مظهر تامّ اسماء 2010/12/19

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: مبدا و معاد

مظهر تام اسماء

خداوند متعال به ذات خود، مُستغنی از عالَم و عالَمیان است، ولی باید هر اسمی از اسماء او، مظهری داشته باشد تا اثر اسم در آن مَظهَر به ظهور رسد. زیرا کمال هر چیزی، از اظهار خاصیت آن معلوم می‌گردد. در مظهر، مسمّی در نظر موحّد جلوه کند، مثلاً الرّحمن، الرّازق، القهّار، هر یک اسمی از اسماءِ خداست و مظهر آن، به راحم و مرحوم و رازق و مرزوق و قاهر و مقهور تواند بود. تا در خارج، راحمی و مرحومی نباشد، رحمانیت معلوم نگردد، هم‏چنین است رزاقیت و قاهریت. جمیع این اسماء در حیطه اسم «الله» می‌باشند؛ پس این اسم، اقتضای مظهر کل کند و آن جامعِ مظهر کلّ، انسان کامل است که مخزن انوار الهی و فُیوض نامتناهی، بل مخزن کلّ وجود و مِفتاحِ جمیعِ خزائن وجود است.

انسان کامل مظهر صفات الهی و خلیفه الهی است. انسان کامل مصداق «هُوَ الاَوَّلُ وَالآخِرُ: اوست اوّل و آخر» و «الظّاهِرُ وَالباطِنُ: اوست ظاهر و باطن» و نیز مصداق «هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ: او به هر چیزی داناست» است؛ چنین انسانِ کامل، ‏فناءپذیر نیست. توجه به مراتب و تعیناتِ طبیعی، بدون توجه به نقائص خود، مانع بزرگ و حجاب کبیری است برای حرکت در راه حق، اما انسان کامل، انسانی است که مراتب و تعینات طبیعی را در خود فانی کرده است و لذا او ‏فناءناپذیر است. تمام تعینات کاینات و موجوداتْ فانی شدنی است، ولی در اصل، انسانْ تعینی جز حقیقت ندارد، زیرا که انسانْ متعینِ بالله است و فانی شدنی نیست.

یکی از اسماء الحسنای الهی، «الوَارِث» است به معنی «الآخِرُ» بودن. مقابل الوارث، اول بودن است، یعنی خدا ازلی و ابدی است. انسان کامل، مظهر اسم «الآخِرُ» و مظهر اسم «الاَوَّلُ» است. مظهر اول بودن او در اینجا اشاره به اعطاء امتیاز «مِن رُوحِی: از روح خودم» و «مِن اَمرِی: از امر من» است که ازلی و لابَدایت است، و مظهر اسم «الآخِر» بودن او بدین سبب است که بعد از فانی شدن تعینات، حقیقت او باقی است، یعنی که او را نهایتی نیست و بقاء او، بقاء ابدی است. چنین انسان کاملی، وارث و خلیفه خدا در زمین است. حضرات انبیا و حضرات اوصیا، وارثان خدایند، در غیاب ایشان، حضرات اولیا، خلیفه و وارث خدایند «وَ لِلّهِ میراثُ السَّمواتِ وَالاَرضِ: و میراث آسمان‏ها و زمین برای خداست». بنابراین، خلافت و وارثیت یعنی مظهر صفات خدا بودن.

کلّ موجودات و کاینات، هرچه را تصور کنیم، مشتقّ از انسان و منتهی به انسان است. انسانْ محیط بر تمام موجودات است و کلّ موجودات نسبت به انسان مُحاطند. انسان مشتق از حق و منتهی به حق است. انسان کامل به سبب کمالات خود، باقی ابدی است و می‌تواند دارای حیات طیبه ابدی باشد. برای مقام انسان همین بس که خدای تبارک و تعالی در حق او می‌فرماید: «فَتَبارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقین: آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است»، و حضرت مولای متقیان، انسان کامل را «نُسخَهُ الاَحَدِیَّهِ فِی الّلاهُوتِ: نسخه احدیّت در عالَمِ لاهوت» نامیده است.

بنابراین، همان طور که اسم دالّ بر مسمّی است و به قدرِ دلالت، معنی را نشان می‌دهد، پیشوایان معظّم آسمانی نیز به تمام معنی، دالّ بر وجود و صفات حقّند، و خداوند متعال به وجود آنها ظاهر گشته، ایشان مظهر و نماینده اتمّ صفات حق و اسماءُ‏الحُسنای الهی هستند؛ باطنشان گنجینه اسرار علم لدنّی، و ظاهرشان محل بروز کمالات لَم یزَلی و حقیقت ایشان، آئینه وجود سبحانی است.

چون انسان کامل، نمونه موجودات است، در مرآت وجودش ظاهر می‌گردد صفات حق، و نشان می‌دهد بعضی از اوصاف و اسرار الوهیت را، این است که بعضی از کوته‏بینان و بی‌خردان، نسبت الوهیت به این اشخاص داده‌اند؛ چنان که مسیحیان چون دیدند حضرت مسیح علیه‏السلام مرده را زنده می‌کند و کورِ مادرزاد را بینا می‌سازد، او را خدا یا پسر خدایش خواندند. هم‏چنین جماعتی از شیعیان مشاهده نمودند که حضرت امیر علیه‏السلام کار خدایی می‌کند، خدایش گفتند با آن که ایشان خدا نبودند و نیز مُتّصِف به عین صفات خدا نبودند، بلکه ایشان از شدّت قُرب و منزلت، مظهر اتمّ صفات خدا گشتند.

متّصف شدن به عین صفات حق تعالی مطلبی است، و نشان دادن صفات او مطلب دیگر، اوّلی محال و غیر واقع، و دومی ممکن و واقع. این که خداوند متعال در بسیاری از آیات، موجودات را نشانه و آیات خود قرار داده و امر به تدبّر و تفکر در خلقت آسمان‌ها و زمین فرموده، از جهت تظاهر و نمایندگی آنهاست و هر موجودی مَظهَر وجودِ موجِدِ خود می‌باشد.

بنابراین، حضرات انبیا و اولیا متّصِف به عین صفات حق‏تعالی نیستند. حاشا، هرگز ممکن نیست، زیرا همان طور که خداوند متعال در مقام ذات، بی‏مِثل و بی‌همتاست، در مرتبه صفات نیز بی‏مِثل و بی‏نظیر است: «لَیسَ کَمِثلِهِ شَیء: چیزی مانند او نیست». ذات او عین صفات او و صفاتش با ذات او یکی است و به هیچ وجه تعدّدی در کار نیست.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.