اخلاص و رفع حجابات 2008/04/17

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد اول

در طریق تکامل ‌ایمانی و معنوی سالک، موانع و حجاباتی است. منتهای آمال او رفع حجاب­ها از قبال دیدگان است تا بی‌پرده جمال حق را مشاهده کند. این حجابات قطعاً ساخته و پرداخته خود اوست، زیرا خداوندی که فلسفه حیات را عبادت یعنی وصال به حق مقرّر فرموده، چگونه ممکن است میان خود و بندگان عوایقی قرار دهد؟! گرچه این حجابات متعدّدند، ولی امروزه مهم­ترین آنها دو نوع است: حجابات عملی و حجابات علمی.

اوّل – حجابات ناشی از انحرافات عملی، مانند غوطه‌ور شدن در معاصی و تسلیم به هوی و هوس و خودپرستی‌ها. این موانع نه تنها سبب محرومیت از شناخت بدیهی و ارتباط با حق است، بلکه مُتقن‌ترین و علمی‌ترین اَدلّه مربوط به اثبات وجود خدا را نیز مات و کمرنگ نموده، به صورت الفاظ و مفاهیم بی‌محتوی درمی‌آورد، به طوری که کوچک­ترین اثر مثبت در شخص منحرف به وجود نمی‌آورد.

چه بسیارند متفکران ظاهری با اقتدار مغزی در حکمت عالیه و آشنایی به ادلّه و براهین قطعیّه توحیدی که از ارتباط با خدا محرومند و تعهد برین انسانی و الهی در آنان دیده نمی‌شود! در واقع حجابات علمی و عملی آنان را نابینا گردانیده است.

دوم- حجابات ناشی از برداشت‏های علمی از جهان طبیعت. انسان با انواع هدف‌گیری و دو ارتباط جبری و اختیاری با ابعاد متنوع جهان طبیعت در تماس و پیوستگی است. امّا به جای این که مَقولات و صور دریافتی توسط حواس و علوم مختلفه را مبیِّن ابعادی از ناحیه هدف‌گیری‏های خاص قرار دهد، آنها را فراگیر همه هستی تلقی می‌نماید، و این حجابی است بر چهره حقایق. این حجاب­ها ناشی از ضعف و عدم رشد فکری و روحی انسان­هایی است که قدرت باز کردن حلقه‌های زنجیر آن مقولات و صور را از عقل و روان خود ندارند.

مهم­ترین این‌ حجابات بالاخص برای ‌بیگانگان، حجاب ناشی ‌از قانون علیّت ‌است. گرچه در قانون‌ علیت معلومات روشنی وجود دارد، امّا تار و پود ضخیم‌ترین حجاب را انسان از همین قانون برگرفته و در قبال دیدگان ‌خویش قرار داده است. اگر آدمی دریابد که نگرش به ‌این ‌جهان پهناور و نظم و قانون جاری در آن، غیر از نگرش به ‌فاعل و خالق‌ حرکت است، آنگاه تا حدّی توانایی شناخت و ارتباط بهتر با خدا را پیدا می‌کند. البته از آثار پی به مؤثر بردن و از آیات خدا را شناختن، انسان را تا مرتبه‌ای به ‌پرواز در می‌آورد امّا باید از این تفکر فراتر رفت، چنان ‌که حضرت ‌سیدالشهداء در دعای عرفه به‌ خدای خویش عرض می‌کند: «اِلٰهی اَمَرْتَنی بِالرُّجُوعِ اِلَی الْآثٰارِ فَارْجِعْنی اِلَیْکَ بِکِسْوَتِ الْاَنوٰارِ: الهی مرا امر فرمودی که به آثارت رجوع نمایم و در آنها تفکر کنم، اکنون از تو درخواست می‌کنم که مرا در پوششی از انوار الوهیتِ خود به پیشگاه قدست بازگردانی».

انسان تا در زندان طبیعت و عقل نظری است، ابزاری جز محسوسات ندارد و دریافت­های او در اسباب و علل خلاصه شده توان وصول به هدف اصلی ندارد. این حجابات به منزله عینکی است دائمی که او را قدرت مشاهده مافوق آن نیست. امّا چشم نافذ از اسباب و علل و آیات و آثار درگذشته و با آگاهی والاتری حقایق را می‌بیند، و این وقتی است که تولّدی دیگر نصیب سالک گردد و توفیق آگاهی به حیات الهی را بیابد.

