حدّی از آن اطلاع حاصل کند. اگر کسی به نظر تحقیق بنگرد، داند که نعم فانی دنیا آمیخته به هزاران بلیّات و اذیّات را نتوان فی‌الجمله نعمت شمرد.

علاج امر سوم در تسویف و تأخیر توبه، به تفکر است که اجل مسمّیٰ در هر آنی متوقع است و بسا که ناگهانی روی نماید و مجال توبه نماند «مٰا تَدْری نَفْسٌ بِاَیِّ اَرْضٍ تَمُوتُ: و کسی نمی‏داند در کدامین سرزمین می‏میرد». حضرت صادق علیه‌السلام در توضیح ‌این آیت فرموده که از قدمی تا قدم دیگر حصول موت، معلوم هیچ نفس نباشد.

علاوه بر آن با تقدیر بقاء و وسعت وقت، چه بسا توبه ممکن نشود، زیرا با تسویلات روزافزون نفس و شیطان، شهوات طبیعی رسوخ پیدا کرده، قَمْع آن دشوار گردد.

در حماقت اهل تسویف این مثال بس که شخصی با وجود جوانی، اراده قمع شجره‌ای کند که با صعوبت تمام می‌تواند آن را برکند، چون بیند دشوار است صبر کند که در آینده قمع آن نماید. حال آن که درخت را هر روز رسوخ و ثبوت در زمین بیشتر گردد و قدرت و قوّت شخص به طول عمر کمتر شود، پس عاقل چگونه تسویف توبه کند و حال آن که در خبر آمده بیشتر فریاد و اِستغاثه اهل دوزخ از تسویف توبه است!

علاج امر چهارم، تذکر و توجه است که انتظار عفو و شفاعت بدون تهیّه اسباب آن، غیرمعقول است. چه عادت‌الله بر تَرَتُّب مُسبَّباتْ بر اسباب جاری شده و تحصیل امور دنیوی بی­‌سعی و اکتساب ممکن نیست، همچنین است حصول عفو و مغفرت. چنان که رسیدن اَثمار و زِراعات بدون سعی و تمهّدات و آثار آفتاب و غیر آنها، و باریدن اَطعِمه لذیذه و طلا و نقره از آسمان در قدرت الهی ممکن است، لیکن عادت به این جاری نشده و تغییر و تبدیل در سنّت الهی واقع نگردد «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللهِ تَبْدیلاً: و در سنت‏ خدا هرگز تغییری نخواهی یافت».

کسی که تضییع عمر در خلاف نماید و انتظار عفو کشد، مانند کسی است که به جهت نَفقه اهل و عیال خود سعی نکند و اسباب آن را تلف و نابود کند، به امید آن که وقت احتیاج چون به فلان زمین رود از کرم الهی بعید نباشد که بی ‌آن که تخمی در زمین بیفکند، خداوند در آنجا انواع اشجار و زراعات برای او برویاند! این معنی هرچند ممکن‌الوقوع است، لیکن بر خلاف سنّت الهی است.

از حضرت امام باقر علیه‌السلام روایت است: «مُنْتَحِلین و مُنْتَسَبین به تَشیُّع به مجرّد دعوی دوستی ما اکتفا می‌کنند، در حالی که به خدا شیعه ما نیست مگر کسی که عمر به تقوی و عمل گذراند. پس باید که اهل تقوی و عمل برای مَثوبات اخروی باشید. سوگند به خدا که تقرّب جز به طاعت حاصل نگردد. مطیع خدا دوست ماست و عاصی به درگاه او دشمن ما، و کسی دوستی ما را جز به عمل و ورع نیابد». پس حصول عفو و مغفرت بی‌تلبُّس به طاعات و اجتناب از محرّمات و ترک مخالفت مولیٰ صورت نبندد.

علاج شک در صدق حضرات انبیاء و رسل و تردید در وقوع امور اخروی، به تفکر است در اسباب مُؤَدِّیه به تصدیق رسل و امر آخرت. در این مقام علاج آن به امری قریب‌الفهم توان نمود، بدینسان که به چنین کسی گوییم: آنچه حضرات انبیاء و اوصیاء خبر داده‌اند از تعذیبات و عقوبات اخروی بسا که راست و محتمل باشد. بر فرض مذکور، کسی که ترک معاصی نموده و اطاعت کند، مسلّماً از مهالک و عقوبات اخروی خلاصی یابد، و اگر به معاصی گذرانده و ترک طاعت نماید، در ‌ایام غیرمتناهی گرفتار عذاب و نِکال گردد. لذا از عقل نیست که با وجود این طریق، کسی مخالف آن را در پیش گیرد.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.