عقول رشدیافته در مقام توجه به قوانین حاکمه به طبیعتی که همواره در تَغیُّر و تبدُّل است، قناعت نورزیده، ثَوابِت را هدف قرار دهند و به مقام عمل برآیند. آری بر خلاف اذهان خام و ابتدایی که از حقیقت و معرفت و کمال بهره‌ای جز نمودهای محسوس و جزیی ندارند، طالب حقیقی در تحقق بخشیدن به زیبایی، هرگز به زیبایی جزء قناعت نمی‌ورزد، بلکه پیوسته می‌کوشد تا زیبای مطلق را مشاهده کند و خود را به او رساند.

لازمه ادراک حقایق و مشاهده زیبایی کل، رسانیدن نیروهای روانی و مغزی و روحی به حد اعلیٰ است؛ این امر بدون اخلاص امکانپذیر نیست. لذا اتصالاً از ناحیه اعلیٰ توصیه به اخلاص است که ‌ای بندگان من در اخلاص بکوشید تا در ردیف مخلَصین قرار گیرید.

اخلاص بر دو گونه است: عام و خاص. اخلاص به معنی عام، مطلوب ذاتی تلقی کردن چیزی است که به منطقه ارزش­ها راه ندارد. چنین اخلاص جز خسارت دنیوی و اخروی نتیجه‌ای ندهد، حاصل آن تقویت خودخواهی و خودپرستی است نه رشد و اِعتلای شخصیت انسانی.

اخلاص به معنی خاص، مطلوب ذاتی تلقی کردن حقیقتی است که با وصول و ارتباط با آن، عالی­ترین استعدادهای انسانی به مقام فعلیت درآمده، جوهر اصیل انسانی را بارور می‌سازد. اخلاص عام و خاص مانند عشق مجازی و حقیقی است، گرچه در هر دو عشق وجود دارد ولی تفاوت مابین آنها بسیار است.

اخلاص عام ناشی از عشقی ‌است‌ که ‏همه سطوح روان ‌آدمی را برای وصول به معشوق فرا گرفته، ولی در عین حال آدمی را در بن‌بستی از لذات توأم با ‌اندوه و نگرانی‌های عمیق از دست رفتن امتیاز عالی انسانی نگه می‌دارد. عشق مجازی نیز انسان را در صندوق کوچک موجودیت معشوق محبوس نموده و از سایر امتیازات محروم می‌دارد، لکن در عشق حقیقی یا اخلاص خاص، نیروهای مغزی و روانی، عقلی و قلبی و روحی فعال­تر و هماهنگ‌تر می‌گردد. چه اخلاص خاص، جوشش و شکوفایی جوهر اصیل روحی آدمی است.

سالکی که خواستار رفع همه حجابات و ملاقات جمال و وصال حق است، باید در افزایش اخلاصِ خاص بکوشد. این عشق جز خدا به هر چیزی تعلق یابد، خسارتی جبران‌ناپذیر است. چنین اخلاص، منصبی الهی است که به هر کسی ندهند: «یَقْذِفُهُ اللهُ فی قَلْبِ مَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ: این همان نوری است که خداوند متعال در قلب هر کسی از بندگانش که بخواهد می‌تاباند».

در این مقام است که سالک هرچه گوید و هر­چه کند، محض تقرّب به حق‌تعالی باشد و هیچ غرضی از اغراض دنیوی و اخروی مانند جاه و مال یا طمع رستگاری و نجات از عقاب نباشد، زیرا که همه ‌اینها در مقام اخلاص، شرک خفی هستند. خلوص وقتی حاصل شود که سالک هر عمل نیک را از خود نبیند، بلکه موهبت الهی داند که این عمل را حق‌تعالی به دست او جاری ساخته و به زبان حال و قال گوید: «لاٰ حَوْلَ وَ لاٰ قُوَّهَ ‏اِلاّ بِاللهِ: هیچ جنبش و نیرویی نیست مگر به یاری خدا».

آری ‌ایمان که همان پیوستگی به آفریننده است، دارای مراتبی است و بالاترین مرتبه آن درجه معرفت شهودی است که حق‌تعالی افاضه می‌فرماید به دل­های مستعده و لایقه. در این مقام است که برطرف می‌گردد حجاب­های ظاهری و باطنی و مکشوف می‌شود حقایق؛ چنان که در عالم خواب به جهت برطرف شدن حجاب بدن تا حدّی و بعضی از حجاب­های دیگر برخی از حقایق مکشوف می‌شود، برای سالکین راه حق شهود حقایق به دیده باطن حاصل می‌شود در حال بیداری. حصول و وصول این مقام صورت نبندد مگر به تخلیه وجود از صفات حیوانی، چنان که عارفان کوی حق فرموده‌اند: از صفات حیوانی بمیرید و به صفات الهی زنده شوید.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.